English Version
This Site Is Available In English

گلریزان فرصتی است برای گذشتن و زلال شدن

گلریزان فرصتی است برای گذشتن و زلال شدن

سلام دوستان وحیده هستم همسفر


مرداب به رود گفت: چه کردی که زلالی؟ جواب داد: گذشتم.

شرکت در جشن گلریزان فرصتی است برای گذشتن و زلال شدن؛  پس باید فرصت را غنیمت شمرد، که اگر دیر به ایستگاه برسید اتوبوس را نخواهید دید. آری اتوبوسی که راهی جاده سرسبز و هموار حس  و حال خوب است  یعنی حس خوب بخشش. برای جا نماندن از اتوبوس حس و حال خوب باید به تزکیه و پالایش حس‌های درون خود  بپردازیم؛ باید جاری و روان بودن در مسیر را بیاموزیم؛ باید نقطه تفکر لازم را در درونمان روشن نمائیم؛ باید مثلث عشق و ایمان و عقل را در خودمان  تقویت کنیم؛ چراکه در پرتو ایمان است که نمی‌توانیم نسبت به درد و رنج همنوع خود بی‌تفاوت باشیم، در پرتو عشق به خداوند و هستی است که همه آن‌ها را دوست داریم و در پرتو فرمان عقل است که می‌توانی بخشنده باشیم.

طبق قانون بخشش هرآنچه که ببخشی گویی در کشتزار حاصلخیز کائنات بذرهای آن را پاشیده‌ای، پس میوه بخشش شما پس از رشد چندین برابر به شما باز می‌گردد. اگر در زندگی تنها یک فرد دریافت کننده باشی و بازپرداختی نداشته باشی از گردونه حذف خواهید شد و توسط کائنات کنار گذاشته خواهید شد؛ که مصداق آن هم در کنگره است.

ای همسفر بیا و با خودت روراست باش و کلاه خودت را قاضی کن، ببین از کنگره چه دریافت کردی؟ بهاء و بازپرداختش چه می‌شود؟ اگر این نقطه تفکرات را در خودت روشن کردی ،آن وقت با پای سرودل می‌دوی تا از اتوبوس گلریزان جا نمانی.

درآخر هم باید بگویم که همانطور که همه عزیزان می‌دانند کنگره NGO است که تنها به ستون‌های محکم و قوی خود مسافران و همسفران استوار است و توسط هیچ نهاد و ارگانی حمایت نمی‌شود، پس با شرکت در جشن گلریزان و عضویت در لژیون  سردار هرچه قوی‌تر کنگره را حمایت کنیم؛ و از همه مهم‌تر جایگاهی برای قوی شدن، ساختن و دریافت حس و حال خوب برای خودمان بسازیم.

"چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود
تا جهان باقی و آئین محبت باقی است "


سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر 

اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کم‌کم رو به نابودی و خرابی می‌رود؛ اما ساکنین آباد بناهای خراب و یا ویرانه‌ها را هم می‌توانند احیا نمایند.

وقتی که ما بخواهیم یک چاله را پر کنیم با دو فرغون خاک چاله پر می‌شود. چاله همان قند، چای، آب، برق و صندلی در کنگره است؛ ولی دره را چگونه پر کنیم؟ اگر بخواهیم دره را پر کنیم یک کوه را باید خراب کنیم تا آن دره پر شود و این کار در کنگره‌۶۰ با قانون یازدهم نمی‌شود. بنابراین لژیون‌‌های مالی و یا گلریزان را تشکیل دادند.آقای مهندس لژیون‌های مالی را تشکیل دادند و یک هفته را به اسم لژیون مالی نام‌گذاری کردند که بعدها به اسم هفته گلریزان تغییر کرد. گلریزان یک رسمی در گذشته بود که اگر کسی فوت می‌کرد یا ازدواج می‌کرد، پول جمع می‌کردند و به صاحب عزا یا عروسی کمک می‌کردند؛ ولی این رسم‌ها از بین رفته است. راهنماها باید سر کلاس‌هایشان به شاگردها آموزش دهند، جشن بگیرند، شربت و شیرینی پخش کنند و دو هفته قبل در مورد این روز صحبت کنند. هرکسی باید به شعبه خودش کمک کند، کنگره۶۰ هر اموالی که دارد چه منقول و چه غیرمنقول عین وقف می‌باشد و برای شخص خاصی نیست.

امسال آقای مهندس مبلغ عضو شدن در لژیون سردار را افزایش ندادند تا تعداد بیشتری بتوانند در این لژیون عضو شوند ولی مبلغ دنوری به ۶۰ میلیون و پهلوانی را به ۶۰۰ میلیون افزایش دادند .چه بسیار انسان‌هایی که توسط این مجموعه به حال خوش می‌رسند و از دام اهریمن مواد آزاد می‌گردند پس بیاییم بهاء این حال خوش را تا جایی که از دستمان بر می‌آید پرداخت نماییم تا افراد بیشتری از این رهایی بهره‌مند شوند.

به گفته  دیده بان محترم علیرضا: انسان بی خرد راجع به لژیون سردار می‌گوید (باید پول بدهم؟). در صورتی‌ که بحث، بحث پول نیست؛ بلکه بحث حل ‌شدن در خداوند سبحان هست و اگر کسی بخواهد فقیر نباشد؛ باید در صفات خداوند غوطه‌ور شود و صفات خداوند غیراز بخشش و محبت نیست وگرنه انسان‌ها فقیر می‌مانند. فقیر یعنی کسی که فقراتش شکسته است. کسی که نه می‌تواند نفقه بدهد و نه می‌تواند انفاق کند.

تنها راه توانمند شدن این است که از این مسیر رد شویم؛ یعنی بخشش انجام دهیم و بخشش فقط مختص کنگره نیست. شما فکر نکنید که آقای مهندس می‌گوید پول خودتان را فقط در کنگره خرج کنید یا به من محبت کنید و به من احترام بگذارید؛ این‌طور نیست. در کنگره برای هیچ‌کس هیچ اتفاقی نمی‌افتد. کنگره یک آموزشگاه هست؛ یک مکتب هست. ما در کنگره تغییر می‌کنیم؛ تبدیل هم می‌شویم؛ ولی در کنگره هیچ‌کس ترخیص نمی‌شود. همه ما بیرون از کنگره ترخیص می‌شویم.

من فکر می‌کنم جادویی در کنگره وجود دارد که درون پنهان پیداست و درون پیدا پنهان است و آن هم لژیون‌ها و آموزش‌هایی است که در کنگره وجود دارد. این بخشش و لژیون سرداری است که در کنگره وجود دارد؛ شاید شما باورتان نشود؛ ولی به‌محض آن‌که بخشندگی را تجربه می‌کنید اجازه می‌دهد که شما کلمات را درک کنید. فهم یک چیز است و درک چیز دیگر. یک قوه ادراکی هست و آن‌ چیزی است که انسان‌ها با آن قدرتمند می‌شوند. آن‌موقع است که شما می‌توانید نگاه خود و خشم خود را کنترل کنید؛ آن‌موقع است که شما می‌توانید انسان سعادتمندی شوید.

بحث بخشش و لژیون سردار و عضو سردارشدن، دنور، پهلوان و نشانی در بی‌نشانی مال ماست، همه باید آن را تجربه کنیم هرکس در توان خودش. اصلاً مهم نیست که چه‌قدر خدمت می‌کنیم، مهم این است که بازی کنیم. اصل  این است که حضور داشته باشیم و بازی کنیم. تا هستی ما را نشناسد اجازه عبور به ما نمی‌دهد. سفر دوم با بخشش آغاز می‌شود . به امید روزی که همه ما انسان‌ها بتوانیم این صفت ناب الهی را در خود تقویت نماییم.

سلام دوستان فهیمه هستم همسفر

از قدیم الایام رسم بوده وقتی در محله‌ای کسی نیازمند کمک مالی بود اهالی گرد هم می‌آمدند و گلریزان می‌کردند و مشکل شخص را حل می‌کردند.
اما وقتی وارد کنگره شدم و با موضوع گلریزان مواجه شدم فهمیدم که اینجا کسی نیازی به پول و کمک من ندارد من باید یاد بگیرم بخشندگی را، گذشت را، قدردانی را و خیلی چیزهای دیگر مثل اینکه من باید بهاء هرچیزی را پرداخت کنم، در اینجا برای رهایی از بند اعتیاد آموزش جهان‌بینی و... از ما طلب مبلغی نکردند اما حال که آمدم و طعم شیرین رهایی را چشیدم طعم آرامش و خوشبختی را فهمیدم الان وقتش هست که خودم را در صورپنهانم محک بزنم ببینم حاضرم چقدر از دارایی خودم را برای چیزهای باارزشی که دریافت کردم بپردازم.

اینجا من هستم که به کنگره نیاز دارم اینجا من باید بدانم که اگر مبلغی را در لژیون سردار پرداخت کردم نباید همیشه منتظر برگشت مالی باشم اگر شش میلیون کمک کردم بگویم خوب من کار خیر کردم و منتظر باشم ده میلیون به حسابم برگردد نه شاید در صورپنهان زندگی من گره‌ای باز شود شاید خطر بزرگی که مرا تهدید می‌کرد از سرم گذشت. اینهاست که ارزش دارد.

لژیون سردار بسیار بسیار آموزش برای من فهیمه داشت. جنای آقای مهندس عزیز‌ بی‌منت بهترین‌ها در اختیار ما قرار دادند بهترین مسیرهای زندگی را برای ما نمایان کردند حال وقت این است که چراغ کنگره را به همت و یاری هم روشن نگه داریم تا عزیزی که در تاریکی و نا امیدیست روزی راهش به کنگره باز شود و مثل ما به حال خوش برسد.

به امید روزی که یاد بگیرم بزرگ بودن را بخشندگی و‌ گذشت را که هیچ چیز در انتهاء راه نیست همه چیز در مسیر زندگیست، لذت بردن از این مسیر هنر زندگی کردن است.

 

ویراستاری و ارسال: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی باغستان کرج
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .