English Version
This Site Is Available In English

انسان با آموزش گرفتن در کنگره به تعادل میرسد

انسان با آموزش گرفتن در کنگره به تعادل میرسد

جلسه دهم از دوره دوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی راهنما مسافر مهرداد، نگهبانی مسافر امید و دبیری مسافر احسان، با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» یکشنبه ۱۸ آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر.
شاکر خداوند هستم که در جمع شما حضور دارم و خدمت میکنم، از همه عزیزانی که نوشتارها را خواندند و دبیر جلسه تشکر می‌کنم، از صمیم قلبم شاکر خداوند هستم که در دزفول و جمع شما هستم و ممنون‌دار آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستم که این مکان را فراهم نمودند تا آموزش بگیریم.
این هفته در واقع باید هفته بنیان باشد که ۲۷سال پیش رهایی آقای مهندس بود، و وقتی بحث میزان رهایی می‌شود، که ۲۰سال رهایی آقای سلامی دیده‌بان کنگره۶۰ بود، یکی از عزیزان این حرف را زد که ۲۰سال برای من یک عدد است، اما برای خدمت کردن خیلی حرف است، ۲۷سال پیش که آقای مهندس شروع کردند کنگره را پایه گذاری نمودند، من یک بچه دبستانی بودم و اصلا نمی‌دانستم که سیگار و یا مواد چی هست، ولی یک حرکتی را شروع کردند که الان نتیجه آن این است که من در آرامش هستم و انشالله که در زندگی شما هم آرامش باشد.
این موضوع را گفتم زیرا یک وقت‌هایی باید به این اعداد به دقت نگاه کرد، که کسی که ۲۷سال در کنگره خدمت می‌کند، یک عمر است، از این بابت سپاسگزار خداوند هستم که همچین معلمی داریم.
دستور جلسه امروز وادی یازدهم است، با عنوان چشمه های جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند، در این وادی در مورد مسائل  زیادی صحبت میشود.
بحث روی تعادل، آموزش گرفتن، خدمت کردن و بخشش است، ولی من باید ببینم که چه تاثیری روی من دارد، من قبل از اینکه به کنگره بیایم خیلی دنبال تعادل بودم، یعنی اینکه چون ریاضی و فیزیک خوبی داشتم و حساب و کتاب خیلی خوبی داشتم، می‌دانستم که هرچیزی که در زندگی است یک معادله و یک فرمول دارد، من که درگیر اعتیاد شدم می‌دانستم که آدم یک وقت‌هایی نعشه است و یک وقت‌هایی خمار است، این نعشه بودن و خمار بودن حال آدم را خراب می‌کند، من دنبال این بودم که عادی و معمولی باشم، گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد، تا یکی از بچه های کنگره۶۰  را دیدم که داشت سفر می‌کرد و آن زمان که من دیدمش گفتم فلانی حالت چطور است؟ گفت: من خوبم شما چطوری؟ گفتم که من مشخص است که حالم چگونه است و حال تو را نمی‌فهمم، یجوری هستی و گفتم که نه نعشه به نظر میای نه خمار، گفت: من می‌روم یک جایی به نام کنگره ۶۰، داروی ot می‌دهند و آن دارو من را به تعادل می‌رساند، همین یک جمله را گفت و من خیلی کنجکاو شدم که اصلا کنگره ۶۰ چی هست و کجاست و به چه شکل است؟ وقتی که می‌خواستم بیایم کنگره، آن زمان تعطیلات عید بود و اولین جلسه بعد از تعطیلات من به کنگره رفتم و پذیرش شدم، اولین روز  پذیرش من آقا شارود عزیز بودند، بعد دیگر سفر کردم و به درمان رسیدم.

میخواهم بگویم در این وادی وقتی که روی تعادل صحبت می‌کند، چیزی که من متوجه شدم، یعنی اگر این تعادل می‌خواهد به وجود بیاید آن دو شرطی که بحث چشمه است باید آدم همیشه در زندگی داشته باشد، یعنی آموزش بگیرد، حرکت کند و ببخشد. این حرکت باعث می‌شود در واقع سه کاری که می‌گویم آموزش، حرکت و بخشش را داشته باشد که این باعث می‌شود شخص به تعادل برسد.
در وادی مطلب مهم دیگری است که سفر اولی هیچ چیز برایش مهمتر از این نیست که به درمان برسد، و رسیدن به درمان یعنی یک سفر اولی تنها چیزی را که نگاه می‌کند، و تنها چیزی  که برایش مهم باشد و در ۱۴ثانیه سکوت باید به آن توجه کند، فقط درمان اعم از مواد و سیگار باشد و این شرط‌هایی که هست به آنها نگاه کند و اعمال نماید تا درمان بشود.
خیلی خیلی ممنونم که گوش کردید با تشکر.
عکاس و تایپ گزارش: مسافر داود
ویرایش و ارسال گزارش: همسفر مهزیار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .