جناب مهندس دژاکام در سیدی ابلیس فرمودند؛ استاد میگوید: «ما را یاد نمودهاید و از اینکه بر یک پشتی زرنگار تکیه داده بودیم، برخاستیم و فهمیدیم دوستی آمده و بوی آشنا است و از این بابت خوشحال هستیم که از تنهایی درآمدهایم.» صحبت از آمدن یک دوست است و حالت درونی که از دیدن آن دوست به من دست میدهد! لذت یا تنفر است؟ شادی یا انزجار است؟ این روابط فیمابین ما را نگاه میکند که در تمام روابط و با تمام شرایط زندگی یک مثلثی را تشکیل میدهد که یک ضلع آن من هستم و یک ضلع دیگر آن تو هستی و ضلع دیگر روابط بین ما است؛ یک ضلع خواهر هست، یک ضلع برادر است؛ قاعده روابط بین این دو است. یک ضلع من هستم، یک ضلع رهجوهایم و قاعده روابط بین ما است. در این مثلث فضایی وجود دارد که مربوط به این است که من و او برای این فضا چگونه عمل میکنیم؟ گاهی بین این فضا فاجعه است؛ یعنی بین من، تو و رابطهمان فاجعه است و هیچ لذتی نمیبریم و فضا، فضایی مسموم و آلوده است و آن آشنایی که باعث خوشنودی بود، دیگر نیست؛ یعنی ما از دیدن همدیگر منزجر میشویم و این ما هستیم که این فضا را درست میکنیم؛ عطرآگین بودن و متعفن بودن این فضا، بستگی به رفتارها و تفکرات ما دارد.
جناب مهندس دژاکام میفرمایند: به نظر من اصلاً آدم بد نداریم؛ اگر کسی بدرفتاری میکند، بلد نیست. اگر یک انسانی واقعاً بفهمد که بدی بد است امکان ندارد بدی کند؛ ظلم کردن انسانها در اثر جهل و نادانی آنها است و فطرت انسان کمالگرا است و اگر ببیند جایی ارزشمند است، خوب عمل میکند و حتی از مالش هم میگذرد؛ بنابراین برای اینکه انسان بتواند فضای مثلث روابطش را شاد و لذتبخش کند، چند راهکار وجود دارد که باید از انجام آنها امتناع کند؛ غیبت، تجسس، کنترل کردن یکدیگر، گله و شکایت، انتقاد، بازجویی، لجبازی، سخنچینی، قهر و صحبت در مورد موضوعی که طرف مقابل تمایلی به آن ندارد.
جناب مهندس در ادامه صحبتها و برای بهبودی این روابط به سراغ چهار اصل ارزنده از مولانا رفتند. حضرت مولانا میگویند: اگر میخواهید آرامش داشته باشید؛ باید این چهار اصل را در زندگی رعایت کنید:
۱- اصل بیثباتی؛ هیچچیز در دنیا ثبات ندارد و تنها چیزی که ثبات دارد، بیثباتی است؛ همه امور متغیر هستند و ثابت نمیباشند و اگر بخواهید آنها را ثابت نگهدارید دچار رنج و عذاب میشوید؛ اگر بخواهید زیباییتان را ثابت نگهدارید، مجبور هستید کلی کار انجام دهید؛ دشواریها هم همینطور عوض میشوند و ثابت نیستند.
۲- هرگز خودتان را با کس دیگری مقایسه نکنید؛ در مقایسه کردن همیشه جلوتر از خود را میبینیم و به پشت سرمان نگاه نمیکنیم که از چند نفر جلوتر هستیم؟ حداقل از ۱۰ نفر که جلوتر هستیم! در ضمن زندگی یک مسابقه است و این مسابقه را هر کس در یک جایی و یک زمانی شروع کرده است و همه باهم شروع نکردهاند؛ پس مقایسه کردن خود با دیگران، آرامش را از بین میبرد.
۳- در بند توجه و توصیف دیگران نباش؛ بعضیها نیاز دارند که دیگران توصیفشان کنند؛ چقدر زیبایی، چقدر خوب راه میروی و ... وقتی از تعریف دیگران انرژی میگیریم، اگر زمانی از ما تعریف نکنند، وامیرویم؛ پس خودمان را دست دیگران ندهیم.
۴- زندگی چیزی نیست که همه چیز را با هم، به همهکس بدهند؛ یک چیز را به دست میآوردید، یک چیز را از دست میدهید. این جزئی از قوانین زندگی است و نمیشود همه چیز را با هم داشت.
«آنیکی خر داشت، پالانش نبود یافت پالان، گرگ خر را در ربود»
پس ما، طرف مقابل و روابط بین ما، فضایی را میسازد و این ما هستیم که این فضا را معطر یا متعفن میکنیم. نکته مهم دیگر اینکه تنهایی بلای جان ما انسانها است؛ ما در کنگره از جمع بودن خود لذت میبریم؛ اگر برای جمع ارزش قائل باشید، جمع هم برای شما ارزش قائل میشود. دیگر اینکه شاد بودن و غمگین بودن ما تحت تأثیر سیستم بیوشیمیایی ما است؛ وقتی خوشحال یا عصبی میشویم، هورمونهایی ترشح میشوند؛ اینکه کورتیزول ترشح شود یا سروتونین یا دوپامین، بستگی به رفتارها، روابط و کردارهای ما دارد.
منبع: سی دی ابلیس
نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر نفیسه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر پگاه خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
286