English Version
This Site Is Available In English

صدایی واحد و زیبا

صدایی واحد و زیبا

پنجمن جشن گلریزان همسفران آقا نمایندگی پرستار به استادی راهنما همسفر محمد، نگهبانی راهنما همسفر سجاد و دبیری همسفر محمدمهدی با دستور جلسه «جشن گلریزان» پنجشنبه ۱7 آبان ۱۴۰3 ساعت ۱۴ آغاز به کار‌ نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمد هستم همسفر.
خداوند را شاکر هستم که امروز در جمع شما دوستان هستم و از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بسیار سپاسگزارم که این فرصت را فراهم کرده‌اند تا بتوانم در این آموزش، تمرین بخشش را تجربه کنم. می‌خواهم صحبت‌هایم را با حکایتی آغاز کنم که مدت‌هاست قصد داشتم آن را بازگو کنم. حکایتی جالب که شاید امروز مناسب‌ترین زمان برای مطرح کردن آن باشد.
در این حکایت، شخصی کفشی داشت که نیاز به تعمیر داشت، او کفش را به کفاش برد و از او خواست تا آن را تعمیر کند. کفاش پس از بررسی کفش، متوجه شد که کفش به سه بخیه نیاز دارد و هزینه هر بخیه یک تومان است. مشتری نیز با پرداخت سه تومان، هزینه را پرداخت کرد و قرار شد فردا کفش را تحویل بگیرد. کفاش در حین تعمیر متوجه شد که برای کامل شدن تعمیر، کفش به یک بخیه دیگر نیز نیاز دارد. در این لحظه، دو صدای درونی با او گفتگو می‌کردند. یک‌صدا به او می‌گفت که اگر بخیه چهارم را بزند، یک تومان دیگر از دست خواهد داد؛ زیرا قبلاً سه تومان را دریافت کرده است. صدای دیگر اما به او می‌گفت که اگر بخیه چهارم را نزند، وجدانش آسوده نخواهد بود؛ زیرا کار را به‌طور کامل انجام نداده است.
کفاش داستان در آن لحظه چه تصمیمی گرفت، برایم مهم نیست؛ اما من، محمد، در بسیاری از مراحل زندگی‌ام با چنین دوراهی‌هایی مواجه شده‌ام. اینکه آیا به وجدانم گوش دهم و کار درست را انجام دهم، حتی اگر به ضررم باشد، یا اینکه به تعهد اولیه‌ام عمل کنم و به نتیجه نهایی کار اهمیت ندهم.
من همیشه با خودم کلنجار می‌روم که آیا آن بخیه چهارم را بزنم و از آن یک تومان بگذرم یا اینکه به همان سه بخیه‌ای که تعهد داده‌ام، بسنده کنم. هر دو انتخاب، پیامدهای خاص خود را دارند.
برای من بسیار مهم است که بدانم کدام صدا را باید دنبال کنم: صدایی که به من می‌گوید به دنبال منفعت شخصی باشم و به سمت آن حرکت کنم، یا صدایی که شاید آرام تر باشد اما به من می‌گوید کار درست را انجام دهم، حتی اگر به ضرر من تمام شود. این انتخاب، مسیر زندگی‌ام را تعیین می‌کند و من را به انسانی بهتر تبدیل می‌کند.

در کنگره ۶۰، پارها شنیده‌ایم که اگر به دیگران کمک کنیم، به نحوی این کمک به خودمان بازمی‌گردد. این جمله معروف که می‌گوید «چون‌که صد آید، نود هم پیش ماست» بیانگر همین موضوع است.
بی‌شک کمک‌های مالی و خدماتی که انجام می‌دهیم، نتایج مثبتی به همراه دارد؛ اما به نظر من، هدف اصلی مهندس این است که ما را به سمت بخشش هدایت کند.
هسته اصلی داستان این است که من با انجام عمل بخشش، به این صفت ارزشمند دست پیدا کنم.
حال این سؤال پیش می‌آید که چه کسی مهم‌تر است؟ من که در حال بخشیدن هستم یا کسی که از من کمک می‌گیرد؟ یا شاید عمل بخشش به‌خودی‌خود مهم‌ترین چیز باشد.
این ضرب‌المثل که می‌گوید "پیش ساغر، کوزه سر خم می‌کند"، به من یادآور می‌شود که باید از هر فرصتی که برای بخشش پیش می‌آید، استفاده کنم. چه این فرصت به‌صورت یک شخص خاص، یک سیستم آموزشی یا هر چیز دیگری باشد، من باید از آن برای تمرین بخشش بهره‌برداری کنم.
آقای زرکش در جلسات سه‌شنبه همیشه بر اهمیت بخشش در سفر دوم تأکید می‌کنند. ایشان مثال دوی ماراتن را می‌زنند و می‌گویند که در این مسابقات، وقتی نفر اول خسته می‌شود، نفر دوم جای او را می‌گیرد تا به خط پایان برسد.
این یعنی ما در سفر دوم به یک نیروی قوی‌تر از خودمان نیاز داریم تا بتوانیم موانع را پشت سر بگذاریم. من به شخصی قوی‌تر و بهتر از خودم نیاز دارم تا بتوانم به سفر دومم ادامه دهم.
در این مسیر، با موانعی روبرو شده‌ام که به قفل‌های زنگ‌زده و رسوب گرفته شبیه هستند. آقای مهندس به این موضوع اشاره کرده‌اند که این قفل‌ها با روش‌های قدیمی باز نمی‌شوند. برای باز کردن این قفل‌ها، به نیروی قدرتمندی مانند بخشش و حلالیت نیاز است. بخشش به من کمک می‌کند تا بتوانم بر این موانع غلبه کنم و به مسیرم ادامه دهم.
چند روز پیش، کلیپی را تماشا می‌کردم که یک گروه ارکستر، یک قطعه را اجرا می‌کردند. در آن قطعه، به این فکر کردم که چه انگیزه‌ای باعث شده هر یک از اعضای ارکستر تمایل به تک‌نوازی و نشان دادن خود را کنار بگذارند و به هم‌صدایی با دیگران گرایش پیدا کنند، برای خلق یک‌صدای واحد.
اینکه من به‌عنوان یک ویولن‌زن خوب، باید تک‌نوازیخود را کنار بگذارم و در کنار سایر اعضای گروه، صدایی واحد و زیباتر از خود را اجرا کنم. چطور چنین چیزی ممکن است؟ این نشان‌دهنده قدرت رهبر آن گروه است که اعضا را از تک‌نوازی جدا کرده و به سمت صدای واحدی می‌برد. صدایی واحد که زیباتر است و من نیز در آن نقش و تأثیرگذار هستم.
مهم‌تر از همه، من با استفاده از قدرت آن رهبر، از تک‌نوازی خود عبور کرده و به سمت صدای واحد حرکت می‌کنم. به نظر من این امر بسیار مهم است؛ کاری که آقای مهندس برای من و همگان انجام می‌دهد.
در روز گل‌ریزان در لژیون سردار، من باید از خودم عبور کنم و به فکر دیگران باشم؛ درواقع، من دیگر وجود ندارم. اگر فقط به خودم فکر کنم، ممکن است لذت‌های زیادی وجود داشته باشد، اما شادی واقعی در جمع و در کنار یکدیگر اتفاق می‌افتد.
شاعری زیبا می‌گوید: "چو دَم میش نماند، ز دَم خود کُنَدش پر". این بیت به ما یادآور می‌شود که گاهی اوقات باید از برخی چیزها گذشت تا به چیزهای بزرگ‌تری دست پیدا کنیم.
شما مشاهده کرده‌اید که زمانی که قصاب‌ها گوسفندها را سلاخی می‌کنند، در مرحله‌ای پوست آن‌ها را باد می‌کنند تا راحت‌تر بتوانند سلاخی کنند و شاعر به زیبایی از این تصویر استفاده می‌کند.
در ضرب‌المثل "چو دَم میش نماند، ز دَم خود کُنَدش پر"، خداوند نیز به شیوه‌ای مشابه عمل می‌کند. او ما را ازآنچه به آن وابسته‌ایم خالی می‌کند تا بتواند با نیروی خود ما را پر کند؛ اما این فرایند مستلزم آموزش، تحمل رنج و صبر است.
ما باید از همه‌چیزهایی که فکر می‌کنیم به آن‌ها نیاز داریم، دست بکشیم تا به آرامش برسیم و اتفاقات خوبی برای ما رقم بخورد. با این عمل، ما با نیرویی تازه و صفتی جدید به زندگی ادامه می‌دهیم.

انسان به بخشش خود تکیه می‌کند و از این طریق کمر راست می‌کند؛ اما از یکجایی به بعد، نمی‌شود به‌راحتی ادامه داد؛ به یک سلاح جدید و قدرت بیشتر احتیاج داریم. باید به آن قدرت تکیه کنیم و از آن استفاده کنیم تا بتوانیم در ادامه مسیر قدرتمندتر پیش برویم.
امیدوارم که من هم در این جشن و اتفاقی که در روز قدر کنگره در حال رقم خوردن است، بتوانم به‌درستی درک کنم. مهم‌تر از همه، مهم نیست که رقم مشارکت من چه قدر باشد؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که چرا این کار را انجام می‌دهم و به چه چیزی قرار است برسم. دستاورد من از این کار و این فرآیند چه خواهد بود و به‌واسطه این اقدام چه چیزی به من اضافه خواهد شد.
آیا بخشش را فهمیده‌ام؟
بخشش به این معنا نیست که صرفاً رقمی پرداخت کنم و سال آینده دوباره همان کار را تکرار کنم. امیدوارم که خودم به این درک برسم و در مرحله بعد توانایی‌ام را بسنجم. باید ببینم چه میزان مشارکت من را به حرکت وا می‌دارد و باعث رشد من می‌شود، بدون اینکه از تعادل خارج شوم.
آرزو می‌کنم که بهترین اتفاق‌ها برای من بیفتد و همچنین برای شما دوستان. امیدوارم که امروز هر یک از ما بتوانیم نقش خود را به بهترین شکل ایفا کنیم و بهترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم را انجام دهیم و در کنار هم جشن بسیار خوبی داشته باشیم.
خیلی ممنون که به صحبت‌های من توجه کردید.

گزارش تصویری برگزاری جشن گلریزان:

تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمت‌گذاران سایت همسفران آقا شعبه پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .