سلام دوستان مریم هستم همسفر
یادگیری و معرکهگیری با هم رابطه معکوس دارند، معرکهگیر هیچ وقت نمیتواند آموزش بگیرد، ما هرگز نباید فراموش کنیم که برای چه به کنگره آمدهایم، برای یاد گرفتن آمدهایم و یکی از معرکهگیریهایی که اکثر همسفران به آن دچار میشوند معرکهگیری ذهنی است؛ یعنی در ظاهر و کلام هیچ اتفاقی نمیافتد؛ اما در ذهن بسیار اتفاق میافتد که به ناتوانیهایی چون ترس من، منیت من و گاهی این معرکهگیری در مورد مسافران اتفاق میافتد، قضاوتهایی که در موردش انجام میدهیم؛ حتی اگر به زبان نیاوریم همه و همه از نوع معرکهگیری ذهنی است. خود من همیشه به دنبال مسافرم بودم که چهکار انجام میدهد، کجا میرود، با چه کسانی در ارتباط است و … همه اینها درگیریهای ذهنی من همسفر با ذهنی پر از تفکرات نادرست است که باید کم و کاستیهای ذهن خودم را درمان میکردم، شاید بپرسید چگونه؟ با بودن مداوم سر جلسات کنگره، حضور در لژیون و انجام مشارکت من باید آموزش بگیرم، باید من همسفر با کفشهای آهنین سوار بر اسب آرزوهایم شوم و در کنار مسافرم با تمام سختیها و پلیدیهای ذهن خود بجنگم، من باید یاد بگیرم به خودم اجازه قضاوت در مورد هیچ انسانی را ندهم؛ زیرا من از گذشته و آینده کسی خبر ندارم فقط زمان حال او را میبینم، آن هم فقط صور آشکارش را پس نباید کسی را قضاوت کنم، کنگره خودم را به خودم واگذار کرد، بهترین قاضی هر انسان خود اوست، هر کسی خودش باید به خودش نمره بدهد، کنگرهای بودن من باید در رفتار و کردار من متجلی باشد، آن زمان است که حرف من تأثیر خود را خواهد گذاشت، حال دوست دارم از تجربهای که آموختهام بگویم، من هفتهای دو جلسه در کنگره حضور دارم چند ساعتی بیشتر نیست؛ اگر این زمان را محترم نشمارم و از دست بدهم دیگر نمیتوانم جبرانش کنم؛ پس سعی میکنم دغدغه ذهنیام را پشت در بگذارم و وارد شوم.
من در زندگیام به حاشیه میپرداختم، حاشیه باعث میشود که من انرژیام را از دست بدهم و وقتم را صرف فکرهای بیهوده کنم؛ اما در کنگره یاد گرفتیم که به اصل بپردازیم و کمتر به حاشیه برویم. دقیقاً یادم میآید که بچه بودم در محله ما عدهای بودند بهعنوان پهلوان و معرکهگیر خوانده میشدند که عدهای را دور خودشان جمع میکردند و زور و بازوی خود را به نمایش میگذاشتند، ما هم وقتی که انرژی کم میآوریم شروع میکنیم به معرکهگیری و میخواهیم حقانیت خودمان را به نمایش بگذاریم که در ابتدا حال خودمان خراب میشود و حال دیگران را بد میکنیم، به قول آقای مهندس دژاکام که میگویند؛ از تاریکی چه هدیهای آوردهای؟ من مریم از تاریکیها و مسئله اعتیاد مسافرم این تجربه را دارم؛ زمانیکه متوجه اعتیاد مسافرم شدم با مسائل و مشکلات زیادی روبهرو شدم و این موضوع مشکلات زیادی بهوجود آورد؛ اما نکته مهم و مثبتی که داشت این بود که من را از حاشیه بیرون آورد و به زندگی خودم مشغول کرد و اگر این موضوع نبود من هنوز درگیر یکسری از حاشیههای معمولی بودم؛ وقتی به کنگره آمدم از همان ابتدا یاد گرفتم که معرکهگیری نکنم و به دنبال حاشیههای بیهوده نروم؛ اما من معرکهگیری ذهنی میکردم که کنترل آن از معرکهگیری ظاهری سختتر است؛ چون درونی است، در صور پنهان من است، کسی متوجه نمیشود، خودم هستم و خودم. من میدانم که نباید اینگونه باشم؛ چون در کنگره مسئله ارزشها و ضدارزشها مطرح میشود و کسانی که چشمانشان را روی خیلی از مسائل ببندند در عالمی که عالم ماده نیست ما را با افکارشان میسنجند، نه به نام فلانی و همسفر فلانی.
ما در کنگره عشق ورزیدن را یاد میگیریم، مهربان بودن، بخشیدن و گذشت را یاد میگیریم. ما افرادی هستیم که سالها درگیر مشکل اعتیاد عزیزانمان بودهایم و اینک مکانی را یافتهایم که به کمک آن میتوانیم پروانهای باشیم رها شده از پیله تاریکی که اسیر آن بودهایم. کنگره۶۰ همان مکان مقدس و امنی است که علاوه بر اینکه بهترین راه درمان اعتیاد را ارائه میدهد، این امکان را به ما میدهد تا بتوانیم پا به پای مسافران یا مصرفکنندگان مواد مخدر که میل رهایی دارند همسفر راهی باشیم که ما را از دنیای تاریکی و جهالت به روشنایی و نور میرسانند.
گردآوری: رابط خبری همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون یکم)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
299