در همه شرایط زندگی و اجتماعات این روابط هستند که زندگی ما را میسازند. این روابط، یک مثلث را در زندگی ما تشکیل میدهند که یک ضلع آن من هستم، ضلع دیگر تو و ضلع دیگر آن یا قاعده مثلث روابط بین ما میباشد. قاعده مثلث ممکن است جایگاههای متفاوتی در زندگی ما باشد؛ معلم، شاگرد، دوست، فامیل و ... در این مثلث فضایی وجود دارد که این فضا مربوط به این است که من و او چگونه عمل میکنیم و ارتباط ما چگونه است. گاهی اوقات در فضای این مثلث فاجعه است، یعنی من، تو و روابط بین ما تبدیل به فاجعه شده است. حتی از دیدن یکدیگر زجر میکشیم و فضا بسیار مسموم و آلوده میباشد. این ما هستیم که این فضا را به وجود آوردهایم. اینکه بخواهیم این فضای مثلث را خوب و عطرآگین کنیم به رفتار و تفکرات ما بستگی دارد.
انسان بد وجود ندارد؛ اما اگر انسانی بدخلقی میکند فقط به دلیل جهل و نادانی او است. اگر انسان بفهمد بدی کردن بد و ناپسند است، امکان ندارد این کار را انجام بدهد. فطرت انسانها خوب است و انسان موجودی کمالگرا است و اگر به آن درک حقیقی برسد، هم از جان و هم از مال خود به راحتی میگذرد. برای عطرآگین کردن فضای مثلث یا همان روابط خودمان، بایستی از اصول و قوانینی مشخص پیروی کنیم. در قرآن، کتاب آسمانی ما نیز آمده است که گمان و ظن بد نبرید، تجسس نکنید، از یکدیگر گله و شکایت نکنید، انتقاد نکنید، بازخواست و بازجویی نکنید، به یکدیگر احترام بگذارید، در مسائل، حریم و جهان خصوصی هم وارد نشوید، حرفی که میزنید سنجیده باشد، قهر و لجبازی نکنید، سخنچینی نکنید و در نهایت بیشتر روی نقاط مشترک خود کار کنید نه نقاطی که متضاد هستند.
چهار اصل وجود دارد که حکیم مولانا برای داشتن آرامش در زندگی و تحکیم روابط خودمان توصیه میکنند که بایستی آنها را رعایت کنیم. اصل اول: بی ثباتی در سیستم هستی، یعنی هیچچیز در سیستم هستی پایدار نیست و دائماً در حال تغییر است. تنها چیزی که ثبات دارد خود بیثباتی میباشد. ما به این دلیل که میخواهیم همه چیز را ثابت نگه داریم و توان آن را نداریم، دچار رنج، پریشانی و عذاب میشویم و در صورت پذیرش این قانون هستی میتوانیم از این رنجها رها شویم. جوانی من، ثروت من و همه داشتههای من در حال تغییر هستند و تلاش ما برای ثابت نگهداشتن هرچیزی باعث میشود که ما نتوانیم در لحظه حال، زندگی کنیم و لذتی از زمان حال نخواهیم برد و تنها چیزی که از آن ما است همین لحظه حال میباشد.
اصل دوم میگوید هرگز خودمان را با کسی مقایسه نکنیم. در این مقایسه ما هیچوقت به پشت سرمان نگاه نمیکنیم و همیشه فقط نگاهمان به جلو است. این مقایسهها تنها ارمغانی که قیاس برای ما دارد، ناراحتی و رنج است. اصل سوم بیانگر این است که در بند توجه و توصیف دیگران نباش. بعضیها دوست دارند که از سمت دیگران دائماً توصیف و تأیید شوند. اگر دربند توصیف و توجه دیگران باشید همیشه حالتان خراب است؛ چون زمانیکه فردی از ما تعریف میکند ما خوشحال میشویم؛ اما اگر شخص دیگری ما را نفی کند، ما نابود میشویم. پس بهتر است حال و احوالات خودمان را به دست دیگران نسپاریم و فقط سعی کنیم در صراط مستقیم باشیم و مردمدار و منتظر توصیف دیگران نباشیم.
اصل چهارم میگوید زندگی چیزی نیست که همهچیز را با هم به همه بدهد. یکسری چیزها را داریم و یکسری چیزها را نداریم. بعضی چیزها را باید به دست بیاوریم و یکسری چیزها را از دست میدهیم و این جزء قوانین زندگی است. پس اینکه فضای مثلث عطرآگین باشد یا سمی، بستگی به رفتار و کردار ما دارد که تا چه اندازه از این اصول و قوانین در روابط خودمان بهره میبریم و آنها را کاربردی میکنیم. حال یک نفر روابط خوب را انجام میدهد؛ اما طرف مقابل اینطور نیست. در اینگونه مواقع گفته میشود که با نادان سخن مگوی. تنهایی بلای جان آدمها است. ما باید در جامعه روابطی داشته باشیم و برای بیرون آمدن از این تنهایی؛ بایستی برای جمع ارزش قائل باشیم و در نتیجه، جمع هم برای ما ارزش قائل میشود. با کاربردی کردن این اصول و قوانین و تغییر رفتار و کردار خود، این توان را به دست میآوریم که به مغزمان فرمان دهیم که چه هورمونهایی را ترشح کند و مدیریت احوالات خودمان را به دست خودمان بگیریم.
رابط خبری: همسفر مرجان رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون یازدهم)
نویسنده: همسفر زهرا (ح) رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون یازدهم)
ویراستاری، تصویر و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
215