جلسه هفتم از دوره چهلودوم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر عباس نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه "وادی یازدهم و تاثیر آن روی من" در روز سهشنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
سخنان استاد
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر.
خیلی خوشحال هستم امروز و این خوشحالی من به خاطر این است که یک مقداری حس خودکمبینی آمده بود سراغ من و در خانه مانده بودم به خاطر اینکه انگشتهای پایم شکسته بود و پایم توی گچ بود و نمیتوانستم جایی بروم و حالت اسیر بودن را به خودم گرفته بودم.
از آقا طاهر تشکر میکنم به خاطر اینکه در این موقعیت به من زنگ زد و این قضیه را به من گفت و بعد هم خوشحال هستم که الان در جمع شما هستم به خاطر اینکه چیزهای زیادی من از اینجا آموزش میگیرم و برای ادامه زندگی من، این قضایا خیلی مهم است. از ایجنت دوره قبل و ایجنت دوره جدید و مرزبانهای محترم و تمام خدمتگزاران تشکر و قدردانی میکنم.
دستور جلسه وادی یازدهم است که میگوید چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. چرا گفته چشمههای جوشان و یا رودهای خروشان؟
قبلاً من به این چیزها فکر نمیکردم که چرا چشمههای جوشان و یا رودهای خروشان و یا
چه چیزی باعث شد که این اتفاق برای من بیفتد و من به اینها فکر کنم؟
آقای مهندس میگویند ما باید از طبیعت الگوبرداری کنیم اینجا من متوجه میشوم که در درون خودم چیزهای جدیدی را دریافت میکنم.
بحث انسانیت آن چیزی نبود که من قبلاً میدیدم، مرز انسانیت خیلی دیوار بلندی دارد و این نیست که من خطایی کنم و بعد معذرتخواهی کنم، باید ببینم من خودم با خودم چندچند هستم و برای خود و خانواده و جامعه چه کار کردهام؟
ما در اینجا یاد گرفتهایم که هر چیز یک پیشینهای دارد و من هم که اینجا نشستهام قطعاً یک پیشینهای داشتهام. آقای مهندس همیشه میگویند ۳ تا نکته ضروری و مهم است که یک چشمه جوشان باشد و یا یک رود خروشان باشد و در اینجا میخواهد آگاهی و دانایی مرا بالا ببرد و به من میگوید مواد مخدر برای تو اصلاً کاری انجام نمیداد.
یک چشمه باید یک جایگاه ویژهای داشته باشد؛ هیچوقت در کویر چشمهای نیست که ما بگوییم خیلی خوب دارد میجوشد و رود خروشانی هم از آن به وجود آمده است، این به من میگوید که در جایی قرار بگیر که افراد برای تو آموزشگر باشند و تو نباید درجا بزنی و رو به عقب برگردی که من دیگر متوجه این مسیر شدهام.
راهی است که من را به سمت آن چیزی میبرد که دلم میخواهد و یک رود چطور میتواند خروشان باشد و از تمام سنگلاخها عبور کند؟ قطعاً باید پتانسیل خوبی داشته باشد.
روز اولی که اینجا آمدم دیدم بچهها صندلیها را جمع میکنند و من با خودم میگفتم مگر اینها مسئولی برای این صندلیها ندارند ولی بعد متوجه شدم آموزش از همین صندلی جمع کردنها شروع میشود و من همان ابتدا خیلی چیزها را یاد گرفتم و متوجه شدم که خدمت کردن از این چیزهای کوچک شروع میشود و اینها درسهای بزرگی را به من میآموزد و اتفاقات بزرگی را برای من رقم خواهد زد و در اینجا من فهمیدم که هنوز هیچ چیز بلد نیستم.
جا دارد که از آقای مهندس تشکر کنم که ما میتوانیم از علم آن استفاده کنیم. چه کسی میدانست که یک نفر از کرمان بیاید و در ایران این اتفاق بزرگ را رقم بزند؟ همه مردم اعتقاد داشتند که اعتیاد یک بیماری پیشرونده و لاعلاج است ولی امروز متوجه شدیم که اعتیاد درمان قطعی دارد و چند سال پیش آقای مهندس پرونده آن را بست.
در اکثر خانوادهها میبینیم که در اثر اعتیاد کارشان به ناکجاآباد کشیده شده است. من با یک قشر آسیبپذیر جامعه سر و کار دارم و افراد زیادی را میبینم، مثلاً امروز پیرمردی را دیدم که اعتیاد داشت و میگفت مگر جدم به دادم برسد و دائم از ترک و قطع مواد صحبت میکرد ولی اینجا صحبت از درمان قطعی است.
من مطمئن هستم مسیری را که انتخاب کردهایم راه درستی است و صراط مستقیمی است و میشود با این قضیه زندگی خوبی را برای خودمان رقم بزنیم.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنونم.
تشویق نفرات برتر آزمون داخلی
رهایی
نویسنده: مسافر محمد از لژیون ششم
عکاس: مرزبان خبری مسافر حمید
- تعداد بازدید از این مطلب :
136