ششمین جلسه از دور نهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رضا مشهد به استادی راهنمای محترم مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر مصطفی با دستورجلسه " وادی یازدهم و تاثیر آن روی من " پنج شنبه 22 آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر
خدا را شکر توفیق نصیب من شد در جمع با محبت نمایندگی رضا مشهد باشم خدا را بسیار شکر میکنم که عضو کوچکی از این خانواده بسیار بزرگ هستم.
از استاد عزیزم حمید آقای سیستانی، ایجنت محترم، گروه مرزبانی که بنده را قابل دانستند، تقدیر و تشکر و قدردانی دارم
وادی یازدهم: چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.
قطعاً استادان بهتر از من بودند و جلسه را پیش بردند ولی من میخواهم از یک زاویه دیگر و با یک دید دیگر صحبت کنم
من مجتبی وارد کنگره شدم با این تفکر که بروم کنگره ۶۰، سه چهار ماه اینجا خودم را الاف کنم که به خانوادهام بفهمانم که کنگره هم جواب نمیدهد.
در بدو ورود قوانین و مقررات، پوشش سفید، ساعت حضور و یک سری محدودیتها را رعایت کردم، دیدم که با آن سطح از آگاهی من جور در نمیآید برای همه شما هم در ابتدای ورود این داستان و این آزارها بود.
با چشم خودم دیدم افرادی را که در ادامه حرکت با تخطی از مقررات و قوانین از مسیر خارج شدند و رفتند، خیلیها نابود شدند، خیلیها را سالها بعد با یک وضعیت آشفته دیدم که دوباره مراجعه کردند به کنگره برای اینکه به نتیجه برسند
برای خود من هم همینجوری بود که در اطراف خودم این افراد را داشتم ولی دیدم افرادی که مصمم دارند تلاش میکنند برای یک نتیجه بهتر قدم برمیدارند پشت کار و امید دارند.
وادی یازدهم میخواهد به من یک نویدی بدهد که اگر درست حرکت کنیم و در مسیر ارزشها باشیم، اگر تلاش و پشت کار داشته باشیم، اگر بهانه نگیریم و نق نزنیم، اگر متصل به سیستم باشیم قطعاً برای ما هم اتفاق خواهد افتاد و کسانی که در این مسیر هستند و درست حرکت کنند سیستم اصلی موظف است بهترین نتیجه را برای آنها رقم بزند.
اما کجا این اتفاق مسیرش عوض میشود زمانی که ترس و ناامیدی و رخوت در انجام دادن کارها و آموزشهای کنگره پیش بیاید دوربین هم از بالای خودم برداشته میشود و میرود روی دیگران، شروع میکنم به معرکهگیری و نق زدن، اعتراض کردن و در ادامه میبینم در یک باتلاقی گیر کردهام که باعث به وجود آمدنش تفکرات خودم و حرکت خودم و مسیر انتخابی خودم است.
ده تا وادی را پشت سر میگذاریم، تفکر را یاد میگیریم، مسئولیت خودمان و خداوند را مشخص میکنیم، می دانیم با حرکت راه نمایان میشود، میدانیم صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است و ای وادی به ما میگوید که تو مثل رانندهای هستی که آزمون راهنمایی و رانندگی شرکت کرده و تابلوها و همه علائم را یاد گرفته الان دیگر میداند چه حرکتی انجام بدهد، کجا ترمز بگیرد، کجا با چه سرعتی برود و دقیقاً جاده را برای ما علامت گذاری و تابلو گذاری میکند، اینجا به تغییر پتانسیل و تغییر جایگاه و خیلی موارد دیگر اشاره میکند.
یک مورد خیلی کلیدی در این وادی است که اشاره به قوه اختیار دارد، تنها وجه تمایز بین انسان و حیوان.
چشمهای به وجود میآید رودی به جریان میافتد و اما همه رودها قرار نیست به بحر یا اقیانوس برسد بعضی از این رودها به باتلاق گاوخونی میریزد که با یک حرکت غلط، با یک مسیر غلط به وجود آوردم در طول مسیر با توجه به قوانین و مقررات و تابلوها قدرت گرفتم عوض اینکه برای خودم و اطرافیان خودم زندگی جدیدی به وجود بیاورم زندگی در حال حاضر خودم را هم از بین برده و نابودگر شدم.
صحبتم را به پایان می برم با اشاره به این مسئله که وادیهای کنگره ۶۰ دقیقاً مثل هزارتویی هستند که با هم ارتباط نزدیکی دارند.
وادی یازدهم هم باز برمیگردد به وادی اول یعنی اگر درست تفکر کنم و درست تصمیم بگیرم و درست حرکت کنم، کاملا جوابش مشخص است، من در طول مسیر هر آنچه را که بکارم درو میکنم، مشکلات و گرفتاری برای همه ما هست و خدا را هزار مرتبه شکر که باز کنگره ای در مسیر راه ما هست و راه را به ما نشان میدهد تا ما بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم و در نتیجه به همان مقصود اصلی که صلح آرامش و آسایش است برسیم.
از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم.
تایپ: مسافر جواد لژیون 3
ویرایش: مسافر علیرضا لژیون 16
ارسال خبر: مسافر علی لژیون 9
تایید خبر: مسافر داود لژیون 3
مرزبان خبری: مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
242