چهاردهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار کنگره۶۰ همسفران نمایندگی بنیان مشهد با استادی پهلوان همسفر هما، نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر مژگان و دبیری همسفر سعیده با دستور جلسه «وادی یازدهم (چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند) و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه 19 آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم که در این نمایندگی در کنار شما همسفران میباشم؛ در نمایندگی که لژیون خود را در اینجا شروع کردم، راهنمایم همسفر زهره اینجا هستند و همچنین دوستان دیگری که اولین رهجوهای من بودند و تمام این موارد باعث میشود، من امروز بسیار حسهای خوبی داشته باشم. نمایندگی بنیان نزدیک الهیه هست و من دوستان قدیمی خود را هم میبینم و برای همین این فضا برای من حس و حال خوبی دارد و خیلی ممنون از نگهبان و ایجنت که به من اجازه خدمت دادند. همگی در جریان بودیم که قبلا دستور جلسات لژیون سردار با دستور جلسات هفتگی متفاوت بود؛ اما بر مبنای تصمیمات خانم کماندار عزیز و آقای مهندس دستور جلسات لژیون سردار همانند دستور جلسات میباشد و این هنر ما را میرساند که امروز کنار هم مشارکت کنیم و بدانیم از دستور جلسه چه برداشتی کنیم.
امروز دستور جلسه ما وادی یازدهم است که در ابتدا درباره چشمه جوشان با ما صحبت میکند، چشمه جوشان یعنی چه؟ اولین چیزی که آقای مهندس به ما یاد دادند، قوی بودن است، کسی که قوی است خود جوش است و دیگر نیاز ندارد کسی حالش را خوب کند و اینکه اگر از او انتقاد کردند ناراحت بشود یا اینکه بگویند تو خوبی به خودش ببالد، اگر بخواهیم دستور جلسه را به لژیون سردار ربط دهیم، همینطور است، مشارکتها را گوش میکنم، پخش زنده روزهای چهارشنبه را نگاه میکنم، پهلوانهایی که شاید هزاران بار صحبت کردند و گفتند که ما حتی یک ده هزار تومانی نداشتیم در سبد بیاندازیم؛ اما الان به جایی رسیدهاند که خودشان و خانوادهشان همه پهلوان شدند و حتی نشان در بی نشانی گرفتند و زمین اهدا کردند. این یعنی چه؟ یعنی خود جوش این کار را انجام دادند و نگفتهاند چرا این دارد و نمیدهد و چرا من میتوانم یا نمیتوانم؟
زمانیکه انسان بیاید در این راه و در لژیون سردار قرار بگیرد این خود جوشی او مانند چشمههای جوشان شروع میشود. حال چرا به ما میگویند رودهای خروشان؟ اینکه من هما تصمیم گرفتم در سرداری و دنوری شرکت کنم یا پهلوان شوم، نشان در بینشانی را تجربه کنم، مگر آسان است؟ رود خروشان رودی است که وقتی میرود تمام سنگلاخها کنارش هستند و در جایی سنگها مقابل تو سد میزند، این را من اینگونه برای خود تفسیر میکنم، زمانیکه میخواهی در لژیون سردار شرکت کنی هزار اتفاق برایت رخ میدهد و یادت میآید لباس نداری، برای خانهات باید چیزی بخری، برای خود من غول آخرش این بود که بچهات چیزی لازم دارد و یا هزار کار دیگه انجام دهید.
این وادی دارد به من این را میگوید؛ تو زمانیکه خروشان باشی میتوانی تمام اینها را رد کنی و تمام شود. حال من ده وادی را گذراندهام و آمدهام. در وادی یازدهم میگوید که داری رها میشوی و خروشان میشوی و رد میشوی، اما این رد شدن به زبان آسان است و میگوییم بله ما الان رود خروشان شدهایم؛ اما در اصل اینگونه نیست، زیرا در رود خروشان بودن خیلی چیزها جلو انسان را میگیرد، آنقدر مقابل پای انسان سنگ میآید که بخواهیم تمثیل بزنیم برای من شاید آن فکر ذهنی من است که من میتوانم لژیون سردار بیایم؟ من که ندارم بگذارم، آنکه دارد پول بدهد و من همان سبد را حمایت میکنم؛ اما در وادی که آقای مهندس به ما گفتند رودخانه حساب شده است و به عقب بر نمیگردد، یعنی من هما آمدهام در رود خروشان سال اول سرداری شرکت کردم و شش تومن پرداخت کردهاند باید سال بعد بیشتر هزینه کنم و دنور شوم در نتیجه من یاد گرفتم خروشان باشم و از سدها بگذرم، فرزند خودم را سردار یا دنور کنم و خود هم سردار باشم.
هیچ وقت خودم یا خانوادهام نگفتهاند که ما الان زمین دادهایم و لازم نیست سرداری یا دنوری شرکت کنیم، برعکس شاید بیشتر از سرداری و دنوری پول بدهیم و الان لژیون موسیقی و ورزش را حمایت میکنیم. در رود خروشان بودن خیلی چیزها را یاد میگیریم، این که هر کجا من ایستادهام، مثلاً لژیون سردار امسال شرکت کردم و سال دیگر نمیتوانم، این یعنی یک جای کار من اشکال دارد، یعنی من خروشان بودن خودم را از دست دادهام. زمانیکه در مسیر هستی، هر سال میتوانی این مشارکت مالی را افزایش دهی و البته آقای مهندس این جوشش را برای ما فراهم کردهاند با افزایش دنوری و پهلوانی و به ما یاد دادند که ثابت نباشیم.
من همسفر که میخواهم خروشان باشم یعنی رد شوم و جلوتر بروم، بعد به ما نوید میدهد که شما به بحر و اقیانوس میرسید، در وادی پنجم به ما میگوید که شما باید تسلیم باشید، تسلیم شدن چه هست؟ زمانیکه من به اقیانوس رسیدم، مگر آقای مهندس نمیگوید مشکلات موجهای خروشان هستند، زمانیکه من خود اقیانوس هستم چه باکی از موج دارم، تدریس وادی یازدهم من تسلیم شدن را یاد میگیرم، حال من هما اقیانوس هستم این موجها و مشکلات خود من هستند. پس آن زمانیکه به بحر و اقیانوس رسیدیم یعنی من کار را تمام کردم و امروز بعد از پنج سال خدمت کردم یک نگاه به خودم میاندازم میبینم که گذشتم و جوشان شدم و من آیا به بحر اقیانوس رسیدهام؟ در آنجا هم تلاش میخواهد. انشاءالله که من این مسیر را بتوانم ادامه دهم و چشمه جوشان و رود خروشان باشم. امیدوارم که در این شعبه همه به آن بحر و اقیانوس برسیم و بدانیم که هیچ وقت رودخانه به عقب برنمیگردد و نقشه حسابگری داشته باشیم.
تایپ: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
146