English Version
This Site Is Available In English

مانند درفش استوار باشید

مانند درفش استوار باشید

در مطلبی استاد آقای مهندس خطاب به ایشان می‌فرمایند؛ سلام، ما را یاد نمودید برخاستیم دیدیم بوی آشنا است و از این‌که نزد شما می‌باشیم خشنودیم، از تنهایی به در آمدم و خوب است که می‌بینیم با توان تازه‌ای غلبه بر مشکلات خود می‌نمایید با وجود این‌که می‌دانم اسیر هستید و آن اسارت از خویش نبوده و نیست بلکه بیگانه‌ای بوده که ناشناخته و یا با شناخت بر تو تاخت و این بار در تو ای دوست گرامی‌ام تأثیری آن‌چنان نگذاشت که منجر به نابودی جسم و روح و روانت بشود، برپا شده‌اید پس مانند درفش استوار باشید تا آنان‌ که خواهان دُر هستند در پای درفش سر فرود آورند پس بنگر که چگونه باید سرفراز باشی تا در آسمان و زمین یکسان سفر کنید.

تمام مراحل زندگی ما انسان‌ها از مثلثی تشکیل شده است که یک ضلع مثلث، خود انسان هست،ضلع دیگرش بقیه افراد و قاعده مثلث شامل روابط بین انسان‌ها هست. فضای بین این مثلث مربوط به این است که ما چگونه عمل می‌کنیم و یا من برای فضای این مثلث چگونه عمل می‌کنم؟ و یا دیگران برای این فضا چگونه عمل می‌کنند و ارتباط بین انسان‌ها چگونه است؟گاهی اوقات در بین این مثلث فاجعه به وجود می‌آید و فضا مثلث مسموم می‌شود.

اگر بخواهیم فضای مثلث عطرآگین شود و از حالت سمی در بیاید به خود ما بستگی دارد که چه تفکراتی داریم در واقع می‌توان گفت، در هستی انسان‌های بد وجود ندارند بلکه اطلاعات و آگاهی آنان بد و نادرست است، اگر انسان‌ها بدانند که واقعاً کار‌های ضد ارزشی بد هستند امکان ندارد اعمال ناشایست انجام دهند، زیرا فطرت انسان خوب و کمال گرا است.

اگر انسان‌ بخواهد رابطه خوبی با سایر افراد داشته باشد، باید کارهای ضد ارزشی مانند انتقاد کردن از کار دیگران، بازخواست بازجویی، تجسس و.... انجام ندهد و به افراد احترام بگذارد، حتی این اصول باید در خانواده‌ها بین والدین و فرزندان رعایت شود. به عبارتی دیگر ما باید در فضای مثلث بر روی نقاط مشترک کار کنیم تا این‌که مثلث فضای خوبی داشته باشد‌.

با انسان‌ها در مورد چیزهایی که بین‌ ما و آنان مشترک است صحبت کنیم و از لجبازی کردن، قهر و سخن چینی بپرهیزیم. برای درک و فهمیدن بهتر این موضوعات، به بررسی چهار اصل که مولانا در مورد روابط بین انسان‌ها و رسیدن به آرامش مطرح کرده است می‌پردازیم که باید این اصول رعایت شوند.

اصل اول به مسئله بی ثباتی اشاره می‌کند و می‌گوید، همه چیز در هستی متغیر است و باید قدر همه داشته‌هایمان را بدانیم، ارزش قائل شویم و استفاده کنیم، اگر این اصل را نپذیریم و بخواهیم همه چیز را ثابت نگه داریم زندگی برایمان خیلی سخت خواهد شد.

اصل دوم مولانا به ما گوشزد می‌کند که هرگز خودمان را با افراد دیگر مقایسه نکنیم هیچ وقت به پشت سر خود نگاه نمی‌کنیم بلکه همواره به جلو نگاه می‌کنیم، یعنی انسان همیشه در قیاس کردن خود با دیگران جلو را می‌بیند و این مثل یک مسابقه است، وقتی از یک مسیری رد می‌شویم به جای این‌که از زیبایی‌ها و مناظر آن مسیر لذت ببریم و استفاده کنیم، فقط می‌دویم بدون این که به اطراف‌مان توجه داشته باشیم، آن هم دویدنی که میلیون‌ها نفر جلوتر از ما هستند.

 مولانا در بند سوم به انسان‌ها می‌گوید؛ در پی توجه و توصیف دیگران نباشید، چون بعضی از افراد دوست دارند که دیگران از آنان تعریف و تمجید کنند و در این بیت شعر این موضوع مهم را بیان می‌کند؛ ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این، بعد از این میزان خود شو، تا شوی موزون خویش، یعنی انسان باید سعی کند در صراط مستقیم حرکت کند، مردم‌دار باشد و هرگز منتظر تعریف و توصیف دیگران نباشد.

اصل چهارم و آخر مولانا به ما می‌گوید؛ زندگی این نیست که ما همه چیز را با هم و یک‌جا داشته باشیم، پس نتیجه می‌گیریم انسان شامل مثلثی است که اضلاع آن از خود، دیگران و روابطی که با دیگران دارد تشکیل شده است و خود انسان است که تعیین می‌کند فضایی را که در آن زندگی می‌کند، آلوده و مسموم باشد و یا فضای زندگی‌اش را عطر‌آگین و خوش‌بو کند.

نویسنده: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
رابط لژیون: همسفر آیلار رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .