برای رسیدن به آنچه که باور داریم، باید به نور احترام بگذاریم. احترام به نور یعنی در بستر نوازش آن قرار گرفتن. پس برای اینکه نور بتواند من را در آغوش بگیرد، باید خود را از سایه بیرون بیاورم و در معرض تابش نور قرار دهم. باید از اتاقک تنگ و تاریک خود خارج شوم و در ساحل امن خورشید، آفتاب بگیرم.
مردم گاهی فکر میکنند که نور، خورشید است، اما خورشید فقط یکی از ستارههای درخشان هستی است و یکی از مسئولان رساندن نور به منظومه شمسی به شمار میرود. حال، برای من چه نتیجهای دارد؟ باید به سمت هدفم بروم.
نان سنگکی در دستم بود و به سوی خانه میرفتم. ساعتی از صبح گذشته بود، آسمان آبی بود و ابرهای تکهتکهای در حال گشتزنی در آسمان بودند. مردی ژولیده چند قدم جلوتر میرفت و شخصی با کت و شلوار بر خلاف جهت من حرکت میکرد. نمیدانم چرا، اما برایم سوال بود که انگیزه و امید در این دو نفر به چه مقداری است. کدام یک از این افراد به زندگی امیدوارتر است؟ آن مرد ژولیده با ظاهر فقیر چه آرزویی در ذهن دارد و آن دیگری چه آرزویی؟ شاید آن مرد ژولیده فردی نترس است که با انجام کاری پر از ریسک ورشکسته شده و ممکن است فردا دوباره به ثروت برسد. از طرفی، شاید آن شخص دیگر یک کارمند ترسو باشد که حتی خود را از خوردن یک پیتزا هم محروم میکند.
نتیجهگیری من از این موضوع چیست؟ در زندگی، اگر با مشکلاتی روبرو شوم، نباید فراموش کنم که روزی با کت و شلوار هستم و روزی دیگر ژولیده. پس هیچ وقت از حرکت و تلاش دست نمیکشم.
نویسنده: همسفر احمدرضا لژیون سوم، راهنما همسفر محمد
ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
87