دوازدهمین از دورهی نوزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی گنجعلی خان کرمان ؛ با استادی مسافر علی ، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه " وادی یازدهم وتاثیرآن روی من" سهشنبه ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که یکبار دیگر توفیق داد که در جمع شما دوستان در کنگره ۶۰ باشم تا انرژی و آموزش بگیرم، در رأس همه تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان و همچنین تشکر میکنم از علی آقای کریمی راهنمای درمان موادم که امروز اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم، همچنین تشکر میکنم از راهنمای درمان سیگارم آقا احسان و راهنمای تازهواردین خودم آقا محمدرضا و همچنین راهنمای تغذیه سالم آقای محسن زارکویی و تشکر میکنم از ایجنت محترم آقا مجید، مرزبانهای محترم و همه عزیزانی که دستبهدست هم دادند تا من علی اینجا بنشینم و به حال خوش برسم، دستور جلسه این هفته وادی یازدهم و تأثیر آن روی من است که میگوید; چشمههای جوشان و رودهای خوروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند، آن چیزی که من علی از این وادی برداشت کردم این است که چشمههای جوشان در نهایت میخواهند از روی خلوص پاک به دیگران خدمت کند و این خودش یک چشمه است و رودهای خروشان نیز از به هم پیوستن این عزیزان به یکدیگر یک سری برکت عظیمی پیش میآید مثلاً من علی که روزی در خانه خود کارتون خواب خانه خود بودم وآن جایگاه پدری خود را ازدستداده بودم بیام کنگره و طی فاصله ۱۰ الی ۱۱ ماه بتوانم به این حال خوش برسم و همچنین لژیون سردار هم به آن اضافهشده که ساکنین آباد که خانههای خراب و ویران را احیا میکنند، اینجا قطار کنگره در حال حرکت است و بستگی به من علی دارد که بخواهم باشم یا نباشم، چون بهرحال قطار کنگره راه خود را ادامه میدهد و اینجا من علی هستم که نیاز بهقطار دارم که بهعنوان یک مسافر سوار شوم و آموزشهایی که گرفتهام را با خود داشته باشم تا بتوانم به این حال خوش برسم، زمانی که به حال خوش رسیدم که بتوانم بهفرمان عقل خود نزدیک شوم، چون این اصل خیلی مهم است که; همت بلند دار که مردان روزگار از همت بزرگ بهجای رسیده اند، قسمت دوم دستور جلسه تأثیر آن روی من است که سه نکته کلیدی برای خودم بود یکیش من علی آرزو داشتم که یک کوچه را با یکی به پایان برسانم من بهواسطه اعتیادی که داشتم ماسک میزدم تحت هیچ شرایطی نمیتوانستم قدم بزنم هرکسی هم که مقابلم قرار میگرفت مثل خودم بود یعنی یک کوچه اولش برای اینکه با خودم جورش کنم جنگ و جدال میکردم ولی برای نگهداشتنش دیگر هیچ تلاشی نمیکردم عیبی بود که من داشتم ، خدا را شکر میکنم که به کنگره آمدم و آموزش گرفتم و دومین و بزرگترین موضوعی که من از این وادی دست گرفتم این بود که مهندس میگوید همهچیز را برای خودت نخواهی من قبلاً همه چیز را برای خودم میخواستم اگر کسی چیزی داشت حسودی میکردم ولی الان که با خودم فکر میکنم میبینم من نیم منم نبودم الان یاد گرفتم که مثالی که آقای مهندس میزنند، وقتی گوسفندی در بیابان در حال چرا کردن است دارِد علف و یونجه میخورد، زمانی که میخورد از آن طرف به ما بهترین شیر و گوشت را میدهد، یک درخت را اگر در جایی میکاریم بهترین گردو و گیلاس را به ما میدهد، نقش من علی چیست آیا فقط باید بیایم اینجا؟ چیزی که من یاد گرفتم این است اگر خداوند چیزی به من اهدا کرده است نیاز نیست که حتماً مالی باشد،
همینکه امروز آرامش نسبی را به من داده است این خودش بهترین ثروت است، من باید قدر این را بدانم و به نحو احسنت از آن استفاده کنم و در قبالش بازپرداخت داشته باشم که این چنین برکت این برای من هزار برابر شود، نکته سوم این است که من قبلاً خیلی حریص بودم یعنی اگر یک ماشین داشتم میگفتم چرا این ماشین من است و من باید ماشین بهتری سوارشم، همینی هم که در دست داشتم و رفیقی هم که سر راه من قرار میگرفت آن نیز مثل خودم بود و باهم میرفتیم در یک مسیر و آن نیز مقابل من قرار میگرفت و میخواست که سر من را کلاه بگذارد، اما آقای مهندس اینجا آمده من علی را بیدار کرده که همینی رو که داری قدرش را بدان، همینی که داری سپاس خدا را بهجای آور و بگو خدایا شکرت، از همین ماشین و خونه استفاده میکنم، نباید حال امروزت را نا امید کنی چون انسان باید امید داشته باشد نه اینکه در خانه بنشینی و بگی من ماشین گران قیمتی میخواهم سوار شوم چون زمانی که همچین نیتی داشته باشم همین را هم از دست میدهم، ممنونم از اینکه با سکوت زیبا تون من را همراهی کردهاید .
عکس :مسافر سعید مرزبان خبری
تایپ:مسافر محمد لژیون هشتم
ویرایش:مسافر محمد احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
213