English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده - عقل همان دریای بی‌انتهاست

گروه خانواده - عقل همان دریای بی‌انتهاست

جلسه سوم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار کنگره۶۰ همسفران نمایندگی باشگاه تیراندازی باکمان کنگره۶۰ به استادی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر فخری، نگهبانی همسفر عصمت و دبیری همسفر شرمینه، با دستور جلسه «وادی یازدهم (چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان؛ همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

هفته پیش در چالش‌های عجیب‌وغریبی قرار گرفتم. بسیار امتحان و گذرگاه‌های مختلفی بود که آن را پشت سر گذاشتم و زمانی که پیشنهاد استاد جلسه سردار از سوی نگهبان به من داد شد بدون هیچ قید و شرطی پذیرفتم. برای امروز متنی آماده نکرده بودم؛ اما بسیاری از زمان‌ها جملات خود فی‌البداهه در جایگاه استادی بر زبان جاری می‌شود و وقتی که انسان‌ها در مسیر خیر باشند همه چیز برای آن‌ها مهیا می‌شود.

دستور جلسه این هفته وادی یازدهم است که پیام می‌گوید: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند. حال اگر بخواهیم این وادی را به لژیون سردار ارتباط بدهیم، می‌توان گفت: صحبت از وجود یک منبع کوچک است که ما با شروع به حرکت‌ کردن در مسیر با مشکلاتی مواجه می‌شویم که در آخر کار باید از آن عبور کنیم و در پایان به یک منبع بی‌انتها وصل می‌شویم. در لژیون سردار از حجم بسیار کم شروع می‌شود و به حجم بسیار زیاد می‌رسد. چه کسی می‌تواند به دریای بی‌انتهای بخشش دست پیدا کند؟

آن زمان که لژیون مالی بود من با مبلغ ۵۰ هزار تومان شروع کردم و دوست داشتم عضو لژیون مالی شوم؛ ولی قادر نبودم مبلغ عضویت را پرداخت کنم. بعد از مدتی اسم لژیون مالی به‌عنوان لژیون سردار نام‌گذاری شد. اولین‌بار که توانستم برای لژیون سردار قدم بردارم تمام مبلغی که در کارتم بود را کشیدم. آن زمان در قسمت همسفران مبلغ عضویت در لژیون سردار را به‌صورت قسطی با اجازه اسیستانت لژیون سردار همسفر مونا پرداخت کردم که این حرکت باعث شد طی کمتر از یک ماه مبلغ سرداری خود را پرداخت کنم و این برای من باورکردنی نبود.

در هر مسیری از زندگی و همین‌طور در لژیون سردار باید از یک مبدأ شروع کنیم تا به بی‌نهایت برسیم. رسیدن به فرمان عقل برای انسان بسیار کار سختی است؛ ولی هر لحظه می‌توانیم به فرمان عقل نزدیک شویم، عقل همان دریای بی‌انتهاست. بسیاری از چیزها انتها و پایانی ندارد همانند سردار شدن. امسال آقای مهندس دژاکام مبلغ ۲ میلیارد تومان پرداخت کردند. ایشان به نظر من به‌غیر از مبلغی که اعلام می‌کنند هزینه‌های بیشتر هم برای ساخت دانشگاه پرداخت می‌کنند. آقای مهندس با این حرکت، بی‌انتها شدن را به من همسفر آموزش می‌دهند که اگر بخواهیم به بحر و اقیانوس برسیم باید با بخشش شروع کنیم.

حرف‌زدن در مورد بخشش خیلی راحت است؛ اما انسانی که به مال خود دل‌ بستگی دارد گاهی اوقات دادن جان برای او خیلی راحت‌تر از دادن مال است. کسی که از مال خود می‌گذرد برایش مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد. او باید قلبش مثل دریا و اقیانوس باشد تا به دریا برسد. پرداخت‌کردن مبلغ ۵۰۰ هزار تومان، یک میلیارد و نشان بی‌نشانی همان رسیدن به دریا و اقیانوس باشد. آقای مهندس می‌گویند که من تا حالا شخصی را ندیدم که دل و جگر داشته باشد از ۲۰۰ میلیارد سرمایه خود، ۲۰ میلیارد بدهد، حال چرا این‌طور می‌شود؟ به‌خاطر این است که من هنوز نمی‌دانم که به کجا می‌خواهم برسم. یک زمانی رسیدن به بحر و اقیانوس همان دنور شدن، پهلوانی یا نشان در بی‌نشان‌هاست و تمام تلاش خود را می‌کنم تا به آن برسم؛ ولی ظرفیت رسیدن به آن بحر و اقیانوس را ندارم، امکان دارد که در آن بمانم و غرق شوم.

در پیام می‌خوانیم: من آب می‌آورم تو آن‌قدر بنوش تا سیراب شوی، اما نه زیر آب. زیر آب رفتن ممکن است برای هر کسی در لژیون سردار اتفاق بیفتد. در جایگاه‌های مختلف سرداری، دنوری، پهلوانی و حتی نشانی در بی‌نشان‌ها. گاهی من تمام تلاش خودم را می‌کنم که به آن بحر و اقیانوس برسیم؛ اما ظرفیت آن جایگاه را ندارم. اگر عمق آن برای من زیاد باشد من آن جا می‌مانم و همه اینها به این بستگی دارد که آیا من شنا کردن را یاد گرفته‌ام و می‌توانم انجام دهم؟ حتی یک‌ دست و پا زدن کوچک هم می‌تواند من را در این دریا نگه دارد؛ باید آن‌قدر از آن استفاده کنم و ظرفیت داشته باشم که در آن دریا غرق نشوم که این شرایط ممکن است در هر کدام از مراحل دنوری، پهلوانی، سرداری این اتفاق برای من بیفتد.

آیا من در این دریا می‌توانم شنا کنم و جلو بروم؟ دست‌وپازدن کوچک ممکن است من را نگه دارد؛ ولی کافی است در یک جایی دست‌وپای من بگیرد و آن گرفتن دقیقاً در لژیون سردار این‌گونه است که من فکر کنم با پرداخت مبلغ دنوری یا پهلوانی همه دنیا را خریده‌ام. وقتی معنای بحر و اقیانوس را فهمیدم و معنای بی‌نهایت بودن را دانستم از یک چشمه بجوشم و مثل یک رود خروشان حرکت کنم و آن چشمه برای من مثل منبعی برای حرکت‌کردن باشد. از هر سنگی نترسم و مسیر خودم را پیدا کنم.

امسال قبل از جلسه گل‌ریزان قصد داشتم که در لژیون سردار فقط مبلغ عضویت را پرداخت کنم؛ اما چیزی در درون من یک هفته بود که جوشش می‌کرد و باعث شد در جلسه اعلام دنوری کنم و قسط اول دنوری را واریز کردم. راه هزار فرسنگی با قدم اول شروع می‌شود و در آخر که می‌خواهم به آن برسم باید به فهم آن برسم؛ بنابراین برای من خیلی مهم‌تر از پرداخت مبلغ، رسیدن به فهم آن است؛ حتی اگر نتوانم مبلغ را بدهم، فهمیدن برای من خیلی مهم است. امیدوارم یک روزی بتوانم معنای واقعی بخشش که مثل دریا و اقیانوس است را بفهمم. بتوانم در عمل، نه گفتار، بخشش را انجام بدهم؛ چون همه در حرف‌ زدن شناگر خوبی هستند؛ اما وقتی در اقیانوس و دریا می‌رویم؛ باید حواسمان به موج‌ها باشد تا پایین و زیر آب نرویم.

تایپ: همسفر سپیده رهجوی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر لیلا (لژیون پنجم)
عکس: مرزبان خبری همسفر اسرا
ویراستاری و ارسال: همسفر شهرزاد رهجوی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر فاطمه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی تیراندازی باکمان کنگره ۶۰

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .