امروزه بزرگترین گمشده انسان آرامش و تعادل است، شاید از بزرگترین علما و دانشمندان تا سادهترین انسانها همه در این مورد هم نظر باشند که لازم است یک انسان، انسانی بیاندیشد و آرامش داشته باشد ولی عموماً راه رسیدن به آن را بلد نيستند همانطور که ما هم بلد نبودیم تا وقتی که کنگره ۶۰ را یافتیم و با مفهومی به نام جهانبینی آشنا شدیم.
تعریف ما از جهانبینی چيست؟ آنچه که ما نسبت به جهان درون و بیرون برداشت، ادراک، احساس و دریافت می کنیم. با این تعریف من در جهانبینی درون چه احساسی دارم؟ آیا من خوشبخت یا بدبخت هستم؟ آدم به درد بخوری هستم یا نه؟ این میشود جهانبینی درون و کل زندگی من با این احساس تنظیم میشود. جهانبینی بیرون چيست؟ وقتی من جایی میروم و به جای لذت بردن از طبیعت، کوه و اطرافم بگويم چرا اینها آفریده شده اند؟ به چه دردی میخورند؟ این باعث میشود زندگی من بر اساس این جهانبینی باشد و از هیچ چیز لذت نبرم.
ما در کنگره با مثلث درمان که شامل جسم، روان و جهانبینی است سروکار داریم، حال سوال این است اولویت درمان با کدامیک از اینها است؟ برای یک مسافر با توجه به آسیبی که به جسم آنها وارد شده است شاید بتوان گفت جسم، که این کار با اوتی انجام میشود ولی همسفرها از لحاظ روان آسیب دیدهاند لذا میتوان گفت در اين گروه باید با جهانبینی، آنها را درمان کرد تا هر سه مولفه به تعادل برسند.
در مسافران چون جسم آنها با اوتی درمان میشود کمکم روان آنها هم درمان میشود و سپس جهانبینی که نوشتن، سیدی، در لژیون حاضر شدن و غیره کمکم جهانبینی آنها درست میشود. البته جهانبینی بینی با یک روز و ده ماه شاید درست نشود و زمان بیشتری لازم داشته باشد که برای رسیدن به این هدف بزرگ باید مبدا، مقصد و هدف را درست شناخت شاید بتوان گفت دلیل شکست خوردن ساير روشها اين بوده است که مبدأ آنها معلوم نبوده است یا هدفشان چیز دیگری بوده است یا اصلا مقصدشان معلوم نبوده است.
کنگره اول صورت مسئله اعتیاد را درست مطرح کرد و بعد مسیر راه را نشان داد و بعد هدف که همان درمان، آرامش و در نهایت تعادل بود را نشان داد. همانطور که برای ساختن ساختمان نیاز به مصالح داریم مثل آجر، سیمان و گچ برای ساختن جهانبینی هم نیاز به مصالح داریم که این مصالح صور پنهان ما است مثل نفس، روح، عقل و دیدگاه ما نسبت به صور پنهان که باید دیدگاه کلی باشد. رهجوهای زیادی وارد لژیون میشوند که هرکدام در لژیون با یک راهنما، منابع مشخص و یک روش آموزش میبینند ولی بعد از مدتی همه مثل هم نمیشوند و به جایگاههای مختلف میرسند؛ چون دلیل خواست و علاقه شخصی هر شخص است.
در جزوه جهانبینی استاد امین برای نفس یک مدل پیشنهاد دادهاند شهر وجودی یا بلد است که این شهر ساکنانی دارد مثل آدمهای خوب و آدمهای بد، قوی و ضعیف، با گرایشات مثبت و منفی. اگر تعداد افرادی که گرايش مثبت دارند زیاد باشد آن شهر به شهر خوبی مشهور میشود و اگر تعداد افراد با گرايش منفی زیاد باشد آن شهر به منفی بودن مشهور خواهد شد. در انسان هم چنین است اگر ذرات نفس انسان به کارهای خوب و مثبت تمایل داشته باشد صاحب آن نفس به صفات خوب شناخته و اگر تعداد ذرات با گرايش منفی زیاد باشد صاحب آن به بدی شناخته میشود. لازم است که به این نکته توجه کنیم که هیچ انسانی وجود ندارد که همه ذرات نفس او مثبت یا منفی باشد.
در سیدی یین و یانگ هم به این نکته پرداخته شده است که شر مطلق نداریم و خوب مطلق هم نداریم آنچه یک انسان متعادل نیاز دارد گذر آرام از بدیها به طرف خوبیها است. عبور از نفس اماره به لوامه و سپس به مطمئنه و کسب دانش و آگاهی که در این مسیر ما را یاری مینماید. این حرکت را ما با مفهوم سفر بیان میکنیم که این سفر آنی و لحظهای نیست و نیاز به شناخت دقیق از انسان و مفهوم سفر دارد. شاید تمام تلاش و مأموریت انبیا و اولیا همین بوده است و این بزرگترین نعمتی است که در عصر حاضر به لطف آموزشهای آقای مهندس و کنگره ۶۰ به روشنی در اختیار همه ما قرار گرفته است، باشد که درک کنیم و سپاسگزار باشیم.
منبع:جزوه جهان بینی یک
نویسنده: راهنما همسفر صغری(لژیون ششم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
تنظیم و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر مهری لژیون اول نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
82