داستان آدم و حوا از خلقت انسان شروع میشود که یک جفت به عنوان نمونه آفریده میشوند و خداوند از آنها میپرسد: «آیا من پروردگار شما هستم؟» و آنها پاسخ میدهند: «بله»
سپس مسئله شیطان مطرح میشود که شیطان حاضر نیست به انسان سجده کند و در مقابل امر پروردگار عصیان میکند. در آنجا شیطان از خداوند مهلت خواست و خداوند هم فرمود: «برو، تو از مهلتیافتگان هستی.» خداوند به آدم و حوا فرمود: «شما الان در بهشت هستید و هرچه میخواهید برایتان فراهم میشود، فقط به این درخت نزدیک نشوید.» و شیطان که عصیان کرده بود به آنها گفت: «میدانید که خداوند چرا به شما گفت به این درخت نزدیک نشوید؟ چون اگر شما به این درخت نزدیک شوید جایگاهتان از این که هستید بهتر میشود و به درجه بالاتر میرسید و از فرشتگان برگزیده میشوید.» آنها به درخت نزدیک شدند و یکسری از چیزهایی که متوجه آن نبودند برایشان آشکار شد و با برگ سعی بر پوشاندن خود داشتند. به خاطر این نقض فرمان، خداوند آنها را به پایینترین جایگاه فرستاد تا با آزمایشهای متعدد به جایگاه اولیه خود برگردند. البته این یک سنت الهی برای همه انسانها است.
نقضفرمان نقطه آغاز سقوط هر انسانی است. حالا هر چقدر این نقض فرمان بیشتر شود، انسان بیشتر سقوط میکند، تا جایی که انسان به عمق تاریکیها فرو میرود؛ یعنی تا جایی که نیروهای درونش به صورت مشروط در اختیارش قرار میگیرد.
شرط اصلی که انسان میتواند از تاریکی خارج شود، فرمانبرداری است. انسان برای اینکه آموزش ببیند باید فرمانبردار خوبی باشد؛ یعنی اول فرمانبرداری را یاد بگیرد. اگر فرمانبرداری را یاد گرفت میتواند فرماندهی را هم یاد بگیرد. از فرمان تا خودفرمانی خیلی فاصله است. اگر ما خود فرمان باشیم، اذن خروج از تاریکی به ما داده نمیشود.
راهنما کارش سخت است. راهنما باید بر منیت و قدرتطلبی خودش غلبه کند؛ چون تاریکی از پشت به او فشار میآورد و تاریکی رهجو هم از طرف دیگر وجود دارد. اگر راهنما از نفس خودش پیروی بکند، آن وقت هر دو با یکدیگر سقوط میکنند. وقتی شخص از تاریکی عبورکرد، راهنما در آن مسئلهای که انجام میدهد به فرمان عقل نزدیکتر میشود؛ یعنی آن دانایی که در مورد اعتیاد داشته، به دانایی مؤثر نزدیکتر میشود و فرمانعقل را بیشتر حس میکند.
آن چیزی که باعث میشود انسان علم را بیاموزد، روح است. اگر انسان میخواهد فرمانروای وجود خودش باشد، باید علم داشته باشد و این علم به کمک روح انجام میشود و روح، تحت الامر رب است.
شخصی که از طریق اعتیاد وارد تاریکی میشود، بد را از خوب تشخیص نمیدهد. حالا آن چیزی که میآید و آن را بیدار میکند، همین روح است که وقتی تحتالامر رب، در وجود ما شروع به حرکت کردن میکند، علم را احیا میکند. سلسله مراتب برای خروج انسان از تاریکی روی تحت فرمان بودن پیشروی میکند. انسان همیشه باید تحت فرمان باشد. اگر میخواهد از تاریکیها خارج شود باید این ویژگی را داشته باشد.
ارتقای انسان فقط توسط رب (خداوند، راهنما، معلم) صورت میگیرد و اگر انسان بخواهد ارتقا پیدا کند باید فرمانبردار باشد.
منبع: سیدی معلم
نگارش و تایپ: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ارسال:همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
همسفران نمایندگی بندرعباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
75