English Version
This Site Is Available In English

گفت و گویی دوستانه با مسافر حمید (یکی از مرزبانان کلینیک فرشته)

گفت و گویی دوستانه با مسافر حمید (یکی از مرزبانان کلینیک فرشته)

سلام دوستان هادی هستم یک مسافر.امروز در خدمت مرزبان محترم کلینیک فرشته، مسافر حمید هستیم. آقا حمید سلام عرض می کنم خدمت شما و ممنونم بابت همکاری تان برای انجام این گفت و گو.
 

1- لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.

    سلام دوستان حمید هستم یک مسافر، با 16 سال تخریب وارد کنگره 60 و کلینیک فرشته شدم. آنتی ایکس های مصرفی( مواد مصرفی ) شیره و تریاک. طول سفر اول (درمان) 12 ماه، روش درمان دی اس تی  (DST) با داروی درمان شربت اوپیوم تینکچر(OT).  راهنمای محترم ام جناب آقای حسن بابایی، رهایی (درمان) از بند اعتیاد حدود دو سال. در حال سفر نیکوتین هستم به راهنمایی آقای حسین صداقت، روزانه 6 قطعه آدامس نیکوتین.

 

2- آقا حمید از نحوه شروع مصرف، روزهای تاریکی که تجربه کردید و درنهایت آشناییتان با کنگره 60 برایمان بگویید.

    من هم مثل خیلی از مصرف کنندگان مواد مخدر اولین تجربه ام  کشیدن سیگار در سن کم بود، چرا می گویم مصرف مواد مخدرم از سیگار شروع شده ؟ چون هنوز خیلی از دوستان باور ندارند که سیگار کشیدن راه را برای مصرف مواد مخدر هموار می کند و به نوعی سیگار کشیدن باعث می شود شما به خودتان اجازه بدهید ماده ی مخدر را هم تست کنید و خوب نتیجه ی این امتحان کردن مشخص است. بعد از سیگار کشیدن حشیش را امتحان کردم و سال 1379 بود که در جمع های دوستانه با تریاک آشنا شدم .
    این آشنایی شوم با تریاک باعث شد کم کم زندگی ام تحت تاثیر این ماده قرار بگیرد، و به نوعی کار و زندگی از دستم خارج شده بود. صبح تا شب در حال مصرف بودم و شب ها هم تا صبح بیدار بودم و شب زنده دار شده بودم. هیچ کاری جز این انجام نمی دادم. این مساله باعث شده بود یک به یک قسمت های مختلف زندگی ام دچار اختلال شود، در بحث کار، حضور در اجتماع، زندگی شخصی و خیلی از مسایل دیگر کنترلی نداشتم. احساس می کردم تمام مردم در یک دنیا، و من در دنیای دیگری زندگی می کنم.
    شرایطم خیلی سخت شده بود و احساس کردم اگر الان برای درمانم اقدام نکنم کارم در آینده بسیار سخت خواهد شد، امروز در کنگره فهمیدم که نفس لوامه ام در حال سرزنش کردن من بود. من چند سال قبل از شروع سفرم در کیلینیک فرشته، یک بار به شعبه آکادمی کنگره 60 در خیابان سهروردی رفته بودم و با کنگره 60 آشنایی داشتم، ولی آن زمان به این درک نرسیده بودم که درمانم را شروع کنم. گویا باید می رفتم و روزهای سخت تری را تجربه می کردم تا به این باور برسم که باید یک فکری برای زندگی ام بکنم. در این بین خداوند یک دو قلو به من هدیه داد و این نقطه عطفی در زندگی من شد. 
    به همین دلیل به کلینیک فرشته مراجعه کردم تا دارویی را بگیرم و خودم اقدام به ترک مواد مخدر بکنم، اما مسئولین کلینیک به من گفتند در کلینیک فرشته  کلاس هایی برگزار می شود که به درمان من خیلی کمک می کند و توصیه کردند حتما در کلاسها شرکت کنم، من هم پذیرفتم و وقتی برای اولین بار در کلاسها شرکت کردم متوجه شدم که کلینیک فرشته هم یکی از شعب کنگره 60 است.
    با توجه به شناختی که از کنگره 60 داشتم و آن را با روشهای دیگری که امتحان کرده بودم مقایسه کردم ، متوجه شدم اگر می خواهم درمان واقعی (نه صرفا ترک مواد مخدر) را تجربه کنم باید به کنگره 60 بیایم و در سال 1400 بود که سفرم را آغاز کردم.

 

 

3- فرمودید راه های دیگر را به امید درمان امتحان کردید، چه روش هایی را تجربه کردید و چرا نتیجه نداد ؟

    من از سال 1379 تقریبا یک مصرفه کننده دایمی شده بودم اما هنوز باور نداشتم که گیر افتاده ام، در برهه های مختلفی از زندگی ام مواد مخدر را ترک می کردم اما چون درمان نشده بودم پس از مدتی مصرفم را شروع می کردم.
    اولین اقدام من برای ترک مواد، روش سقوط آزاد بود. که  تمام مصرف کنندگان می دانند چقدر سخت و البته سست و شکننده است. روش عجیبی به اسم ابوالفضل درمانی را امتحان کردم که باز هم نتیجه نداد، به کمپ های ترک اعتیاد مراجعه کردم اما  هر بار پس از مدت کوتاهی مصرف مواد مخدر را از سر می گرفتم.
     به یکی ازNGO  های معروف رفتم که باز هم جواب نگرفتم چون باید به صورت سقوط آزاد ترک می کردم و من بعد از سقوط آزادی که انجام  دادم  روز به روز حالم بدتر می شد و کار به جایی رسیده بود که دو نفر زیر بغل من را می گرفتند و به درمانگاه می بردند، سرم می زدم و بر می گشتم در رختخواب می افتادم و هیچ حرکتی نمی توانستم انجام بدهم. آنقدر حالم بد بود که فکر می کردم بیماری دیگری دارم و این حال بدم اصلا ربطی به ترک مواد مخدر ندارد. همین مساله سبب شده بود که از اسم ترک مواد مخدر به شدت می ترسیدم و هرگاه به ترک مواد فکر می کردم یاد آن روزها می افتادم.
    علت نا موفق بودن آن مدل ترک ها این بود که تصور می کنند مصرف کننده فقط از نظر فیزیکی درگیر شده و سم در بدن او جاری است. پس اگر چند روز مصرف نکند این سم خارج می شود و فرد خیلی راحت به زندگی بر می گردد. اما من خودم به شخصه بعد از انجام این روشهایی که عرض کردم به هیچ عنوان حالم بهتر نمی شد و روز به روز شرایطم سخت تر می شد تا جایی که تصمیم می گرفتم دوباره مصرف کنم تا به شرایط عادی برگردم.

 

4- آقا حمید امروز شما به عنوان مرزبان کلینیک فرشته در حال خدمت هستید، به ما می گویید مرزبانی یعنی چه ؟

    با تعریف بنیان کنگره، جناب مهندس دژاکام از مرزبانی سخن ام را شروع می کنم. جناب مهندس دژاکام می فرمایند مرزبانی یعنی راه رفتن با پای برهنه روی ذغال داغ.
    ما در جلسات آموزشی کنگره 60 دوبار نوشتار حرمت های کنگره 60 را می خوانیم، مرزبان باید حافظ و مجری این حرمتها باشد. درحالی که باید تمام قوانین را اجرا کند و مراقب باشد که جلسات عمومی و لژیونها  با بهترین نظم برگزار شود، باید تمامی مسایل یک شعبه را مدیریت کند تا تمام مسافران و همسفران در امنیت و آرامش به درمان خود بپردازند.
    در این بین مسافرانی هستند که تازه شروع به سفر کرده اند و خیلی با قوانین و مقررات آشنایی ندارند یا حال مساعدی ندارند، مرزبان باید با اموزشهایی که توسط ایجنت هر شعبه دریافت می کند بتواند این امور را مدیریت کند. یعنی هم قوانین و مقررات اجرا شود و هم مسافرانی که برای درمان به کلینیک می آیند احساس خوبی داشته باشند و دغدغه ای به جز درمانشان نداشته باشند.
    به نوعی مرزبانی یک کار تیمی است. مجموعه ای از مرزبانان شعبه با همکاری مسافران قانون مدار و منظم. مسافران با رعایت قوانین و نظم، می توانند مرزبانان را در جهت هرچه بهتر کردن شرایط یک شعبه کمک کنند.

 

5- یک مرزبان باید چه ویژگی هایی داشته باشد ؟

    یک مرزبان باید اول یک مسافر خوب باشد. باید در هر سه بعد جسم و روان و جهان بینی متعادل باشد و سه ضلع این مثلث باید با هم رشد کرده باشد. وقتی انرژی یک مرزبان خوب باشد حال آن شعبه هم خوب است. به عبارتی مرزبان باید به سطحی از دانایی و آموزش صحیح رسیده باشد و آن را کاربردی کند تا بتواند وظایفش را درست انجام دهد.
    شاید به ندرت پیش بیاید که کسی اختلاف نظری با مرزبان داشته باشد، یا اوایل سفرش باشد به قوانین کاملا آگاه نباشد، اینجا است که آموزشهایی که یک مرزبان دیده است باید اجرایی شود. یعنی باید با یک ضرافت خاص، در مرز بین محبت و قوانین حرکت کند و مسافران را اهمیت رعایت قوانین و مقررات آگاه کند.
    هر مسافری با یک دیگاه و یک شرایط خاص وارد کنگره 60 می شود، یک مرزبان باید بتواند با تمام مسافران رابطه ی خوبی داشته باشد. راهنما و ایجنت محترم کلینیک فرشته حسن آقا می گوید : پلیس از قانون بالاتر است، نه به این مفهوم که می تواند هروقت خواست قانون را نادیده بگیرد. بلکه منظور این است که یک مرزبان گاهی باید با نرمش خاص خودش یک مساله را مدیریت کند. درکنار همه ی اینها، نظم ، مدیریت، آراستگی، آگاهی از قوانین و کار تیمی از مسایلی است که یک مرزبان باید به آنها واقف باشد.
و به نظر من مهم ترین مساله صبور بودن یک مرزبان است. صبر و بردباری از اصول اولیه مرزبانی است.

 

6- با توجه به اینکه یکی از مشکلات اصلی یک مصرف کننده بی نظمی است و این بی نظمی است که باعث خیلی از مشکلات در زندگی یک مصرف کننده می شود. شما نقش نظم و انضباط رو چقدر در سفر کردن یک مسافر کنگره 60  تاثیرگذار می دانید؟

    به طور کلی باید بگویم پایه و اساس کنگره 60 بر مبنای نظم است. ما درکتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر که توسط جناب مهندس دژاکام نوشته شده می خوانیم که شخص جناب مهندس با نظم دادن به مصرفشان توانستند درمان شوند. وقتی یک مصرف کننده وارد کنگره 60 می شود تاکید اول راهنما بر نظم است. نظم در تمام  مسائل زندگی یک مسافر باید وجود داشته باشد.
    نظم در خواب ، نظم در خوراک، نظم در حضور به موقع در جلسات، نظم در ساعت داروی مصرف و باقی موارد. اگر این نظم وجود نداشته باشد درمانی هم اتفاق نمی افتد. درواقع یک مسافر که با یک شلختگی در مصرف و بی نظمی مطلق در زندگی وارد کنگره 60 می شود، با رعایت نظم در مواردی که گفتم رفته رفته تغییر می کند و این تغییر کاملا قابل ملاحظه و مشاهده است .
    مهندس دژاکام به عنوان بنیان کنگره 60 با اینکه سالهای زیادی از درمانشان گذشته، هنوز هم به صورت کاملا برنامه ریزی شده و منظم در کنگره حضور دارند.هیچ حرکتی در کنگره 60 به صورت ناگهانی و بدون  تفکر جلو نمی رود بلکه همه چیز تابع یک نظم اساسی است. در واقع یک مسافر در کنگره با نظم درمان می شود. با منظم بودن در تمامی مواردی که مربوط به سفر یا زندگی شخصی اش می شود، سرعت بیشتری به درمان خودش می دهد.

 

7- آیا خدمت در جایگاه مرزبانی در زندگی شخصی شما تاثیری داشته ؟

    صد در صد تاثیر داشته. مسئولیت هایی که یک مرزبان در کلینیک دارد خیلی شبیه به مسائل زندگی شخصی است. به عنوان مثال مرزبان بودن به شخص بنده کمک کرده است که کمتر قضاوت کنم، مسئولیت پذیر باشم، معرکه گیری نکنم و اشتباهم را بپذیرم. چه در محل کارم چه در خانه.
    من همراه با سه نفر از همکارانم مجموعه ای را تشکیل دادیم و مشغول به کار هستیم، در ماه های گذشته چندین مورد پیش آمد که من برخلاف گذشته و چشم بسته با نظر همکارانم موافقت نکردم و سعی کردم با انجام دادن کار درست حتی به آنها هم جهت بدهم تا کاری که درست است را انجام بدهیم نه کاری که به نفع ما است .وقتی تصمیمی می خواهم بگیرم سعی میکنم از جهات مختلف آن را مورد بررسی قرار بدهم و خوب و بد آن را بسنجم، کاری که من قبل از زمان مرزبانی انجام نمی دادم.
    نمی خواهم شعار بدهم اما واقعا این جایگاه در زندگی شخصی و حتی تربیت فرزندانم به من کمک کرده. صبر کردن را در این جایگاه آموختم و از همه مهمتر باز هم اشاره می کنم به این مساله که تمام آموزشهایی که درکنگره 60 وجود دارد باید در جایگاه مرزبانی عملیاتی و اجرایی شود و خوب این آموزشها قطعا در شغل و زندگی شخصی ام تاثیر بسزایی داشته و دارد.
    این چایگاه باعث شد من پخته تر شوم ، اینجاست که باید بگویم اگر در این جایگاه خدمتی انجام می دهم، اول از همه خدمت به خودم است. قطعا اولین نفری که از این کار منفعت می برد خودم هستم .

 

 

8-  آقا حمید، نقش همسفرتان در درمان و رهایی شما چقدر بود ؟

    تاثیر همسفر در کنگره 60 کاملا ثابت شده است. در سال های گذشته  یک همسفر به اندازه ی امروز از اهمیت جایگاهش در درمان مسافر خود آگاه نبود اما امروزه با وجود جلسات آموزشی، سی دی ها و کتب کنگره 60 و وجود راهنمای همسفران، شرایط خیلی تغییر کرده. همسفران در کنگره 60 متوجه شده اند که باید برای حال خوش خودشان و آموزش دیدن به کنگره بیایند نه اینکه به کنگره بیایند تا مسافرشان هم مجبور شود به کنگره بیاید.
    همسفر بنده باعث شده بود در طول سفر سبک بال سفر کنم، حتی اگر هیچ کاری هم برای من انجام نمی داد، همین که در کنگره 60 بود و مرا درک می کرد باعث شده بود شرایط سفرم مطلوب تر شود. به نظر من یکی از ارکان اساسی برای یک سفر خوب، وجود یک همسفر آموزش دیده و کنگره ای است .

 

و در آخر اگر صحبتی با خوانندگان محترم دارید بفرمایید.

    هنگامی که من برای درمان به کنگره مراجعه کردم، راهنمای محترمم یک نصیحت به من کرد که خیلی به کار من آمد و می خواهم آن را به مسافران سفر اول بگویم. ایشان به من گفتند اگر می خواهی در این سفر موفق باشی باید سر خود را با سر راهنما عوض کنی و به راهنما اعتماد کامل داشته باش. به درست و غلط بودن حرف های راهنما کاری نداشته باش و فقط گوش به فرمان باش.
    من اصلا به داشته های خودم نگاه نکردم و در طول سفر فقط به سخنان راهنمایم عمل کردم، از این بابت هم بسیار خوشحالم که با طرز فکر خودم جلو نرفتم و امروز نتیجه ی آن را گرفته ام.
در آخر از شما و تمام خدمتگزاران سایت کلینیک فرشته تشکر و قدردانی می کنم.


«گروه سایت نمایندگی کلینیک فرشته»
مصاحبه و تایپ:
مسافر هادی (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: مسافر مهدی (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .