English Version
This Site Is Available In English

چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس می‌رسند

چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس می‌رسند

پنجمین جلسه از دوره پانزدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی هاتف با نگهبانی مسافر مرید و استادی پهلوان مسافر صامت و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه "وادی یازدهم و تاثیر آن روی من" روز پنجشنبه 22 آذرماه 1403 ساعت 16:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خدا را شکر می‌کنم بابت بودن در جمع کنگره ۶۰، از ایجنت و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم..
دستور جلسه امروز "وادی یازدهم و تاثیر آن روی من" می‌باشد، ، وقتی به دستور جلسات کنگره ۶۰ نگاه می‌کنیم دقیقاً مانند صفحه کیبورد پیانو می‌باشد، ما در این بستر آموزش می‌گیریم تا طریقه راه رفتن روی کیبورد این پیانو را یاد بگیریم، کسی می‌تواند به زیباترین شکل صدای پیانو را در بیاورد یعنی صدای رهایی، که قشنگ از روی این‌ها رد می‌شود سی دی‌ها در کنگره ۶۰ کلید واژه‌هایی هستند که من را به خودم درس می‌دهد، به خاطر این است که جناب مهندس اسم آن را وادی یازدهم و تاثیر آن روی من گذاشته است، جناب مهندس بسیار زیباتر از من در مورد این وادی صحبت می‌کنند، اما من باید ببینم که این وادی چه تاثیری روی من گذاشته است، در کنگره ۶۰ یک سری قوانین به من گفته شده در سفر اول یا به کلام دیگر سفر جسم، در وادی هشتم گفته شده که باید حرکت کنیم که قبل از حرکت کردن باید تفکر کرد، در ادامه می‌گوید ناامید نشو و در وادی بعد می‌گوید مسئولیت خودت را به خدا واگذار نکن، در وادی بعد می‌گوید اینجا تفکر تنها به درد نمی‌خورد و باید حرکت کرد، در وادی بعد نوشته شده رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌کنیم، حال تاثیر وادی ۱۱ روی من چه است؟ آنچه از این مسیر برداشت کرده‌ام چیست؟ اما حال که برداشت کرده‌ای و رها شده‌ای باید حرکت کنی، اما به محض اینکه می‌خواهم حرکت کنم می‌بینم که نوشته شده وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتر می‌رود نقطه تحمل پدیدار می‌گردد.


وقتی من مسافر مواد و سیگار را درمان کرده‌ام، آیا حرکت از قهر به مهر را هم درمان کردم؟ آیا توانسته‌ام با همسفرم ارتباط برقرار کنم؟ اگر اینطور نیست یعنی صفت گذشته هنوز در تو صادق است  در این صورت نمی‌توانی به سرزمین سفر دوم وارد شوی، در سرزمین سفر دوم دیگر داروی OT وجود ندارد، به جای آن خدمت است، خدمت به خلق، زمانی من هم در سفر اول خلق بودم و به من خدمت شده اما حال در سفر دوم تبدیل به مخلوق شدم،به عنوان یک مرزبان، راهنما و یا ایجنت هستم و جزء مخلوقین خداوند شدم،اما باید خالق باشم، بزرگی می‌گوید مسیحی نباشید، مسیح باشید، جناب مهندس می‌فرمایند اسلام نباشید تسلیم باشید، محمدی نباشید محمد باشید، خودتان حرکت کنید و راهنما شوید،حال من حرکت کردم و در سفر دوم، صفت گذشته‌ام را تغییر دادم و به وادی یازدهم رسیدم اما این اختلاف پتانسیل از کجا به وجود می‌آید؟ از خدمت کردن، خدمت مالی خدمت جانی بوجود می آید، یک راهنما بخشش می‌کند  یک سفر اولی هم بخشش می‌کند، یک سفر اولی مواد خود را پشت این در می‌بخشد و داخل می‌شود، تمام اعضای کنگره ۶۰ با بخشش آشنا هستند.
نقل است شیطان را در یک سرزمینی دیدند که انواع طناب‌ها و زنجیرها به دستش بود و یکی از این زنجیرها بسیار قطور بود از او پرسیدند که این چیست و شیطان پاسخ داد این زنجیری است که به دست و پای افرادی می‌بندم که در برابر من سرکشی می‌کنند.
کارمندی که در یک اداره کار می‌کند، پرونده مردم را جابجا می‌کند و رشوه می‌گیرد و حتی یک سیگار هم نمی‌کشد، او نیازی به مواد مخدر ندارد، زنجیر را به دست و پای من و شما زدند که در برابر شیطان سرکشی کرده‌ایم، فر انسان‌های بر باد رفته مدفون در زیر خاکسترها پنهان شده روزی به صاحبان آنها برگردانده خواهد شد مشروط بر آنکه خود را طلب کنند.
زنجیری که به دست و پای من زده شده  از آن بیرون آمده‌ام حال باید خدمت کنم، من زمانی فکر می‌کردم حق الناس یعنی اینکه حق کسی را نخورم، در وادی هشتم می‌گوید سه حق به گردن شما است یکی حق نفس دوم حق الجامعه و سوم حق الله است، من در سرزمین سفر اول حق النفس خودم را ادا کردم و بسیار زجر کشیدم من روزی ۱۴ گرم  سوخته می‌خوردم و می‌کشیدم و شیشه هم مصرف می‌کردم و در سفر اول زجر زیادی کشیدم و حق نفسم را ادا کردم، در سرزمین سفر دوم حق الناس می‌شود یعنی حق همسفرم، برادرم، فرزندم و مادرم به گردن من است، در جایی من باید ببخشم و در جایی او باید مرا ببخشد، این‌ها را من در سفر دوم و در قلب تپنده یک شعبه که لژیون سردار است می‌فهمم،بعد از آنکه خدمت مالی کردم و قدم برداشتم و فهمیدم حق دیگران به گردن من است، لژیون سردار این نیست که فقط پهلوان شوید، خدمت مالی یعنی به هر اندازه‌ای که می‌توانید ببخشید، آقای زرکش می‌فرمایند ممکن است زمانی تمام توان یک سفر اولی میکروفون گردانی باشد، اما ممکن است زمانی تمام توان من نشان در بی‌نشانی باشد اما من ۶ میلیون پرداخت کنم، در این صورت من تمام خودم را بازی نکرده‌ام و این می‌شود حق الناس یعنی حق دیگران به گردن من است، من برای خانه خودم حساب کردم و تمام متراژ را تقسیم بر آپارتمان کردم و فهمیدم یک پنجم این زندگی قسمت مشاعات است، من اگر بخواهم راه پله خانه‌ام را ببندم راه خودم را بستم، خداوند می‌فرماید از آن چیزی که به شما بخشیده‌ایم بالاترین و با ارزش‌ترین چیز در هستی پول است چون ماده است و معادل انرژی است، من به جرات می‌گویم بهترین پیکره‌ای که می‌توان در آن بذر نیکو را کاشت، پیکر یک مصرف کننده مواد مخدر است چون کسی است که اسیر شیطان بوده و در برابر او سرکشی کرده است، او انسان خالصی است.

من زمانی در خیابان می‌رفتم، گریه می‌کردم که خداوندا من کی باید از این زندان بیرون بیایم، کسانی که الان شال نارنجی بر دوش دارند می‌دانند که من چه می‌گویم، من تا ۴۰ سالگی مزه غذا را نفهمیدم و روزی دو پاکت سیگار و مقدار زیادی شیره مصرف می‌کردم، به احساسم اجازه نمی‌دادم که بفهمم مزه غذا چیست، می‌گویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، حال این چراغ رهایی را جناب مهندس به دست تمام راهنمایان کنگره ۶۰ داده است و آنها یاران جناب مهندس هستند، لژیون سردار لژیون مالی نیست من باید حق الناسم را ادا کنم، هر چیزی صور پنهان دارد و فقط صور آشکار نیست صور آشکار همه تصاویر و نوشتارها است وهمه این‌ها صور پنهان دارد و زمانی برای من این کلمات هویدا می‌شود که من حق الناسم را ادا کنم، وقتی شخصی وارد کنگره می‌شود یک مرزبان به او می‌گوید که پیش کسانی که شال سبز دارند برود و به او آرامش خاطر می‌دهد که جای خوبی آمده است و پس از گذراندن سه جلسه در کنار راهنمای تازه واردین به او گفته می‌شود که هر راهنمایی می‌خواهد انتخاب کند و بعد از دو ماه حضور در لژیون اهنما به او آدرس لژیون سیگار را می‌دهد، لژیون سیگار در یک شعبه بسیار قدرتمند است چون سیگار در سفر دوم نمی‌گذارد حرکت کنید و شخص پشت وادی نهم می‌ماند، صفت گذشته در او هنوز صادق است، شخص پس از ورود به لژیون سیگار چشمش به تابلوی لژیون سردار می‌افتد و سوال می‌کند که این چیست؟ به او می‌گویند که این لژیون سردار است،بعضی از دوستان می‌گویند که لژیون سردار، لژیون پولدارها است در صورتی که این لژیون برای انسان‌های بی پول است در سفر اول درست است که به شخص OT داده می‌شود اما شخص به سمت رهایی می‌رود، در سفر سیگار آدامس نیکوتین مصرف می‌شود اما شخص به سمت رهایی می‌رود، در لژیون جونز از شخص مواد غذایی می‌گیرند اما به سمت رهایی می‌رود، لژیون سردار هم لژیون قطع فقر است،فقر فقط فقرمادی نیست، این سفر سفری است از قهر به مهر، از نادانی به دانایی، از حقارت به سرفرازی، از کفر به ایمان، حال لژیون سردار چه آموزشی به من می‌دهد؟چون لژیون‌ها پیکان شکافنده قلب تاریکی‌ها هستند، راهنما جلودار است و رهجو را از قلب تاریکی‌ها جدا می‌کند و موجی که در لژیون است شخص را با آگاهی و اختلاف پتانسیل به سمت رهایی می‌برد و او را تبدیل به چشمه جوشان و رود خروشان می‌کند.


گر که خواهی رسی در معرفت

۱۴ وادیست کلید عافیت

یک به یک خوان و به انجامش رسان

تا که گردی در جهان پر مرتبت

عکس: مسافر سجاد لژیون هشتم

تایپ: مسافر وحید لژیون سوم

ویرایش: مسافر احمد لژیون نهم

ارسال: مسافر جواد لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .