آقای مهندس در سیدی «ابلیس» چنین بیان میفرمایند: روابط بین انسانها را میتوانیم مانند یک مثلث در نظر بگیریم؛ یک ضلعش تو، یک ضلعش من و یک ضلعش که قاعده است روابط بین ما میباشد و این ما هستیم که فضای مثلث را میسازیم و اگر بخواهیم فضای مثلث عطرآگین شود به رفتار من بستگی دارد.
آقای مهندس میفرمایند: به نظر من آدم بد وجود ندارد بلکه اطلاعات و آگاهی آنها کم است و اگر بدرفتاری و کج خلقی میکند برای این است که بلد نیست و نفهمیده است که بدی بد است، اگر یک انسان بداند که بد، بد است آن را انجام نمیدهد؛ فطرت انسان کمالگرا است و اگر بداند جایی ارزشمند است خوب عمل میکند و اگر به درک بالا برسد حاضر است از مال و جانش بگذرد.
ما همه میتوانیم مثلث را تبدیل به یک مثلث خوب کنیم و فضای مثلث را تبدیل به یک فضای شاد کنیم؛ زمانی که در مثلث فضا قرار میگیریم برای اینکه فضا متشنج نشود و از آن لذت ببریم، نباید این کارها را انجام دهیم، مثلاً غیبت نکنیم، گمان بد به یکدیگر نداشته باشیم، در زندگی یکدیگر تجسس نکنیم، زمانی که به یکدیگر میرسیم شروع به گله و شکایت نکنیم، از یکدیگر انتقاد نکنیم و همدیگر را بازخواست و بازجویی نکنیم و همیشه روی نقاط مشترک که در فضا وجود دارد کار کنیم، نه در تضاد آن باشیم و لجبازی و قهر کردن را کنار بگذاریم.
مولانا چهار اصل دارد که باید آنها را رعایت کنیم تا به آرامش برسیم؛ اصل بیثباتی ک همه چیز در حال تغییر است هیچ چیزی ثابت نیست و تو میخواهی همه چیز را ثابت نگهداری، در صورتی که توانش را نداری و چون نمیتوانی ثابت نگهدادی دچار رنج و عذاب میشوی؛ در سیستم همه چیز متغییر میباشد. حتی در کنگره هم همه چیز در حال تغییر میباشد و هر جایگاه و خدمتی عوض میشود. ما باید در لحظه زندگی کنیم و از آن لذت ببریم.
اصل بعدی مقایسه است؛ در مورد اصل مقایسه، اینکه ما نباید خود را با دیگران مقایسه کنیم و در این کار همیشه به جلو نگاه میکنیم و حتی حاضر نیستیم به پشت سر خودمان نگاه کنیم و تلاش زیادی میکنیم. تلاش خوب است، اما نه در برابر مقایسه کردن، همیشه باید خودت را با گذشته خودت مقایسه کنی، انسانها هیچ وقت از وضعیت خود راضی نیستند.
اصل بعدی توجه است؛ در مورد توجه و توصیف دیگران، ما نباید انرژی خودمان را وابسته به تعریف دیگران بدانیم و چشممان به توصیف دیگران نباشد، مثلاً یک راهنما از رهجو خیلی تعریف میکند و آن رهجو همیشه دوست دارد راهنما از او تعریف کند و بعد اگر یک بار راهنما از او تعریف نکرد بهم میریزد و احساس بدی پیدا میکند.
همیشه انرژی را ثابت نگه داریم، چون همه چیز در حال تغییر است و مورد دیگر این است که همه چیز را با هم نمیتوان داشت، در زندگی همه چیز با هم به یک نفر داده نمیشود. تنهایی بلای جان انسان است؛ مثلاً اگر کسی تنها باشد و در تنهایی بمیرد کسی متوجه مردن او نمیشود، چون تنها بوده و در جمع نبوده. ما باید برای جمع ارزش قائل شویم تا جمع هم برای ما ارزش قائل شود؛ بیوشیمی بدن طوری است که اگر در جمع شاد قرار بگیرد انرژی مثبت دریافت میکند و اگر در جمع ناراحت قرار بگیرد انرژی آن منفی میشود و شاد بودن و غمگین بودن ما، همه تحت تاثیر بیوشیمی و سیستم ایکس ما میباشد، مثلاً زمانی که خوشحال شویم یک هورمون ترشح میشود و زمانی که عصبانی هستیم یک هورمون دیگر ترشح میشود و عامل ترشح این هورمونها رفتار ما میباشد.
خلاصه سیدی «ابلیس»
نویسنده: همسفر بیتا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر صغری رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر راهله دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
131