English Version
This Site Is Available In English

وادی دهم به انسان امید می‌دهد

 وادی دهم به انسان امید می‌دهد

ششمین جلسه از دوره هشتاد و ششم از کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد به استادی راهنمای محترم مسافر سعید و نگهبانی مسافر شعبان و دبیری مسافر داود با دستور جلسه « وادی دهم و تاثیر آن روی من » در روز شنبه 3 آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ شروع به کار کرد.

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر.

خوشحال هستم که یک‌بار دیگر این جایگاه رو تجربه می‌کنم و از همه شما عزیزان آموزش بگیرم و خدمت بکنم. امروز جا داشت که راهنمای محترم آقای میرزایی که راهنمای سفر دوم وحید هست اینجا بنشینند. دستور جلسه را به دو بخش تقسیم می‌کنیم: اول در خصوص دستور جلسه صحبت می‌کنم، وادی دهم که به نظر من بهترین وادی کنگره است و رمز موفقیت من اگر موفق بوده باشم وادی ۱۰ است و الآن که اینجا نشستم به خاطر این است که حواسم به خودم هست و هیچ دلیلی نیست که به همین روال پیش برود چون جاری است. دومین وادی که جدیداً عاشقش شدم وادی سوم هست که می‌گوید هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. دستور جلسه وادی ۱۰ می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست. صفت یعنی خصلت و ویژگی یعنی شب مساوی تاریکی و روز مساوی با روشنایی، ببر شیر و پلنگ مساوی با درندگی است، خصلت و ویژگی آن همین است و تغییرناپذیر است؛ یعنی شب تاریک نمی‌تواند که روشن باشد اما می‌گوید صفت گذشته و حال حاضر انسان در انسان صادق نیست چون جاری است. در دستور جلسه به دو بخش اشاره می‌کند یکی اینکه صادق نبودن صفت انسان و دوم جاری بودن آن، برای همین در این وادی به انسان امید می‌دهد، برای حرکت کردن هشدار می‌دهد، برای اینکه آگاه باشد و حواسش به خودش باشد که اگر در پایین‌ترین نقطه هم قرار داشته باشد می‌توانی تغییر بکنی و خودت رو در بالاترین نقطه برسانی، اما اگر خودت را به بالاترین نقطه رساندی باز باید حواست به خودت باشد که هرلحظه امکان لغزش هست. شاید کسانی که تازه‌وارد شده‌اند بگویند که مگر می‌شود من دائماً حواسم به خودم باشد؟ بله همیشه با مقاوم بودن و هوشیار بودن، یعنی مقاومت در برابر تغییر، تغییر خیلی محکم است و باید به دانایی و آگاهی برسید، دانایی و آگاهی کاری می‌کند که همیشه حواسمان به خودمان باشد، در برابر نیروی منفی باید همیشه مثل دوچرخه‌سوار رکاب بزنید تا زمین نخورید، برای تغییر صفت در ارزش‌ها و اینکه بخواهی از تاریکی به سمت روشنایی بروی باید حس و موج گیرنده‌ات تغییر کند و برای تغییر حس یک‌راه بیشتر نداریم و آن‌هم تزکیه است. تزکیه یعنی دوری از ضد ارزش و رفتن به سمت ارزش‌ها، به قول یکی از استادانم که می‌گفت تزکیه یعنی یک سری از کارها را انجام ندهیم، یعنی دروغ نگویی و غیبت نکنی، یعنی به نامحرم نگاه نکنی... باعث تزکیه می‌شود و اولین قدم برای تزکیه تفکر است. وقتی تفکر و فکرت درست باشد ایمانت سالم می‌شود و ایمان یعنی تجلی صفات خداوند در انسان، ایمان یعنی اعتقاد راسخ داشتن به کنگره ۶۰، وقتی ایمان داشته باشید اعمالتان درست می‌شود. اعمال سالم و صالح انجام می‌دهید و وقتی اعمال سالم انجام دادید باعث می‌شود حس سالم داشته باشد و حالتان خوب می‌شود و این اولین نیروی به‌کارگیری قوه عقل است وقتی حستان خوب شود یعنی با آسانسور اطلاعات خوب را به عقل می‌رسانید، عقل هم که فرمانده است و عقل سالم دستورات سالم را صادر می‌کند و از عقل سالم به عشق سالم می‌رسید و این چرخه همین‌طور ادامه دارد.

و قسمت دوم دستور جلسه تولد وحید عزیز است: ایشان طوری خدمت می‌کنند که فکر می‌کنم همه ایشان را بشناسند. وحید عزیز در آذرماه سال ۱۴۰۱ با مصرف تریاک کشیدنی و مثل همه مصرف‌کنندگان باحال خراب وارد کنگره ۶۰ و وارد لژیون سوم شدند ولی مطلب خوبی که داشت خواسته قوی برای درمان داشت. از همان اول که آمد گوش‌به‌فرمان بود خیلی مشکلات داشت و با صبر و استقامتی که انجام داد تمام مشکلات را پشت سر گذاشت. یکی از ویژگی‌هایی که وحید داشت چشم پاکی او بود و من در طول خدمتم همیشه گفتم که در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و توانسته سربه‌زیر و چشم‌پاک باشد در عین جوانی... و اشتیاق زیادی برای خدمت از بدو ورود داشت ولی در بحث آموزش کمی ضعیف است و این اصلاً خوب نیست، چون ما به این دنیا آمده‌ایم که آموزش بگیریم و خدمت کنیم، در حال حاضر خدمت می‌کند ولی باید آموزش رو هم جدی بگیرد. در آزمونی که هفته گذشته در شادآباد برگزار شد با توجه به اینکه رهجوهای کلینیک هم حضور داشتند ولی وحید امتحان نداد و این خیلی بد است. بالاخره در آبان ماه سال ۱۴۰۲ گل رهایی را از دستان مبارک آقای مهندس دژاکام دریافت کرد و وارد سفر دوم شد و وقتی ایشان وارد سفر دوم شدن من لژیون را تحویل دادم و از نمایندگی رفتم. برای من جالب بود با توجه به اینکه من رفته بودم وحید از کنگره نرفت و وارد لژیون بیست و چهارم راهنمای محترم آقای هادی میرزایی شدند و در آنجا سفر دوم را به نحو احسن در حال انجام است. وحید پتانسیل راهنما شدن را دارد به شرطی که از آموزش فرار نکند. در دوره قبلی در آزمون راهنمایی شرکت کرده، امیدوارم که بتواند در این آزمون قبولی را کسب نماید. من اولین تبریک را به آقای مهندس و خانواده محترمشان عرض می‌کنم، به راهنمای سفر دومش آقای هادی میرزایی تبریک عرض می‌کنم، به راهنمای گروه خانواده و همسفر ایشان سرکار خانم الهام تبریک می‌گویم. درمان سیگار به راهنمای درمان سیگار آقا وحید، آقای میلاد کاظمی تبریک می‌گویم. به پدر مادرش و تمام اعضای نمایندگی شادآباد و اعضای کلینیک راه زندگی که امروز تشریف آوردند و ایجنت محترم آقای رضوانی تبریک می‌گویم. وحید و خانواده محترمشان را تشویق کنید.

اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر
آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیر، متادون مدت سفر اول ۱۰ ماه و ۲۱ روز راهنمای سفر اول آقای سعید آبیار مدت رهایی یک سال و ۱۵ روز ورزش در کنگره دومیدانی
در ادامه یک سفر سیگار داشتم مدت سفر ۱۲ ماه و ۱۰ روز راهنمای سفر سیگار آقای میلاد کاظمی مدت رهایی ۷ ماه و چند ۱۰ روز

آرزوی مسافر: وحید ما در کنگره یاد گرفته‌ایم که آرزو نداشته باشیم و خواسته داشته باشیم و خواسته من این هست آرزو و خواسته من این است که نمایندگی شادآباد از خودش مکانی داشته باشد و همه سفر اولی‌ها با صبر بتونن زمستان رو پشت سر بذارند و به میوه رهایی برسند.

 

صحبت‌های مسافر وحید:
سلام دوستان وحید هستم مسافر. شاکر خداوند هستم که در این مکان حضور دارم و اینکه یکی از آرزوهام این بود که در کنگره تولد بگیرم که به آن رسیدم و از همان روز اول این را می‌دیدم.
داشتم به این فکر می‌کردم : می‌گفتم از کجا به کجا رسیدم؟ من اوایل سفر حال مساعدی نداشتم ولی  سفر اول بهترین دوران من بود. قبل از اینکه وارد کنگره بشوم هر ۶ ماه یک‌بار و یا یک سال به خانه می‌رفتم ولی زمانی که به وارد کنگره شدم در مسیر رفت‌وآمدم تازه یک سری چیزها را می‌دیدم که قبل از آن به خاطر مصرف مواد مخدر و رفتن به اعماق تاریکی‌ها آنها را نمی‌دیدم، مثلاً من سفید شدن موی پدرم را نمی‌دیدم یا پیر شدن مادرم را نمی‌دیدم. قبل از ورود به کنگره به دلیل نبودن آگاهی، خودم مادرم را بردم و دکتر برایش قرص‌های اعصاب تجویز می‌کرد قرص‌هایی که وقتی به راهنمایم نشان دادم به من گفت که مصرف این قرص‌ها از مواد مخدری که می‌کشیدی بدتر است.
زمان مصرف آدمی بودم که مشکلات و مسائل خودم را بروز نمی‌دادم و به کسی نمی‌گفتم به خاطر همین باعث شد که یک سری مریضی‌ها سراغم بیاید که به سکته ختم می‌شد ولی الآن خدا را شکر می‌کنم که دیگر از آن مریضی‌ها خبری نیست ولی باید بدانم که من با چه حالی به کنگره آمدم من نباید فراموش کنم که کنگره به من زندگی دوباره داد که الآن حالم خوش است و از زندگی‌ام لذت می‌برم.
اصلاً باورم نمی‌شود و جای شکر برای من دارد من هیچ‌وقت نمی‌توانم ناسپاس باشم، لطفی که کنگره و آقا سعید در حق من انجام دادند هر جور فکر می‌کنم مثل قطره نسبت به دریاست و نمی‌دانم که لطف آنها را چگونه جبران نمایم. آقا سعید همیشه در لژیون صحبت می‌کردند و می‌گفتند رهجو آینه تمام نمای راهنماست، همیشه سعی کردم آینه و قسمت خوب ماجرا باشم، سعی کردم که انگشت‌نما نشوم و همیشه دنبال خدمت باشم و به دنبال قدرت نباشم. همیشه آقا سعید می‌گفتند بین خدمت و قدرت خیلی فرق است. پارسال دستور جلسه وادی دهم بود که در این هفته تولد آقای یاراحمدی بود وقتی‌که با همسفرم می‌رفتیم به خانم یاراحمدی گفتم خوش به حال شما وادی دهم چه دستور جلسه‌ای است من از پارسال این دستور جلسه را می‌دیدم و می‌گفتم این دستور جلسه باید برای من باشد. من با این دستور جلسه زندگی می‌کنم و همیشه پیام وادی دهم را در گوشیم نگاه می‌کنم. در آخر هم از همه عزیزان تشکر می‌کنم. من در این یک سال که در حال خدمت هستم می‌بینم که یک سفر اولی تا بیاید به رهایی برسد چه پارامترهایی را باید بگذراند من فکر می‌کردم که فقط نامه دارو است. من از همه تشکر می‌کنم. من وقتی وارد کنگره شدم آن‌قدر حالم خراب بود که راهنماهای تازه واردینم را یادم نمی‌آید ولی اینجا از آنها تشکر می‌کنم. از برادر لژیونی‌هایم تشکر می‌کنم، از راهنمای محترم آقا میلاد تشکر می‌کنم که در لژیون ویلیام لطف فراوانی به من داشتند، من از ایشان زندگی کردن را یاد گرفتم و در خیلی مسائل به من کمک رساندند. تشکر ویژه می‌کنم از راهنمای محترم محمد وکیلی که اولین بار استادی جلسه را به من سپردند و لطف بزرگی در حق من انجام دادند و گذاشتند که من این جایگاه را تجربه نمایم، از آقا سعید آبیار تشکر می‌کنم و تشکر ویژه‌تر را از راهنمای محترم سفر اول خودم آقای هادی میرزایی دارم، خیلی در سفر دوم به من کمک کردند انشالله در بیرون ازاینجا بتوانم پیام‌رسان کنگره باشم، آقا سعید از شما تشکر می‌کنم که حال خراب مرا تحمل کردی، روزها می‌شد که من یکی دو ساعت تلفنی وقت شما را می‌گرفتم و ایشان هم به‌طور کامل به صحبت‌های من گوش می‌کردند. از راهنمای همسفرم خیلی تشکر می‌کنم که در این یک سال خیلی کمک شایانی به همسفر من کردند. تشکر می‌کنم از مادر بزرگوارم که از آن روزی که وارد کنگره شدم واقعاً مثل کوه پشت من بودند و شرایطی را فراهم آورد که من راحت‌تر سفر نمایم. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.

