دوازدهمین جلسه از دوره ی اول کارگاه های خصوصی کنگره 60 نمایندگی لواسان به استادی دستیار دیده بان مسافر حسین، نگهبانی مسافر فریدون و دبیری مسافر مجتبی چهارشنبه 14 آذر 1403 با دستور جلسه "جهانبینی در ورزش" ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحال هستم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم و خداقوت می گویم به تمام دوستان که در راه اندازی این نمایندگی در لواسان زحمت کشیدن، قطعا خداوند افراد را طلب کرده که در آینده به این نمایندگی مراجعه کنند و درمان بشوند.این لطف خداوند است که من سی سال پیش برای مصرف می آمدم و امروز برای بحث دیگری اینجا هستم و این بجز معجزه ی کنگره نیست.
دستور جلسه زنگ ورزش است و من به یاد دارم که دوران مدرسه با شوق از شب قبل لباس های ورزشی ام را آماده می کردم برای فردا؛ من از اقای مهندس یاد گرفتم که هر عملی جهانبینی خودش را می خواهد. من نمی دانستم که ورزش برای چیست؟ من ورزش می کردم برای اینکه دیده بشوم، برای قهرمانی، بعد از هر بازی فوتبال رسمی سریع می رفتم و روزنامه و مجله می خریدم تا ببینم عکسم را چاپ کرده اند یا خیر، یک آکواریوم خالی داشتم و همه ی مجله ها را درون آن می انداختم، اما چون تعریف ام از ورزش به گونه ای دیگر بود سال های آخر که می خواستم بروم داخل زمین ، قبلش یک تکه تریاک می خوردم و وارد بازی می شدم با اینکه دسته یک بازی میکردم و هفت عدد مدال دو و میدانی داشتم تا اینکه یک روز یکی از مهره های کمرم جابجا شد؛ من ماندم و همان یک تیکه تریاک، شاید اگر نگاهم به ورزش درست بود هیچ وقت سراغ تریاک نمی رفتم که توان خودم را افزایش بدم، چون وقتی وارد زمین شدم دیگه تو حال خودم نبودم،اصلا حواسم نبود که چطور بازی کنم با اینکه توان داشتم. یادمه حشیش کشیدم و رفتم داخل زمین، یک توپ خورد به سرم و تا بیست و چهار ساعت حافظه ام را از دست دادم.
وقتی وارد کنگره شدم ورزشی نداشتم اما حسرت ورزش های گذشته را داشتم، از آقای مهندس شنیدم اگر ورزشی هم بلد نیستید بروید و یک ورزش یاد بگیرید، اون موقع جلسات پارک لاله را می رفتم، یک روز بعد از جلسه با دو تا از دوست هایم ایستادیم به بازی کردن بدمینتون، و همین باعث شد تا این ورزش را شروع کردم و در کنگره هم راه اندازی اش کردم و به قولی با حرکت راه نمایان شد و امروز نگهبان رشته ی بدمینتون هستم؛ بنابراین، این نوع نگاه من است که تعین می کند که من چه کار بکنم.
تمام این آموزش ها برمنای عشق و آموزش است، برای اینکه من به تعادل برسم، اینکه من زمانی که وارد زمین می شوم با چه حسی وارد می شوم، آیا فقط برای پیروز شدن وارد زمین می شوم یا برای لذت بردن و سلامتی!؟
بار ها شنیده ایم که کنگره در دو حرکت درونی و بیرونی به مسیر خود ادامه می دهد، حرکت درونی کنکره اتفاقی است که ما در کنار همدیگر جهت پیوند محبت رقم میزنیم، مانند جمعه ها در پارک که ورزش می کنیم، با همدیگر صبحانه می خوریم، در کنار ورزش همیشه رقابت شکل می گیرد اما این رقابت برای آسیب زدن نیست، برای دلخوری از دیگران نیست، پیروزی به هر قیمتی برای ما هیچ ارزشی ندارد به قول آقای مهندس ما ورزش گلادیاتوری نداریم و باید به همه احترام بگذاریم، پیروزی من همین است که به جای کشیدن و دنبال کاسب مواد رفتن صبح زود دارم بدون نیاز به مواد ورزش می کنم، یک روز پایپ و کفی دستم بود، امروز راکت و بدمینتون، جهانبینی در ورزش به من یاد آوری می کند که اگر قراره در کنار هم قرار بگیریم به هم حس خوب بدهیم، میدان دادن به تازه وارد ها یا به کسایی که باید یاد بگیرند بسیار زیباست و این مثل یک پیروزی شیرین لذت بخش است.
نگاه کردن دنیا از نگاه جناب مهندس بسیار سخت است، مهندس چگونه می بیند؟ با عشق و محبت، سفر اولی ها را خیلی دوست دارد، خیلی دوست دارد که بچه های سفر اولی ورزش کنند و حالشان خوب بشود، و من اگر به عنوان شاگرد مهندس خود را ببینم باید از ایشان آموزش بگیرم و تفکر و کردارم را به ایشان نزدیک کنم؛ یک زمانی دوست داری برنده بشوی اما زمانی هم وجود دارد که محیط یا بستری آماده میکنی تا دیگران بتوانند برنده بشوند و خدا می داند که لذت این کار چقدر زیاد و زیباست.
تایپ: مسافر علیرضا
ویرایش: مسافر بهنام
- تعداد بازدید از این مطلب :
449