English Version
This Site Is Available In English

مـــــحـــــرک هــــا

مـــــحـــــرک هــــا

سلام دوستان شهرام هستم یک همسفر

من پزشک عمومی و دانشجوی دکترای علوم اعصاب و مطالعات اعتیاد دانشگاه تهران هستم و افتخار آشنایی با کنگره را از سال‌ها پیش دارم.
در جلسه قبل در مورد محرک‌ها بصورت کلی صحبت کردیم که چگونه وارد کشورمان شد و گسترش پیدا کرد همینطور راجع به این که داستان ما نسبت به محرک‌ها چه بوده است نیز صحبت کردیم.

حدود بیست سال پیش محرک‌ها وارد ایران شدند و همه ما می‌دانیم که آن موقع شربت اوپیوم نبود و بعد ها اضافه شد. درواقع در آن موقع شخص با مصرف تریاک شخصی، تیپر می شد.

کانادا تا سال 2010 حدود 0.2 درصد مصرف کننده متاآمفتامین داشتند و ظرف چند سال ۵۹۰ درصد مصرف آمفتامین گسترش پیدا کرد.

یک تئوری خیلی قشنگ می‌گوید مواد در اثر فرهنگ رایج یک جامعه، شایع می شود. با دقت کردن در کشورهای آسیای جنوب شرقی متوجه می شویم تیپ رفتاری آن ها با مردم خودمان متفاوت است.

در ایران بیشتر سمت موادهای سستی‌زا و آرام‌کننده می روند که در یک گوشه قرار بگیرند برعکس آن ها بدنبال محرک‌ها هستند آن هم بخاطر جریان تند زندگی است که بیشتر به آن سمت می روند.

یک تئوری دیگر هم هست که می‌گوید اگر شما پنج نوع ماده مخدر یا دراگ و یا مواد روانگردان را در جلوی یک مصرف‌کننده بگذارید، بعضی‌ها که اصلا سمت مصرفش نمی‌روند و همانجا قطعش می‌کنند که بعداً در موردش صحبت می کنم ولی بعضی‌ها ادامه می دهند و براساس کمبودهایی که دارند، ماده مخدر را انتخاب می کنند مثلاً اگر اضطراب داشته باشد معمولا موادی را انتخاب می کنند که آنها را ریتارد می کند و خیلی شل و ریلکس می‌شوند. کشور ما هم از زمان جنگ مغول‌ها و جنگ جهانی و... همیشه همراه با اضطراب بوده و طرف داران این ماده زیاد شده.

موقعی آمفتامین آمد، ما در برابرش ناتوان بودیم. ما می رفتیم سراغ بیماری که هروئین و کرک مصرف می کرد و ده بیست ساعت نمی خوابید و توهم می زد. نگران اوردوز شدنش بودیم و روی برنامه‌های کاهش آسیب شیشه کار می‌کردیم. بعد پروتکل شیشه نوشته شد یکی از قسمت‌های مهم آن این بود که چطور بیمار را مدیریت کنیم. حتی صندلی که می‌نشستیم را چگونه نزدیک در بگذاریم که زمانی که هزیان و توهم زد، ما نزدیک در باشیم. چیزهایی در شیشه وجود داشت که در هروئین و کرک وجود نداشت. باید صبر می‌کردیم که طرف نه حالت سرخوشی داشته باشه و نه حالت ویت دراوال؛
یکی از توصیه‌هامون این بود که مستقیم در چشم کسی که تازه مصرف کرده نگاه نکنیم، حرکات سریع انجام ندهیم و صدایمان را یکدفعه بالا نبریم که مبادا باعث تحریک شویم به همه اینها به مروز زمان رسیدیم.

زمانی که به رفرنس‌ها(منابع) مراجعه می‌کردیم، متوجه می شدیم که آنها بر اساس فرهنگ ما نبود درست مثل این می‌ماند که مصرف تریاک در اروپا زیاد بشود خب آن‌ها می‌آیند سراغ ما و توصیه‌هایی که ما می کنیم بر اساس فرهنگ ماست و ممکنه به درد یک فرهنگ دیگر نخورد. تمام رفرنس‌ها و پروتکل‌ها را که نگاه می‌کنیم برای مصرف شیشه هیچ داروی مشخصی نداریم و تاکید می کنم که متادون و بوپرونورفین اصلا مال این دسته نیستند.

مهندس دژاکام

متشکرم، صحبت هایی خوبی را انجام دادند و قیاس خوبی را انجام دادند و گفتند که آن چند ردیفی که وجود دارد در کنگره دیده می‌شود.
نکته مهمی که در اینجا وجود دارد، امیدوارم گاردی که در مقابل کنگره وجود دارد برداشته شود. در این هشت قسمت هر چیزی بود به غیر از درمان، مانند همان چیزی که در مبحث شیشه وجود دارد، هر چیزی مشاهده می‌شود به جز درمان.
جهان علمی امروز در رابطه با اعتیاد پیرامون موضوع را کار می‌کند و اصل را در نظر نمی‌گیرد فرقی هم ندارد که چه موادی باشد حتی دیازپام و لورازپام هم درمان مشابهی دارد؛
همه این مواد یک چیز را خراب کرده و آن قسمتی که خراب شده را باید مد نظر قرار داد. قسمت خراب بیان ژن ها هستند که تغییر کرده اند. شادی، افسردگی، غصه، درد، ضد درد و... آن چیزی که این دوپامین سروتونین انکفالین را درست می‌کند که باعث بروز این احساسات در افراد می‌شود دستور خود را از بیان ژن‌ها می‌گیرد و اعتیاد همین بیان ژن را خراب کرده و من نام این بیان ژن را سیستم ایکس گذاشته‌ام.
سیستم ماتریکس آن طور که من شنیده ام برای افراد روانی جنگ جهانی دوم است و عقیده من به درد شیشه نمیخورد، اصلاً فرد شیشه‌ایی نمی‌نشیند که گوش کند، شاید نهایت چند جلسه. به انسان گرسنه باید غذا داد نباید به او سخن گفت. فیزیولوژی به هم ریخته و با دعا و حرف درست نمی‌شود.
هر چیزی گفته می‌شود غیر از این که به فیزیولوژی توجه شود. در کنگره تمام این مسائل ناخودآگاه انجام گرفته است؛ خود آگاه متمرکز بودن بر روی مبحث درمان بود.
من امروز صبح متوجه شدم از نامه نگاری‌ها با دکتر ویلیام وایت که مدارک از کنگره 60 در حال جمع اوری است تا متوجه شوند کنگره چه می‌کند. ما 27 سال است که در کنگره کار می‌کنیم، من هم همیشه در این مدت گفته ام که این روش‌ها غلط است، یک نفر نبوده که بیاید به من بگوید تو اشتباه می‌کنی، یک نفر نبود که به من بگوید چرا انتقاد می‌کنی، یک نفر نبود که بیاید و ببیند حرف حساب کنگره چیست که اگر راست بود به آن عمل کند اگر دروغ بود آن را رسوا کند.
همچنان تصور می‌شود ریکاوری کنگره 60 قوی است، گروه نظم دارند، گروه خانواده دارند و... اینطور نیست، این افراد اگر خمار باشند نمی‌توان آن ها را جمع کرد. پس این نشان می‌دهد فیزیولوژی بدن این افراد درست کار می‌کند. این مسئله را در سایر بیماری ها نیز داریم.
هر چه شما مربی قوی در تربیت اسب باشید اگر اسب شما لنگ باشد شما کاری به جایی نمی‌برید. منظور این است که اگر شما بزرگ ترین روانشناس جهان نیز باشید نمی‌توانید یک معتاد را درمان کنید زیرا فیزیولوژی او خراب است. پس مسئله فیزیولوژی را باید در نظر داشت.
ما فقط پوست و استخوان نیستیم؛
38.200 میلیارد سلول در بدن ما وجود دارد و هر کدام از این سلول‌ها مانند شهری است و هر کدام وظایفی دارند که باید نقطه مورد نظر را در درمان پیدا کنیم.

تایپ:مسافر حمید، مسافر رضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .