English Version
This Site Is Available In English

تغییر جایگاه درون مسیر مثبت خودش عین ارتقاء جایگاه می‌باشد

تغییر جایگاه درون مسیر مثبت خودش عین ارتقاء جایگاه می‌باشد

هشتمین جلسه از دور چهل و پنجم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد با استادی راهنمای محترم مسافر پدرام، نگهبانی مسافر ایوب و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه "وادی یازدهم" و "جشن تولد اولین سال رهایی مسافر سعید" روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه ساعت۱۶:۰۰ آغازبه کار کرد.

سلام دوستان پدرام هستم یک مسافر
اول از هر چیز خداوند را شاکر هستم بابت اینکه سعادت این را به من داد که امروز اینجا باشم تا نشانه و آیه ی دیگری از حقانیت کنگره و بر حق بودن روش درمانی DST را و همچنین تولد یک سال رهایی مسافرمان را جشن بگیریم و در موردش صحبت کنیم.
دستور جلسه اول وادی یازدهم می‌باشد؛چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس می‌رسند.
قطعاً برای این جوشش و خروشی که باید اتفاق بیفتد دو شرط اساسی داریم و آن اختلاف پتانسیل و منابع اطلاعاتی می‌باشد که باید وجود داشته باشد. در اینجا می‌خواهم راجع به اختلاف پتانسیل کمی صحبت کنم. این وادی هم هشدار دهنده هست و هم نوید دهنده، به من هشدار می‌دهد که مراقب باش و یک سری امکانات و داشته‌هایم را به من یادآوری می‌کند، اختیاری که به من داده شد را یادآوری می کند. هشداری که می‌دهد این است که اگر بر مادیات سوار نشوی اهریمن تو را شکست خواهد داد. به طور کلی درس‌های خیلی زیادی در این وادی به ما داده می‌شود.
اما در مورد اختلاف پتانسیل و آن توان و قدرتی که باید باشد تا آن جوش و خروش اتفاق بیفتد می‌خواهم به آن بپردازم. یکی از عوامل مهم و مهم‌ترین اتفاقی که در اینجا برای این توان حرکتی هست، مهمترین مؤلفه، ارتقاء جایگاه و تغییر جایگاه می‌باشد.
تغییر جایگاه و کسب جایگاه باعث تولید انرژی در وجود من می‌شود و هنگامی که این انرژی را کسب کردم دو دستاورد برای من به ارمغان می آورد. یکی آن اختلاف پتانسیل و ایجاد توان حرکتی می باشد و مورد بعدی آن، ایجاد لذتی هست که در من به وجود می‌آید. که این ایجاد لذت باعث می‌شود که من توانمندتر بشوم و کنترل حرکت در مسیر و در بستر برای من آسان‌تر باشد. باید بدانیم تغییر جایگاه درون مسیر مثبت خودش عین ارتقاء جایگاه می‌باشد، چون پایه کلی آن جهت مثبت می‌باشد. هنگامی که من در جایگاه OT خدمت می‌کنم جایگاهم عوض می‌شود و به قسمت مرزبانی می‌روم، در اینجا نمی‌توانیم بین این دو جایگاه قیاسی انجام بدهیم که کدام یک بالاتر است و یا کدام پایین‌تر، ولی همین که من در بستر کنگره از یک جایگاه به جایگاه دیگری انتقال پیدا می‌کنم، آن جایگاه جدید و تجربه آن یک حرکت رو به جلو می‌باشد و این حرکت باعث کسب انرژی و لذت می‌گردد. اگر در هر جا و جایگاهی هستیم آن جوش و خروش و لذت اتفاق نمی‌افتد باید اندیشید که شاید دچار سکون شده‌ام و یا تبدیل به گندآب شده باشم. گاهی اوقات ما می‌خواهیم از بستری که به منابع آن متصل هستیم جدا شویم و آن کسب انرژی و حرکت را هم داشته باشیم ولی چون هنگام جدا شدن از بستر موجود آن عقبه و منبع دیگر وجود ندارد راه به جایی نداریم و در آخر آن آب زلال به گندآب تبدیل می‌شود. پس این موضوع یعنی اتصال به آن منابع خیلی مهم می‌باشد. که خوشبختانه در کنگره قوانینی که وجود دارد این قوانین، جهان شمول و کامل می‌باشند، و همه آن چیزی که من را به مدار انسانی نزدیک می‌کند، این قوانین را کنگره برایمان بازگو می‌کند.
در مورد دستور جلسه دوم یعنی جشن تولد یک سال رهایی مسافر سعید، من این جشن را خدمت خودش و همسفرانش تبریک عرض می‌کنم. اگر امروز سعید این جایگاه را لمس می‌کند، به دلیل فرمانبرداری او می‌باشد. اگر بخواهم ویژگی بارز سعید را در این دو سالی که در کنگره حضور دارد عرض کنم، باید بگویم سعید فرمانبردار بسیار خوبی است، و از فرمانبرداری خوب به فرماندهی خوبی در زندگی رسید. مسئله دیگر نوشتن سی‌دی‌ها و سحر خیزی او می‌باشد، و بحث کار و درمان و خانواده را بسیار جدی گرفت. از همان روز اول همسفرانش پا به پایش جلو آمدند که جا دارد از آنها تشکر کنم. من همیشه به او گفته‌ام که شرط داشتن این حال خوبش، مداومت و مرتب به جلسات آمدن است. یعنی باید ما یک قسمتی از زندگیمان را به بحث آموزش و خدمت کردن اختصاص بدهیم.
از همه عزیزانی که اینجا خدمت می‌کنند تا امثال من و سعید و همه دوستانی که در اینجا حضور دارند تا این جایگاه را تجربه نماییم تشکر می کنم.

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر
خدا را شکر می‌کنم که این جایگاه را تجربه کردم. خیلی تشکر می‌کنم از آقای‌ مهندس دژاکام که این بستر را فراهم کردند برای اینکه ما مصرف‌کنندگان بیاییم و درمان بشویم و این جایگاه را تجربه کنیم. تشکر می‌کنم‌ از خانم‌ مرجان و آقای‌ کامران عزیز تشکر می‌کنم از گروه مرزبانی، ایجنت محترم آقا‌ شاهین، راهنمای همسفرم خانم سودابه، از همسفرم که واقعاً در این مسیر همراه من بود تشکر می‌کنم. از راهنمای محترم آقا پدرام که اگر من امروز در این جایگاه هستم مدیون ایشان هستم، تشکر می‌کنم. من نیز مثل شما خیلی تاریکی‌ها را تجربه کردم و در زمان مصرف مواد‌ مخدر خیلی موقعیت‌ها را از دست دادم خودم و خانواده‌ام را گم کردم. یکی از دوستانم کنگره را به من معرفی کرد و من وارد کنگره شدم و ماندگار و درمان شدم. امیدوارم که هر کسی که قصد درمان شدن دارد وارد کنگره بشود‌. من همانطور که آقا پدرام گفتند در سفر اول خود هرچیزی که آقا پدرام می‌گفتند چشم می‌گفتم. هیچ موقع با آن چک‌ و‌چونه نمی‌زدم و هر کاری که به من می‌گفتند، انجام می‌دادم. خدا رو شکر که جواب این چشم گفتن‌ها را گرفتم و امروز حال خوب و این جایگاه را تجربه کردم. شخصیتم در محیط کار به دلیل مصرف کردن، خرد می‌شد ولی اکنون که رها هستم برخوردی که در محیط کار با من می‌شود متفاوت است.

سلام دوستان سودابه هستم  یک همسفر
خدا را شکر می‌کنم که شاهد این تولد هستم. خدمت آقای‌ مهندس تبریک عرض می‌کنم. خدمت همه شما عزیزان، خدمت آقای پدرام تبریک و خدا قوت عرض می‌کنم. خدمت آقای‌ سعید و خانم‌ ناهید عزیز بچه‌های گلشان خیلی‌ خیلی تبریک می‌گویم.
خانم ناهید نیز مثل مسافرشان این ویژگی فرمانبرداری را داشتند و همانطور که دوستان مشارکت کردند با بچه‌های کوچک می‌آمدند و می‌رفتند. گرما، سرما و همیشه سر لژیون آماده بودند برای مشارکت و خدا را شکر خواست قوی و تلاششان بی‌پاسخ نماند و خدا را شکر الان در جایگاه مرزبان پارک خدمت می‌کنند، خیلی تبریک می‌گویم و مجدداً برایشان بهترین‌ها را از خداوند خواستار هستم.

سلام دوستان ناهید هستم یک همسفر
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که در این جایگاه قرار دارم. ابتدا از آقای‌ مهندس بنیان کنگره‌۶۰ تشکر می‌کنم. از آقای‌ کامران و خانم‌ مرجان و کلیه عزیزانی که به نوعی در این مکان خدمتگزار هستند و باعث شدند که منِ همسفر با مسافر خود در آسایش و امنیت باشیم تشکر می‌کنم. سعید از اول، مصرف دائم نداشت. من با شرایطی که داشتم و شاغل بودم، زمانی که از محل کار بر می‌گشتم، بویی حس می‌کردم و این بو را می‌فهمیدم در حالی که اصلاً در خانه‌ی ما حتی یه سیگار هم پیدا نمی‌شد. وقتی به‌ ایشان می‌گفتم، همیشه انکار می‌کردند و می‌گفتند: تو به من شک داری؟ من این کار را نکردم و قسم‌های پشت سر هم می‌خورد. چند‌ بار که خانه را تمیز می‌کردم زیر فرش اسباب و وسایلش را پیدا می‌کردم، سیم بود، سنجاق بود. بعداً که می‌گفتم اینها از چه کسی هستند؟ می‌گفت: دوستم به خانه آمده بود. زمانی که به مسافرت رفتیم، سعید حالی داشت که نمی‌توانست به صورت مداوم رانندگی کند. ماشین را متوقّف می‌کرد و با یکی از اقوام کنار پیک‌نیک می‌نشستند و زمانی من را می‌دید دوباره انکار می‌کرد. یک روز که من سر کار بودم و بچه‌هایم را تا ۸ ماهگی با خودم می‌بردم، سعید با من تماس گرفت و گفت خیلی حالم بد است و مادرش گفت: که از درد به خودش می پیچد هیچ مسکنی به آن جواب نمی‌دهد. معده درد شدید و دل درد دارد. اورژانسی و در بیمارستان بستری شد. دردش خیلی شدید بود و هیچ مسکنی جواب نمی‌داد و باید دکتر برایش مخدر تجویز می‌کرد.  بلافاصله بعد از تزریق مخدر آرام شد. فردای آن روز که پرونده‌اش رو خواندم، نوشته بود که مورفین و پتیدین هر ۲ ساعت و ۴ ساعت یکبار تزریق شود. رفتم نزد مسئول بخش و گفتم یعنی چی اینقدر مخدر پشت سرهم؟ شما اینگونه مریض را معتاد می کنید. مسئول بخش گفت: خانم شما از اعتیاد همسرتان بی‌خبر هستید. من شوکه شدم. خواستم ترکش کنم بعد که کمی فکر کردم، گفتم بدتر می‌شود. بعد از ترخیص شدن توسط یکی از دوستان با کنگره آشنا شدیم و خدا را بابت اینکه امروز شاهد یک سال رهایی سعید هستم، شکر می‌کنم. از آقای‌ مهندس و آقای‌ پدرام و خانم‌ سودابه تشکر می‌کنم.
سلام دوستان زینب هستم یک همسفر
من آب می‌آورم تو آنقدر بنوش که سیراب شوی
اما نه زیر آب، من بلندم، به بلندای قله‌هایی که نتوان تسخیر نمود اما تو بر بام من، مسلح بیا، تا عظمت را ببینی من می‌رویانم، آنقدر که زمین و آسمان را شب و ظلمت فرا گیرد اما تو از میان سبزه‌ها، نور را بیاب و بر بال آن بنشین و به سوی من پرواز کن تا آنچه به باورت نمی‌گنجد ببینی، تو می‌توانی همه آنچه که هست با نیروی عقل خویش تبدیل به بهترین کنی و به سوی نقطه‌ای بیائی که آغاز نمودی.
من نیز بابت جشن یک سال رهایی پدرم خیلی خوشحال هستم و از آقای‌ مهندس و خانواده محترمشان و همچنین از آقای‌ کامران، خانم‌ مرجان، آقای‌ پدرام و خانم‌ سودابه تشکر می‌کنم.

سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
من که می‌گویم کلام خود نیست بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست مگر معنای آن بداند که آن چیست.
ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین می‌گذرد، نیازمندند. بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل‌سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا نمایید. چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیبا است رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس چه اندازه شیرین است امروز روز میلاد روزی که شماره‌هایی را آغاز کردید. یک سال رهایی و شکفته شدنتان در باغ هستی گلباران.
من نیز تولد یک سال رهایی پدرم را تبریک می‌گویم و از آقای‌ کامران، خانم‌ مرجان عزیز، آقای‌ پدرام و خانم‌ سودابه تشکر و قدردانی می‌کنم و امیدوارم برکات این خدمات به زندگی‌شان برگردد.

تهیه: مسافر صادق لژیون نهم و مسافر امیر‌حسین لژیون نوزدهم
تنظیم: مسافر امیر‌حسین لژیون نوزدهم
ارسال: مرزبان خبری مسافر جعفر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .