در سیدی علم و عمل استاد میفرماید :انسان برای اینکه علم و عملش باهم تطابق داشته باشد، همیشه جوینده مطالب و دروس متعدد و غنی میباشد. تطابق: (تطبیق دادن حرف و عمل). برای نهادن، (سنگ، زر و دانش) انسان چیزی را که دارد اگر استفاده نکند چه فرقی می کند؟ مثلا اگر مقدار زیادی طلا دارید و آن را پنهان کنید، حالا چه فرقی میکند آن طلا باشد یا خشت یا پارهسنگ؛ موقعی آن طلا و زر ارزش پیدا میکند که از آن استفاده کنید. پول برای خرج کردن است.
ولی بعضی انسانها منابع مالی را جذب و نگهداری میکنند و همه پولشان را تبدیل به دارایی و زمین و... میکنند، اینگونه افراد هیچوقت پول نقد ندارند. مال بهر آسایش عمر است نه عمر بهر گرد آوردن مال. دانش هم همینطور است؛ اگر دانشی کسب و در عمل از آن استفاده نشود، فایدهای نخواهد داشت. این موضوع در باورها نیز صدق میکند. گفتیم برای باورها هیچ ارزشی نیست؛ باوری که به آن عمل نشود ارزشی ندارد. مثلا باور دارید که دروغگویی بد است ولی همچنان دروغ میگویید.
پس انسان اگر دانشی را کسب میکند باید به آن عمل کند. ما در کنگره کسانی را داشتیم که همه قوانین کنگره را حفظ بودند ولی هیچوقت نتوانستند سفر خود را تمام کنند یا اگر سفر را تمام کردند، برگشت کردند.پس انسانی موفق است که دانشش با عملش تطبیق داشته باشد. اما وادی دوازدهم: در آخر امر، امر اول اجرا میشود. شاید یک خط و یا یک جمله بیشتر نباشد ولی برای هر انسانی تکلیف را تعیین میکند. هر امری داریم آن امر با عمل به نتیجه میرسد. در اینجا تصمیم ما، نقشه راه ما مهم نیست، مهم این است که خواستههای ما با رفتن و حرکت و عمل به نتیجه میرسد.
اگر کسی خواسته دارد پولدار شود، باید بگردد راه را پیدا و به آن عمل کند. معمار برای ساختن یک ساختمان، یک نقشه رسم شده روی کاغذ دارد که آن را بر مساحت زمین پیاده میکند و ساختمان را میسازد .ما در هر کاری یک نقشه رسم شده در فکرمان داریم و بعد آن نقشه را از افکارمان بیرون آورده و به آن عمل میکنیم. یک فکر تا رسیدن به عمل، مراحل متعددی دارد. پس برای انجام هر کاری ابتدا باید نقشه آن را رسم کنیم. کارهای نیمهکاره، همیشه فکر و اندیشه انسان را مشغول میکند.
وقتی تصمیم میگیریم یه کاری انجام دهیم، باید بلافاصله وارد عمل شده و انجام دهیم تا ذهنمان آسوده شود. از گفتنیها تا عمل کردن فاصله زیادی هست. یکی از مشکلات انسان این است که خیلی چیزها را میدانیم ولی اجرا کردنش برای ما سخت است. مثل همان بنای دانشگاه که ما تصمیم به داشتن دانشگاه داشتیم و آنرا به عمل رساندیم و این یک شبِ امکان پذیر نیست. برای اینکار ابتدا نام شعبه مرکزی را آکادمی گذاشتیم تا یادمان باشد که باید دانشگاه بسازیم که در آخر انجام دادیم.
چون تصمیم گرفته بودیم، بر مبنای تصمیم و زمان ذرهذره شرایط و آماده کردیم تا فکر را به عمل برسانیم همان كُنْ فَیَكُونُ. انسان قدرت كُنْ فَیَكُونُ دارد یعنی بگوییم موجود شو، موجود میشود ولی این قدرت در ذهن ماست و بیرون نیست .برای اینکه چیزی را در بیرون از ذهن خلق کنیم نیاز به زمان داریم ولی خداوند در لحظه انجام میدهد. انسان برای رسیدن به شو شود باید از کارهای کوچک شروع کند. انسان همیشه مالک یافته هایش است؛ یعنی اطلاعاتی که کسب میکند در جهان بعدی برای او میماند.
انسان به طور کلی دارای دانش و عمل است.انسان با عمل کردن به دانشی که دارد، نتیجه میگیرد که گاهی اوقات دانش در جهت الهی و مثبت است و گاهی در جهت منفی. مثلا با دانشی که دارد برای بیماریها و نجات انسانها کار میکند یا بمب اتمی میسازد. اگر نتیجهٔ دانش تو منفی باشد، اولین کسی که از این دانش منفی بهره میگیرد خود تو خواهی بود و آوارش بر سر خودت میریزد.مسئله مهم دیگر این است که انسان دانشی را کسب و به آن عمل میکند ولی نتیجه آن به درد نمیخورد مثل همان فردی که کتاب آسمانی را روی دانه برنجی نوشت یا کسی که دانشی مثبت را کسب و به آن عمل میکند ولی نتیجه آن مخرب است، مثل دانش کامپیوتر که در راه هک کردن استفاده میکند.
انسان در مسیری که میرود ممکن است سختی و مشکلاتی به وجود بیاید ولی از آن بیرون خواهد آمد و برای هدف خود، تمام قدرت بدنی را به کار میگیرد تا آنرا به نتیجه برساند. این راه و مسیر برای همه انسانها است که خیلی از انسانها راهی را رفتند ولی به نتیجه نرسیدند. ما وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم باید راه را بلد باشیم و باید فکر کنیم.خیلیها به دنبال راه میگردند ولی راه را پیدا نمیکنند. در مسئله اعتیاد در سطح جهانی راههای متعدد رفتند حتی خودکشی هم کردند ولی راه را پیدا نکردند.
بعضیاوقات، در بعضی شرایط، بعضی حرکتها خیلی سخت هست و علتش این است که بازدارندهها به عناوین مختلف جلوی ما را میگیرند و به ما آدرس غلطی میدهند تا ما به مقصد نرسیم. در همه جا میتوان ردپای نیروهای بازدارنده را دید. شاید در ظاهر بازدارنده نباشند ولی در باطن هستند. الهام برای انسان و تمام موجودات هستی وجود دارد، انسانی که در صراط مستقیم قرار بگیرد، به او الهام مثبت میشود. صراط مستقیم راهی است که به انسان گزندی نزند و به سایر انسانها در جهات مختلف کمک کند.
اگر به دیگران کمک کنیم مورد الهام مثبت قرار میگیریم. الهام مثبت یعنی زیر سقف هستیم میگوید برو بیرون و بعد رفتن ما سقف میریزد ...هر چقدر هوشیارتر باشیم، آگاهتر هستیم. بعضیاوقات ما خوابیم و نمیدانیم در اطرافمان چه می گذرد و باید بیدار باشیم، برای مثال: وقتی موبایل ما را میدزدند و متوجه نمیشویم، این یعنی خواب بودن؛ در همهجا باید هوشیار و مراقب باشیم. نیروهای مثبت و منفی با هم تبادل دارند و باعث استحکام ما میشوند.
در هر مرحلهای ممکن است ما تغییرات داشته باشیم و این تغییرات ممکن است گاهی اوقات باعث ناخرسندی همگان شود مثل جنگ و زلزله و... خطر همیشه در کمین هست و در زندگی ما ممکن است همیشه این اتفاقات بیفتد؛ ولی بعداً ممکن است مسائل مثبتی به وجود بیاورد و در آخر به تعادل لازم میرسد. آنچه که ما در ذهن ما فکر میکنیم و نقشه میکشیم باید به آن خوب فکر کنیم و نقشه درست بکشیم، بعد وارد مرحله عمل بشویم. سخن و دانش ما با عمل باید تطابق کامل داشته باشد، آنگاه در کارمان پیشرفت میکنیم.
نویسنده و تایپ: همسفر یلدا، رهجوی راهنما همسفر نرگس(لژیون پنجم)
ویرایش:رابط خبری لژیون پنجم،همسفر زهرا
ارسال:همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
88