یازدهمین جلسه از دور چهل و نهم کارگاههای صبحگاهی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی پارک لاله به استادی راهنمای محترم مسافر فرشید، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه " رابطه یادگیری و معرکه گیری" پنجشنبه 1 آذر ۱۴۰۳ ساعت شش صبح آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فرشید هستم یک مسافر، تشکر میکنم از گروه مرزبانی و نگهبان که بنده را به عنوان استاد جلسه امروز انتخاب کردند، باعث افتخار من هست که بتوانم در این جایگاه خدمت کنم، بسیاری از به هم ریختگیهای خود من در پارک لاله و استخر حل شد به همین دلیل خیلی احساس خوبی نسبت به این جلسات دارم.
اما دستور جلسه این هفته رابطه یادگیری و معرکهگیری است؛ داشتم فکر میکردم یکی از اتفاقاتی که در دنیا در حال رخ دادن است، یا به شکل یک قانون در تمام جهان وجود دارد، این میباشد که جهان، جهان پروگرافی است، یعنی همه چیز از کوچکترین تا بزرگترین آن شکل یکدیگر میباشند، همان اتفاقی که در یک سلول میافتد، برای یک کشور یا حتی سیاره ها هم در حال رخ دادن است.
یک مسئلهای که در جهان فیزیکی محدود است، مسئله زمان است؛ اتفاقی که در مسئله زمان میافتد، این است که در هر لحظه یک سری کارهایی توسط هر موجود یا اجزایی درحال انجام شدن است، آن زمان و آن لحظه برای آن موجود محدود میباشد، حالا چه یک فرد باشد، یا یک سیاره باشد، یا یک انسان باشد، خیلی اتفاقها میآید آن زمان را، از آن فرد یا موجود میگیرد
اگر نگاه کنیم، میبینیم یک جسمی مثل زمین وقتی در مدار خودش حرکت میکند، حیات را به ارمغان میآورد، همان صبح و شبی که در حال رخ دادن است را به وجود میآورد، و تمام اتفاقات دیگری که روی زمین مشاهده میکنیم، اما زمانی که همان زمین از آن مدار یا جایگاه خودش خارج بشود، تمام آن اتفاقهایی که برایش میافتاد را از دست میدهد، در واقع حیاتش را از دست میدهد.
داستان معرکهگیری هم دقیقاً همین میباشد، یکی از چیزهایی که من در کنگره متوجه آن شدم، این است که آموزش، انسان را جوان میکند، آن چیزی که قدرت را از انسان میگیرد و انسان را به سمت زوال میبرد، این است که آموزش و یادگیری متوقف میشود.
حالا این موضوع میتواند به این دلیل باشد که آن فرد حس میکند با همان چیزهایی که تا به این سن یاد گرفته است باید زندگیاش را ادامه بدهد و دیگر قدرت یادگیری و آموزش دیدن را ندارد، یا فکر میکند آموزش گرفتن و یادگیری فقط برای دوران جوانی است، و الان که چهل یا پنجاه سالش شده، دیگر توانایی یادگیری و آموزش دیدن را ندارد این مسئله همان قدرت جوانی است، که فرد وقتی آموزش میگیرد و چیزی را یاد میگیرد حس خوبی پیدا میکند، و احساس شادی و شعف به او دست میدهد.
حالا در موضوع معرکهگیری من آن لحظه، تمام انرژی و احساس و زمانم را صرف موضوعاتی میکنم که در مدار درستی نمیباشند، یعنی تمام انرژی خود را صرف موضوعات و مسائلی میکنم، که همان موضوعات آموزش را برای من متوقف کردهاند
یعنی دیگر یادگیری و آموزش دیدن در من از بین رفته است، در واقع در آن لحظه انگار حیات و زندگی در من در حال از بین رفتن است، به همین دلیل است که حس و حال من به هم میریزد، خیلی اوقات که به خودم نگاه میکنم، متوجه میشوم به موضوعاتی فکر میکنم که اصلاً به من ارتباطی ندارد، چون زندگی یک زمان محدودی است، که در آخر آن زمان محدود، نمیپرسند چه کسی چه کاری انجام داد، میپرسند؛ تو چه کاری کردهای، البته این سوال را کسی از ما نمیپرسد، خودمان از خودمان میپرسیم.
زمانی که سفر اول یک نفر تمام میشود، کسی از او نمیپرسد که در مدت زمان سفرت چه کردی، خود سفری که انجام داده خود، حال خوشی که دارد، و خود زندگی از آدم میپرسد که چه کار کردی که به این حال خوش رسیدی، از دبیر، نگهبان و ایجنت محترم آقا حامد و گروه مرزبانی تشکر میکنم، از اینکه به صحبتهای من گوش کردین از تمام شما عزیزان سپاسگزارم.
تایپ،عکس و انتشار: مسافر محمد جواد
مرزبان کشیک: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
115