دهمین جلسه از دور پنجاه و یکم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی همسفر بهنام، نگهبانی همسفر محمدرضا و دبیری همسفر امیرعلی، با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من»، پنجشنبه 22 آذر ۱۴۰3 ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
ضمن عذرخواهی؛ اول جلسه مقداری عجله کردم و پیام محبت را نخواندم با اجازه آقای نگهبان میخواهم آن را قرائت کنم: آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت.
درباره دستور جلسه وادی یازدهم و تأثیر آن روی من، چشمههای جوشان ورودهای خروشان به اقیانوس و بحر میرسند. اگر بخواهم در مورد خودم ظرف این چهاردقیقهای که زماندارم صحبت کنم، همیشه میگویم زندگی من دو بخش است؛ بعد از کنگره و قبل از کنگره.
قبل از کنگره به آن بحث اختیار اصلاً اشراف و اعتماد نداشتم. هرچه که اتفاق میافتاد میگفتم که شیطان این کار را کرد، شیطان آن کار را کرد. اینجوری بود و خودم را مبرا میدانستم. مقصر اصلی را شیطان میدانستم؛ ولی خدا را شکر که با حضور در کنگره و این سعادتی که نصیب من شده است و آموزشهای کنگره یاد گرفتم که نه! من بهنام اختیاردارم و اختیار داشتم و در آینده هم اختیار خواهم داشت که میتوانم به آن القا و الهام نیروهای منفی جواب رد بدهم. پیشازاین القا و الهام میشد و آن اتفاقات پیش میآمد.
خب الآن با آموزشهایی که گرفتم متوجه شدم شیطان نمیآید دست من را بگیرد و به سمت فسق و فجور بکشد. نه! من خودم هستم که با شیطان همگام میشوم و به سمت فسق و فجور میروم و این اختیار را داشتم که به سمت روشنایی بروم.
بحث بعدی که در این وادی مطرح شد و برای من خیلی خوب بود، بحث مادیات بود. خب قبل از کنگره یک دید دیگری نسبت به مادیات داشتم؛ اما الآن ذرهذره به قول آقای مهندس: این تغییرات ذرهذره انجام میشود حالا چه به سمت فسق و فجور باشد و چه به سمت روشنایی باشد. آقا مهراد راهنمای عزیزم میگویند: پوست آدم کنده میشود تا این تغییرات را من یاد بگیرم. به همین راحتی بگویم که از فسق و فجور فاصله میگیرم و میروم بهطرف روشناییها اصلاً هم اینطور نیست.
در بحث مادیات جلسه سردار و آن موضوعاتی که هست و چیزی که من آموزش گرفتم این است که من بر آن مادیات سوار بشوم نه آن تجمعکنندهای بشوم که یک روزی خواهند خورد و یادی هم از ما نخواهند کرد. خب باید بر مادیات و آن دارایی خودم را بتوانم احاطه کنم و آن دارایی درواقع برای خودم باشد، نه آنکه برای دیگران بخواهم جمع کنم الآن باید بتوانم استفاده کنم. آنهم ذرهذره دارد انجام میشود و اینجور نیست که یکدفعه بخواهم بیایم بخشندگی کنم. خیر چنین کاری نمیشود و من هم نمیتوانم و ذرهذره باید انجام بشود.
به وادی یازده که رسیدم آن ده وادی گذشته را دارم. صفت گذشته در من تغییر میکند بهشرط آنکه آگاهی من افزایش یابد و وقتی آگاهیهای من بالا نرود، مانند دورانی است که همیشه دوست داشتم بگویم خدایا چقدر خوب میشد که اگر صبح میرفتم سرکار، بعدازظهر برمیگشتم و یک زنگی آرام بهدوراز تنش داشتم. حالا که فکر میکنم اصلاً اسم آن را زندگی نمیشود گذاشت؛ مثل آن چشمهای که درجایی میماند و چهار حالت داشت که آقای مهندس میگویند: یا خنثی است یا بهاصطلاح چشمه جوشان و آب پاک است یا همهجا را به خرابی میبرد و یا آنکه آب زهرآگین میشود و میرود به دیگران هم آسیب میزند. امیدوارم که من به آن دومی با تلاش و کوشش و عمل به آموزشهایی که هست بتوانم برسم. این زمان میبرد و این تلاش و کوشش را میخواهد.
حال نقطه امیدواری که در این وادی هست و من مطالعه کردم آن بود که اول خالی بودم و اگر الآن هم خیلی پر نباشم میتوانم با کوشش و تزکیه و پالایش خودم را به آنجایی که میخواهم برسانم. فقط تلاش و کوشش و خواسته میخواهد و اینکه بخواهم حالا این کار را انجام بدهم. نکته آخری که به ذهنم خطور کرد که بگویم به شما من این هفته مثلث فسق را داشتم گوش میکردم استاد امین آخر سیدی فرمودند: که اگر ناامیدی بر من مستولی بشود، همانطور که نیروهای رحمت بر روی من مسدود میشود به همان اندازه هم نیروهای روشنایی به سمت من واریز میشوند و به قول استاد امین: به من الهام میدهند و اینجا است که برمیگردم به آن حرف اول خودم که قانون همیشه است و این منم که تشخیص میدهم که به سمت آن حرکت کنم یا اینکه نه. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ و ویراستاری: همسفر یوسف (لژیون چهارم)
تصویربردار: همسفر یوسف (لژیون چهارم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
149