اولین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی آبیک با استادی مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر موسی و دبیری مسافر علی با دستور جلسه « وادی یازدهم (چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند) و تاثیر آن روی من » در روز یکشنبه 18 آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان عزیز و ایجنت محترم و همچنین گروه مرزبانی تشکر میکنم که این وقت را در اختیار من قراردادند تا خدمت کنم وآموزش بگیرم.
وادی یازدهم، چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند. من شخصا این وادی را در دو بعد میبینم، یکی بعد معنوی داستان است که بحر و اقیانوسی که آقای مهندس میگویند در واقع همان نقطهای است که در دعا به آن میگوییم "نقطه ای که از آن انشعاب یافته ایم" و دیگری هدفی است که در جهان مادی می خواهیم به آن برسیم. می توان این هر دوی این نگاهها را در یک قالب دید. ابتدا رسیدن به اهداف درست در زندگی مادی در صراط مستقیم که این اهداف همانند شاخه های رودخانه به هم خواهند رسید و ما را در نهایت به بحر و اقیانوس می رسانند، چه در این بعد از حیات و چه در حیاتهای بعدی.
من در وادی یازدهم یاد گرفتم که داستان سرپیچی شیطان چگونه بوده و چه دلیلی داشته است. من همیشه از شیطان متنفر بودم و همیشه اینگونه نگاه میکردم که چرا خداوند شیطان را آفرید و سوالاتی از این قبیل که در جامعه زیاد می شنویم که اگر خداوند؛ خداوندی رحمان و رحیم است چرا اصلا شیطان را آفرید که منِ انسان عذاب بکشم. در واقع وجود نیروهای منفی برای این است که من بتوانم خود را پیدا کنم و رشد و تکامل یابم و بتوانم به آن تعالی نهایی خود برسم.
در حیات ما تاریکی های زیادی وجود دارد؛ اما منِ علیرضا در نوعی از تاریکی گرفتاری شدم که خود مادر تاریکی ها بود. اعتیاد، یا همان جادوی هفت رنگ که آقای مهندس در تراژدی ادموند و هلیا نیز از آن یاد می کند. این جادوی هفت رنگ همان مواد مخدر به گونهای است که در زمان آغاز مصرف با حس لذت، سرور و شادمانی که به من میداد، مرا به سمتی برد که تمام ارزشها را یکی یکی زیر پا گذاشتم.
بطور مثال من به دروغ گفتن بسیار حساس بودم و یک مصرف کننده اولین عمل ضد ارزشی که انجام می دهد دروغ است. هر چند که من به همسفرم دروغ نمی گفتم ولی به پدرم، مادرم، خانواده، جامعه و همکارانم دروغ می گفتم. به مرور به دلیل مشکلات مالی به شروع به رشوه گرفتن کردم و می دیدم کمکم به خیلی از ضد ارزشهای دیگر ورود میکنم که قبلا به انجام آنها با چشم یک فاجعه نگاه میکردم.
این ضد ارزشها در ابتدای امر به من انرژی و حس شادمانی میداد، اما در انتها سقوط به سمت تاریکی و تاریکی های بعدی را به همراه دارد. وادی یازدهم می گوید اگر کسی می خواهد به مقصد برسد باید همانند یک چشمه جوشان و رود خروشان شود و بتواند حرکت کند.
اگر قرار باشد من در سفر اول خود به حال خوب برسم باید سعی کنم از لحاظ جسمی به گونه ای درمان شوم که این درمان من، مرا از هر گونه مواد بی نیاز کند، یعنی خودم برای جسم خودم تبدیل به چشمه ای جوشان بشوم که همان سیستم ایکس ما است و همچنین در بحث اطلاعات و دانایی نیز آنچه در کنگره آموزش میبینم را جذب نمایم و در ادامه در سفر دوم باید بیایم و همچنان آموزش ها را دریافت کنم. زیرا بایستی دانایی و اطلاعاتی را گرفته ام و همانند یک مخزن انبار کرده ام، در زندگی خود جاری نمایم و از آن استفاده کنم و در اختیار دیگران قرار دهم.
برای این جاری شدن، ما نیازمند اختلاف پتانسیل هستیم. همه می دانیم مکانیزم عملکرد چشمه چگونه است. برای ایجاد یک چشمه باید منابع آب در سطحی بالاتر از سطح زمین مثل کوه قرار بگیرد که این آب از بخش پایین کوه و از دل زمین جاری شود و تبدیل به رودخانه شود. حال اگر شدت این روخانه زیاد باشد هیچ مانعی جلودارش نیست و آنقدر میرود تا به دریا برسد. اما اگر شدت آن زیاد نباشد در مسیر در جایی گیر می کند و مانداب می شود. چه زمانی این اتفاق میافتد؟ زمانی که من نتوانسته ام دانایی و آگاهی کافی را از درسهای کنگره دریافت کنم و فقط طوطی وار مطلبی را یاد گرفته ام و به این هوا بوده ام که شربت را می خورم و با کاهش آن خوب می شوم. در حالیکه اینطورنیست و من زمانی به حال خوب میرسم که بتوانم تمام ابعاد درمان را دریافت کنم.
پس باید اول اطلاعات و دانایی من زیاد باشد، یعنی فشار آبی که در درون من وجود دارد برای جوشان شدن به اندازه کافی باشد و بحث دوم این است که باید اختلاف پتانسیل یا اختلاف سطح ایجاد شود. این اختلاف پتانسیل در زندگی من در کنگره دقیقا با خدمت پیش آمد بطوریکه از خدمت کردن انرژی بسیار خوبی دریافت می کردم و این انرژی باعث می شد بتوانم این اطلاعات را انتقال دهم. این انتقال اطلاعات نیز خودش میشود جاری شدن و این جاری شدن اگر اتفاق نیافتد همان اطلاعات خودش تبدیل به مانداب و مرداب می شود و در وجود من میگندد. چرا؟ چون اطلاعات و آگاهی باید در رفت و آمد باشد.
فرض بفرمایید من مطلبی را یاد گرفته ام و هر بار می خواهم با همان اطلاعات تمام مشکلات خود را مرور و حل کنم، طبیعتا همه مشکلات با آن حل نمی شود. زمانی مشکلات من حل خواهد شد که من بتوانم گره های بعدی را با دانش و اطلاعات جدید و آگاهی که بروز رسانی کرده ام باز نمایم. مصداق واقعی این قضیه شخص آقای مهندس هستند. آقای مهندس را ببیند، چه نیازی دارند که هر هفته یک سی دی جدید ارائه نمایند و برای رهجوها کلی اطلاعات جدید را بازگو نموده و مجددا برای اطلاعات جدیدتر تحقیق نمایند. برای این است که همین جاری شدن اتفاق بیافتد و این بسیار مهم است.
برای من در این وادی ، نکته ای که هم اکنون حائز اهمیت است، حضور در کنگره می باشد. خیلی ها به من می گویند الان که حالت خوب است چرا به کنگره میروی؟ من نمی توانم قضیه را برای کسی که غیر کنگره ای است باز کنم، اما کنگره ای ها میدانند که وقتی به کنگره میآیند و حضور پیدا میکنند، چه میزان انرژی دریافت میکنند و این انرژی هم بخاطر ایجاد اختلاف پتانسیلی است که با حضورمان ایجاد می شود. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر علی (لژیون یکم)
ویراستاری و بارگزاری: مسافر علیرضا (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
110