در این سیدی در مورد مثلث روابط صحبت شده که شامل من، یک دوست و یک رابطه است. این مثلث نیازمند مراقبت است و ما باید یاد بگیریم چگونه رفتار کنیم تا تعادل آن حفظ شود. گاهی فردی وارد جمع ما میشود و حس ناخوشایندی ایجاد میکند، چون انرژی مثبتی از او دریافت نمیکنیم. اما گاهی فردی دیگر وارد میشود که حضورش باعث ایجاد انرژی خوب میشود. نکته مهم این است که همه چیز به خود ما برمیگردد. باید بتوانیم رفتار خود را مدیریت کنیم تا فضای روابطمان سالم و دلپذیر بماند.
روابط عمومی گاهی لذتبخش و گاهی مسموم است. اما نباید فراموش کنیم که انسان ذاتاً موجودی نازنین است. اگر کسی کجخلقی میکند، ناشی از جهل و ناآگاهی اوست. هیچکس ذاتاً بد نیست و اگر انسان معنای واقعی بدی را درک کند، امکان ندارد بدی کند. بنابراین ما باید از رفتارهای منفی مثل غیبت، تجسس، گله و شکایت، قضاوت، مقایسه و انتقاد دوری کنیم، زیرا این رفتارها فضا را مسموم میکنند.
در تعامل با دیگران باید به علایق آنها توجه کنیم. اگر کسی از گلابی خوشش نمیآید، درباره گلابی صحبت نکنیم. به جای آن، موضوعی را انتخاب کنیم که مورد علاقه او باشد. در روابط نباید لجبازی یا قهر کنیم. مهندس با خنده میگویند: "اگر میخواهی قهر کنی، ببین آیا کسی هست که ناز تو را بکشد؟ به همان اندازه که ناز خریدار دارد، ناز کن." قهرهایی که برگشتی ندارد، میتواند به روابط آسیب جدی بزند و باید از آنها پرهیز کرد.
مولانا میگوید هیچچیز در دنیا ثابت نیست. همهچیز در حال تغییر است و تلاش برای ثابت نگه داشتن هر چیزی باعث رنج و هدر رفتن انرژی میشود. زیبایی، شادی، غم، فقر یا ثروت؛ هیچکدام ثابت نیستند. بنابراین باید لحظه را غنیمت شمرد و از آن استفاده کرد. نباید خود را درگیر ثباتی کنیم که ممکن نیست. اگر الان ناراحت هستیم، بدانیم که این حال نیز گذراست. همینطور، اگر خوشحال هستیم، باید قدر این لحظه را بدانیم.
ما نباید خود را با دیگران مقایسه کنیم. اگر مقایسهای باشد، باید با گذشته خودمان باشد، نه دیگران. مهندس میگویند: "اگر در مسابقهای از پنجاه نفر جلو زدهای، از این موفقیت لذت ببر و حسرت کسانی را که جلوتر از تو هستند نخور." زندگی مثل مسابقه ورزشی نیست که همه از یک نقطه شروع کنند. هرکس مسیر، تلاش و شرایط خاص خودش را دارد و نباید تلاش دیگران را نادیده گرفت.
داستان طوطی عطاری آموزنده است. طوطی عطاری بخاطر روغن چپ کرده بود و صاحبش او را زد. پرهایش ریخت و کچل شد. روزی کچلی وارد عطاری شد و طوطی به او خندید و گفت: "تو هم روغن چپ کردی که مویت ریخت؟" این داستان نشان میدهد که قضاوتهای ما گاهی بیپایه است و از ناآگاهی ما نشأت میگیرد.
ما باید زندگیمان را طوری پیش ببریم که از خودمان راضی باشیم. البته اینکه دیگران ما را دوست داشته باشند، احساس خوبی ایجاد میکند، اما نباید انرژی و رضایتمان را وابسته به تأیید یا انتقاد دیگران کنیم. همچنین نباید منتظر باشیم دیگران ما را تحسین یا سرزنش کنند.
در نهایت، انسان نباید تنها بماند. آقای مهندس تأکید میکنند که منظور از این حرف ازدواج اجباری نیست، بلکه ارتباط با جامعه، دوستان و آشنایان است. تنها ماندن باعث افت کیفیت زندگی میشود. بنابراین باید با دیگران رفتوآمد کنیم و در زندگی اجتماعی حضور داشته باشیم تا انرژی و شادی بیشتری تجربه کنیم.
نویسنده: همسفر هستی رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
59