ششمین جلسه از دور دوم لژیون هماهنگی خدمتگزاران کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم همسفر مهیار، نگهبانی راهنمای محترم همسفر علی رضا و دبیری همسفر علی، با دستور جلسه «علم 1»، پنجشنبه 8 آذر ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۱:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در مورد سی دی چند مورد که تجربه شخصیام میباشد و با گوشدادن به سی دی به یادم آمد را میخواهم بگویم، یکی اینکه ابتدای سی دی استاد امین در خصوص قیاس صحبت میکنند و میفرمایند که زمانی که دو نفر با همدیگر سر یک کلاس مینشینند و یکی خیلی خوب یاد میگیرد و به جلو میرود و یکی دیگر گیر و گور دارد، آن نفری که گیر و گور ندارد و خوب یاد میگیرد در زمینش سنگلاخ و ناخالصیها کمتر است. ماشین را روشن میکند و به جلو میرود.
خب این ناخالصیها چه هست؟ چه چیزی باعث میشود که انسان آموزش نگیرد. یا آن باند فرودگاه مانند یک زمین یخ زده باشد. چیزی که آقا امین میگویند، میفرمایند؛ منیت.
منیت باعث میشود که انسان آموزشپذیر نباشد و در ادامه یک جملهای میگویند که من در این مورد میخواهم صحبت بکنم.
آقا امین میگویند که اگر انسان چیزی را میخواهد به دست بیاورد باید بهایش را بپردازد.
پس کلاً چیزی در این سیستم مجانی نمیباشد. من یک سری خواستهها دارم و مشکلی که پیش میآید این است که در ادامه برای رسیدن به خواستههایم دوست دارم هیچ بهایی ندهم و آن را راحت و مجانی به دست بیاورم.
یک همچنین چیزی غیرممکن است. اصلاً مگر میشود که انسان بدون اینکه بهای چیزی را بپردازد آن را به دست بیاورد؟ امکان ندارد.
خواستهها چه؟ من در زندگی یک سری خواستهها دارم و ممکن است خواستههایم را فراموش کنم. استاد امین این موضوع را در سی دی میگویند. اما خداوند یا سیستم، خواستههای من را فراموش نمیکنند.
اگر یک نگاه به زندگی خودم بیندازم. خیلی موقعها شده است که به چیزی میرسم، به یک موقعیت شغلی، یا به یک دستاوردی بعد میگویم؛ مثلاً من همیشه دوست داشتم به این برسم و یا دوست داشتم فلان چیز را به دست بیاورم و یا فلان جایگاه را به دست بیاورم.
یعنی انگار خواسته از یاد خودم هم رفته است. از بین نرفته است. همین که خواسته وجود دارد پس کل سیستم دستبهدست هم میدهد تا من به آن خواسته برسم. فقط ممکن است که من یادم رفته باشد؛ ولی خداوند یادش نمیرود که حتی کوچکترین خواسته من چه چیزی بوده است؟
حالا خواسته بستگی دارد چه باشد؟ من میخواهم استاد بشوم. قطعاً با آن خواسته، سختی و تاریکی هایی همراه است که متناسب با آن خواسته میباشد پس باید حواسم به خواستههایم باشد.
انسان کلاً فراموشکار است. کلمه نسان، انسان از فراموشی میآید. یک خواستهای دارم و خواسته را میفرستم در وسط و میاندازم در کائنات و بعد یادم میرود که من این خواسته را داشتم. ولی دیگر امتحانهای بعدی میآیند. چون خواسته هنوز وجود دارد. من یک تجربه دیگر در خصوص آموزش گرفتن و منیت بگویم که تازگیها به آن دقت میکنم و جذاب بوده است.
بعضی موقعها من یک سوالی در ذهنم هست و برای من خیلی پیشآمده است و جواب سوالم را از زبان کسی میشنوم که یا مشارکت در جلسه بوده است و یا تلویزیون را روشن میکنی و یکی دارد صحبت میکند.
خیلی برای من پیشآمده است، از زبان کسی جوابت را میشنوی که اصلاً برایش ارزشی قائل نیستی. یعنی اصطلاحاً دزد هم دستش نمیدهی.
میگویی که این اصلاً چیزی حالیاش نیست و اتفاقاً جواب سؤالت را در دل مشارکت و یا از زبان آن آدم بیرون میآید و اینجا باز یک تلنگری هست که منیت من از بین برود.
من فکر میکنم خیلی بلد هستم و اتفاقاً جواب سؤال من در دل مشارکت آن شخصی است که فکر میکنم بلد نیست.
اگر من به مشارکت گوش بدهم دارم جواب سؤالهایم را میشنوم و اگر گوش ندهم آن زمین کماکان پر از سنگلاخ میماند و این آموزشپذیری نمیشود.
اگر به مشارکت گوش بدهم بردهام و اگر به مشارکت گوش ندادم هم جلسه خیلی حوصله سر بر میشود و هم این که خودم باخت دادهام.
پس معمولاً کسانی که ما زیاد برایشان ارزش قائل نیستیم اتفاقاً جواب سؤال مان در دل همانها است.
تایپ و ویراستاری: بهنام (لژیون اول)
تصویربردار: بهنام (لژیون اول)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
124