صحبت‌های راهنمای همسفر:
سلام دوستان الهام هستم یک همسفر. من هم در ابتدا خدا را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر که در کنگره و در یک جشن دیگر شرکت نمایم و این تولد را در رأس به آقای مهندس و خانواده ایشان تبریک می‌گویم و عرض تبریک و خدا قوت‌دارم خدمت آقای آبیار و آقای میرزایی و آقای کاظمی و تشکر می‌کنم از همه خدمات ایشان. انسان‌ها برای رسیدن به جایگاه‌های بالا باید از سختی‌های بسیاری عبور کنند. رهایی‌های مسافران کنگره ۶۰ میوه‌های کنگره ۶۰ هستند و به آقا وحید و خانم عذرا که میوه‌های بسیار خوب کنگره هستند این جشن را تبریک می‌گویم و خیلی خوشحالم که این دو عزیز امروز کنار هم خوشحال و شاد هستند. خانم عذرا زمانی که به کنگره آمدند از لحاظ جسمی و صور آشکار و صور پنهان تخریب‌های بسیاری داشتند، لرزش دست و قرص‌های آرام‌بخش استفاده می‌کردند. خواسته بسیار قوی‌ای داشتند و از بدو ورودشان به کنگره شروع به نوشتن سی دی کردند و به‌مرورزمان قرص‌های آرامش‌بخش خود را قطع کردند.
یک خدا قوت به آقا وحید می‌گویم که آن‌قدر بامعرفت و با متانت بودند که در زمان مصرف اجازه ندارند همسفر یا مادرشان متوجه مصرفشان شود. هم‌سفرشان اصلاً نمی‌دانستند که آقا وحید چه مصرفی داشته و چه آنتی ایکسی مصرف می‌کرده و تمام بار سفر به دوش خود آقا وحید بوده و سفر با کیفیتی را سپری کردند و به نتیجه رسیدند و به رهایی باکیفیتی رسیدند.
من مطمئنم آقا وحید با صفات خوبی که دارند یکی از ستارگان و خدمتگزاران خوب کنگره ۶۰ می‌شوند.
آقا وحید در اوج جوانی بسیار جوانی چشم‌پاک و سربه‌زیر و مودب هستند و امیدوارم به بهترین جایگاه‌ها برسند
و اینجا آرزو می‌کنیم خانم عذرا، هر آرزویی که برای پسرتان آقا وحید داری انشاالله به آنها برسند و سربلند باشند.

صحبت‌های همسفر:
سلام عذرا هستم یک همسفر
در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در این جایگاه قرار دارم و امیدوارم این جایگاه قسمت تمامی مسافران و همسفران بشود.
این تولد زیبا را به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم و از خدا می‌خواهم که همیشه سلامت و موفق باشند.
به راهنمایان محترم آقای سعید آبیار، آقای میلاد کاظمی و آقای هادی میرزایی تبریک می‌گویم، یک تبریک هم به خانم الهام عزیز می‌گویم که در تمام این مدت آموزش‌های خوبشان من را همراهی و هدایت کردند و یک تشکر دیگر از خانم سمانه می‌کنم و یک تشکر هم از خانم فاطمه ایجنت محترم همسفران و گروه مرزبانی می‌کنم.
نظر بنده درباره کنگره ۶۰ این‌گونه است که کنگره فقط برای مسافران نیست و ما همسفران هم به آموزش‌ها و جهان‌بینی کنگره ۶۰ نیاز داریم تا در زندگی شخصی خود به تعادل و آسایش و آرامش برسیم.
خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش داد.

رهایی های هفته گذشته:

 

تایپ و ویراست و ارسال: واحد سایت نمایندگی شادآباد

لژیون خدمتگزار: لژیون بیست و چهارم
مرزبان کشیک: مسافر مجید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .