یازدهمین جلسه از دورهی اول سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی غزالی مشهد ویژه مسافران و همسفران با استادی دستیار محترم دیدهبان مسافر مرتضی و نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر اکبر با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» پنجشنبه 08 آذرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱7:00 آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر؛
خدا را شاکر و سپاسگزارم که این اجازه به حقیر داده شد تا در نمایندگی تازهتأسیس غزالی حضور داشته باشم؛ از ایجنت، لژیون مرزبانی، نگهبان و همه شما خیلی سپاسگزارم که این اجازه را به من دادید.
گلریزان بسیار خوبی در هفتههای پیش داشتیم و این نمایندگی نیز به نوبه خود علیرغم اینکه لژیونهای بسیار کمی دارد و تازهتأسیس است بسیار عالی مشارکت داشتند. همانطور که شاید بدانید، زمین این نمایندگی با کسب اجازه از جناب مهندس خریداری شد و با مشارکت مالی تکتک اعضای کنگره 60 در خراسان از طریق همین گلریزانها و سایر مشارکتهای مالی خیلی سریع ساختمان لازم ساخته شد.
پولهایی که در گلریزان و یا در قالب زمین جمع میشود همگی در حساب جمعیت احیای انسانی کنگره 60 که متعلق به همه ماست ذخیره میگردد و هنگامی که به میزان خرید یک زمین میرسد آقای مهندس پس از کسر مبلغی در حدود 20 تا 25% از مبلغ ذخیره بهعنوان پشتوانه نمایندگی، اجازه خرید زمین میدهند.
امیدوارم که بتوانیم سالن اصلی این نمایندگی را پس از پایان فصل سرما و اخذ اجازه از جناب مهندس، بسازیم؛ اما باید بدانیم که این مهم منوط به نوع عملکرد ما در این چند ماه است؛ یعنی اگر تکتک ما به نحوی رفتار کنیم که همسایهها به این باور برسند که ما هیچ آزاری برای هیچکس نداریم و به طور مثال خودروی خود را در جایی پارک میکنیم که برای کسی مزاحمت ایجاد نمیکند و از این طریق، حس خوبی را منتقل کنیم میتوانیم این نمایندگی را توسعه دهیم. پس حتی با جای پارک مناسب هم میتوانیم به خود و کنگره خدمت کنیم.
بخش دوم مشارکت مالی، سبد قانون یازدهم است که صرف هزینههای جاری نمایندگی میشود. پس تکتک پولهای ما و شما در حساب کنگره 60 است و جناب مهندس نگهبان آن محسوب میشود. در واقع کنگره متعلق به قدرت مطلق است و هر یک از ما باید کمک کنیم که این چرخه بچرخد. امیدوارم که حضور پررنگتر و زیباتری داشته باشیم.
صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است. من چه صفت خوب و چه صفت بدی دارم؟ اغلب صفت خوب مرا به من نمیگوید و اگر هم کسی بگوید به قصد ایجاد غرور در من است. این یکی از حقههای نفس است. صفتهای بد را نیز غالباً به ما نمیگویند.
دهان با بینی یک بندانگشت فاصله دارد؛ اما ما متوجه بوی بد دهان خود نمیشویم. ساختار انسان بهگونهای است که متوجه زشتیهای خود نمیشود و صرفاً بدیهای دیگران را میبیند.
همانطور که جناب مهندس در سی¬دی نبود روشنایی میفرمایند باید به درون خویش مراجعه کنیم و با خود خلوت داشته باشیم. پیمان وادی هشتم حس بسیار خوبی دارد که امیدوارم سفر اولیها به آن برسند و سفر دومیهایی نیز که این پیمان را منعقد نکردهاند حتماً برای آن اقدام کنند. در بخشی از این پیمان باید کارهای خطا و معایب خود را بنویسیم، ببینیم، از خداوند بخواهیم که ما را ببخشد و سپس آنها را آتش بزنیم تا به دست کسی نیفتد و پنهان بماند. به یاد دارم روزی که میخواستم پیمان ببندم و صفات بد خود را یادداشت کنم گمان میکردم حداکثر یک صفحه خواهد بود؛ اما یک دفتر پر شد! آنجا بود که فهمیدم کجای مسیر قرار دارم و چه کردهام؟
در وجود هر یک از ما ذهن و نفس طی ارتباط با یکدیگر سعی بر گمراهکردن ما دارند بدین شکل که ذهن تصویرسازی میکند و نفس به دنبال آن تصویر منفی ذهنی میرود. ذهن ما را از اصل خودمان دور میکند پس باید به درون خویش پی ببریم.
تنها راهی که میتوان صفت را تغییر داد این است که حس خود را تغییر دهیم. حس نیز فقط با تزکیه و پالایش تغییر خواهد کرد. تزکیه و پالایش فقط از طریق اعمال و خدمت به وجود میآید. باید خدمت کنیم، جارو بکشیم، مشارکت مالی داشته باشیم و به هر شکل حاضر باشیم؛ اما این حضور نیز یک شرط دارد و آن این است که فقط باید برای دل خودمان باشد و نه تأیید دیگران. هنگامی میتوانیم بفهمیم که اعمال ما صرفاً برای حال خودمان است که از هیچکسی توقع نداشته باشیم.
قوانین خیلی ساده است، اما انجامدادن آنها بسیار سخت است. ما با خدمتکردن مراتب نفس را طی کنیم تا صفتهایمان تغییر کند و به حال خوش برسیم و در امان باشیم. آنکه پشت چراغقرمز میایستد با اینکه ظاهراً پاداشی نمیگیرد؛ اما در امان است.
خیلی حس خوبی از شما عزیزان و این نمایندگی گرفتم. امیدوارم که خداوند به همه ما توفیق دهد که بتوانیم با مشارکت یکدیگر این نمایندگی را تکمیل کنیم.
پیادهسازی، نگارش و ارسال: مسافر آرش از لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
119