English Version
This Site Is Available In English

اگر بنایی را آباد می‌کنیم، بنای خودمان آباد می‌شود

اگر  بنایی را آباد می‌کنیم، بنای خودمان آباد می‌شود

جلسه‌ دهم از دوره‌ سی و دوم سری کارگاه‌‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر سهراب، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر ولید، با دستور جلسه « وادی نهم و تأثیر آن روی من و تولد یکسال رهایی مسافر صادق» پنج‌شنبه ۱۰ آبان‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد. 

سلام دوستان سهراب هستم یک مسافر 

از نگهبان جلسه که فرصت دادن در این جایگاه خدمت کنم متشکرم.

قبل از هر چیز فرا رسیدن هفته گلریزان را به تمام اعضای کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم و یک خداقوت می‌گویم به تمام بچه‌هایی که دوره قبل خدمت کردند و دوستانی که الان خدمت می‌کنند خیلی حالت ارتجاعی به خودش گرفت و متوجه شدند کسی جز خودمان نمی‌تواند کمک کند.

صحبت ‌های چهارشنبه آقای مهندس را گوش می‌دادم آقای زرکش دیده‌بان محترم مشارکت کردند درباره گلریزان یک روز رفته بودند پیش جناب مهندس گفتند کنگره ۶۰ پولی شده است و جناب مهندس گفتند خوب از این به بعد شما خرج کنگره را بدهید الان هم اگر کسی احساس می‌کند کنگره پولی هست باید خودش خرج مخارج کنگره را بدهد، روز اول من که وارد کنگره شدم فکر می‌کردم که بچه‌ها حقوق بگیر کنگره هستند همه هم لباس رسمی پوشیده بودند بعد متوجه شدم کسی این‌جا حقوق نمی‌گیرد بعد متوجه شدم تمام اشخاصی که پروسه درمان طی می‌کنند اشخاصی بودند شاید یک زمانی لنگ صد هزار تومان پول بودند تمام اشخاصی که خدمتگزاران هستند، خودشان تی می‌کشند و خدمت می‌کنند و اگر ما خدمت می‌کنیم برای خودمان است‌. اگر بنایی را آباد می‌کنیم، بنای خودمان آباد می‌شود و اگر این بنا خراب بشود بنای خودمان خراب می‌شود. همین‌طور که در پیام گلریزان و لژیون سردار است اگر یک بنایی خراب باشد و ساکنین آن آباد باشند می‌توانند آن بنا را آباد کنند.

درمورد دستور جلسه، دستور جلسه‌ها همه به هم وصل هستند و دستور جلسه نقطه تحمل است وادی نهم نیرویی از کم شروع شود کم کم آن نیرو قوی‌تر می‌شود و می‌تواند در ساختار من قرار بگیرد و در زندگی به من کمک کند و به گذشته خودم پی می‌برم.

من یک‌سری دیدم همه دارند حرکت می‌کنند همه دارند یک چیز پرداخت می‌کنند همیشه در تصوراتم این بود که خدا به من پول ببخشد من به کنگره کمک کنم.

همیشه این در ذهن من بود و هر موقع صحبت از بخشش می‌شد، یک سقف بخششی را برای خودم در نظر گرفته بودم که مثلاً اگر سهراب سیصد تومان ببخشد دیگر آخر بخشش است و همین موضوع باعث می‌شد در همین سقف بمانم. اولین گلریزان یادم هست و خدمتگزار بودم و دیدم تمام بچه‌ها، هر کس درحد توان خودش هر چقدر که دارد می‌بخشد حالش خیلی خوب است ولی من ۵۰ هزار تومان هم نداشتم که کارت بکشم و بیرون شغلی هم نداشتم و همه‌اش منتظر بودم کسی در بیرون شغلی خوبی در خور خودم برایم پیدا کند تا بتوانم یک حرکتی کنم و یک پولی در حسابم بیاید تا بتوانم ببخشم ولی آن روز نتوانستم چیزی ببخشم و همیشه دوست داشتم در این جریان قرار بگیرم و در این اتوبوسی که حرکت می‌کند قرار بگیرم و این بخشش را انجام بدهم و تمام فکر و ذهنم همین بود‌، وقتی دیدم بقیه دارند حرکت می‌کنند رفتم بیرون و به خودم گفتم هر طور شده من باید یک مبلغ را جور کنم و بیایم اینجا برای گلریزان هر چقدر هم کم پرداخت بکنم چون همان روز در مشارکت‌ها یاد گرفتم که مهم نیست مبلغ چقدر است و مهم این است که تو مشارکت کنی و از آن چیزی که دارید تحت عنوان شرکت در گلریزان ببخشید و رفتم بیرون و یک کار نقاشی گرفتم و چند وقت بود یک نفر به من گفت اگر بلدی بیا و روی دیوار ما یک چیزی را نقاشی کن و رفتم کشیدم و من در ذهنم سقف پرداختم یک چیزی بود و همان را گفتم و طرف به من گفت چقدر می‌گیری و ارزش ریالی آن بالاتر بود و گفتم سیصد هزار تومان و گفت بیا بکش و کشیدم و سیصد هزار تومان را گرفتم ولی همه آن را پرداخت نکردم و این‌ها همه برای من آموزش بود و این را می‌خواهم بگویم که این بخشش زمانی اتفاق می‌افتد که یک تکه‌ای از وجود من کنده شود و با رنج همراه باشد یعنی من بفهمم‌ و متوجه بشوم یعنی این شوک به من وارد شود که چه چیزی از من کنده می‌شود و چه چیزی دارم می‌بخشم و جای خالی چه چیزی را دارم حس می‌کنم که اگر قرار است جای آن چیزی یا برکتی بیاید در این هستی متوجه این بشوم که این‌ها پاداش دارد و من اگر ندانم چه چیز بخشیدم اگر پاداشی هم بیاید متوجه آن نمی‌شوم ولی اگر بدانم که چه چیزی را از خودم کندم، بعدها متوجه آن می‌شوم که این پاداش و برکتی است که در زندگی من هست نتیجه این حرکت مثبتی است که من انجام دادم و این نقطه تحمل هم همین‌جوری است و یک نفر را می‌بینید که یک تومان می‌بخشد ولی خوب وقتی به این باور می‌رسد که می‌تواند یک تومان را برای خودش تأمین کند و من خودم هم روز اول فکر نمی‌کردم سیصد هزار تومان بتوانم تولید درآمد کنم ولی آمدم آن را تولید کردم و همیشه این در ذهنم بود که اگر من یک زمانی خواستم سیصد هزار تومان بدست بیاورم، بلدم و این کار را انجام می‌دهم و آن را بدست می‌آورم و بعد از آن آمدم و این را اضافه‌تر کردم و همین‌جوری کم کم این نیرو افزایش پیدا کرد و الان اگر صحبت از شش میلیون تومان یا ده میلیون تومان، بیست و سی میلیون تومان می‌شود خیلی راحت می‌توانم راجع به آن صحبت کنم ، آن هم من که یک زمانی سقف صحبت‌‌هایم در مورد سیصد هزار تومان بود.

بخش دوم هم در مورد تولد آقا صادق هست تولد یکسال رهایی ایشان را تبریک می‌گویم به تمامی شعبه اروند آبادان خدمتگزاران به راهنمای خودم آقا محسن و همسفر ایشان آقا علیرضا و راهنمای همسفر آقا محمود عزیز تبریک می‌گویم. صادق خیلی زحمت کشید یک دوره هم آمد صادق وقتی که آمد با دنیای از ناامیدی‌های پوچ بیرون بود و با آن خط فکری و منطق فضای مجازی و منطق وحشتناک بیرون و می‌خواست با همان منطق و همان سبک این‌جا یک چیزی نصیبش شود ولی نتوانست و کنگره را رها کرد و رفت. من یادم است این‌جا را داشتیم رنگ میزدیم و دیدم که به کنگره آمد و خیلی هم وضعش خرابتر شده بود از آن زمانی که آمده بود هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ ظاهری بدتر شده بود. چند ماه گذشته بود و گفت می‌خواهم از اول شروع کنم. راه دیگری دارد که من از اول شروع کنم و ما گفتیم باید بیایی انظباطی بشوی و از صفر شروع کنی و این فکر در سرش بود که اگر من از صفر شروع کنم تمام کسانی که با من شروع کردند الان همه‌ی آن‌ها به یک نتیجه رسیدند من حالم خراب می‌شود و می‌بینم خیلی از من جلوترند ولی خوب آمد و شروع کرد و محکم ایستاد هم خودش هم همسفرش آمدن و پای سفر ایستادن و تلاش کردند و خدمت کردند و خیلی تصاعدی جایگاه‌ها را طی کرد یعنی خودش هم یک زمانی فکر نمی‌کرد این جایگاه‌ها را تجربه کند به خودش و همسفرش تبرک می‌گویم.

مرسی که به صحبت‌های من گوش کردید.

 

اعلام سفر: آخرین آنتی ایکس شربت تریاک، داروی درمان شربت اوتی، ۱۰ ماه و سه روز سفر کردم به روش DST با راهنمایی آقا سهراب رهایی ۱ سال و ۱۵ روز

آرزو می‌کنم. که افرادی که بیرون از این در هستند و در اوج نا‌امیدی آخرین تلاش‌‌هایشان را برای رهایی از مواد مخدر می‌کنند، کنگره ۶۰ را پیدا کنند. 

 

سلام دوستان سهراب هستم یک مسافر 

صادق روز اولی که به کنگره آمد یک مقدار مشکل داشت به خاطر اینکه عقایدی که داشت با آموزه‌های آقای مهندس جور در نمی‌آمد و مدام به دنبال مقایسه این دو بود یک‌سری چیزها را از بیرون می‌دانست و درست و غلط آن گردن خودش ولی آن‌ها باعث شده بود که چیز‌های که آقای مهندس در سی‌دی‌ها می‌گفتند و با عقایدش مغایرت داشت آن سی‌دی را ننویسد و حالش به هم می‌ریخت و در موردش در لژیون صحبت نمی‌کرد. من این را حس می‌کردم که می‌آید و در لژیون می‌نشيند و می‌دانستم که کدام سی‌دی را گوش کرده و با عقایدش جور در نمی‌آید و این یک مقدار زمان برد تا درست شود و زمانی توانست به خودش کمک کند و درمان شکل بگیرد که متوجه شد تمام دانسته‌های خودش هیچ کدام به درد درمانش نخورد است و گوش داد و سی‌دی‌ها را نوشت و خدمت کرد و می‌آمد در لژیون صحبت می‌کرد. خدا را شکر در قسمت عمرانی شعبه هم خدمت کرد و به کمک این حس خوب توانست که تغییر کند.

انشالله که از امسال به بعد هم اتفاقات قشنگی برایش رقم بخورد و آزمون راهنمایی شرکت کرد و انشالله که قبول بشود و به همراه آقا محسن به ماهشهر می‌روند و در قسمت سایت ماهشهر خدمت می‌کند و الان هم که به عنوان مرزبان هم انتخاب شده است.

به خودش و همسفر‌ش و راهنمای همسفر‌ش تبریک می‌گویم.

سخنان مسافر: 

سلام دوستان صادق هستم یک مسافر 

قبل از هر چیز باید تشکر کنم از زحمات راهنما و استاد گرامی‌ام آقا سهراب که در این مسیر بسیار به من کمک کردند و این جایگاه را مدیون ایشان می‌باشم.

از راهنمای همسفرم آقا محمود تشکر می‌کنم که واقعا برای پسرم هیچ کوتاهی نکردند و از راهنمای سیگارم آقا محسن تشکر می‌کنم که در این مدت خیلی از ایشان آموزش گرفتم.

از آقا بیات عزیز بسیار تشکر می‌کنم که با من و همسفرم خیلی همراه بودند و اوایل چون پسرم به علت کم سن بودند نمی‌توانست لژیون انتخاب کند، آقا بیات ترتیبی دادند که بتواند در لژیون بنشیند و آموزش ببیند.

قبل از این‌که در جایگاه قرار بگیرم داشتم فکر می‌کردم که چرا ما در کنگره باید تولد بگیریم و فلسفه آن چیست. به یک نتیجه رسیدم که کنگره ۶۰ چندین هدف را برای تولد‌ها دنبال می‌کند که دو هدف آن از نظر من دارای اهمیت است.

یک هدف به خودِ مسافر و همسفر بر می‌گردد که بی ربط به وادی یازدهم نیست و همان چشمه جوشان و رود خروشان بودن است، یک مثال بزنم جمعه در پارک ورزشی بودم و متوجه بچه‌هایی که در پارک بازی می‌کردن شدم و می‌دیدم که با زحمت خود را به بالای سُرسُره می‌رسانند و از پله‌ها بالا می‌روند که تا بتوانند چند ثانیه از آن به پایین سُر بخورند و این همان اختلاف پتانسیل است که یک انرژی خرج می‌شود تا یک انرژی به دست بیاید که از آن لذت ببرند و همین باعث می‌شود که دوباره به همین کار ادامه بدهند. در ما مسافران و همسفران هم به همین شکل است که در شکل و مقیاس متفاوتی صورت می‌گیرد و من یک سال زحمت می‌کشم و آموزش می‌بینم و در کنگره حضور دارم تا زمان تولد من فرا برسد و از آن انرژی بگیرم و تا مدتی انرژی بسیاری دارم و این باعث می‌شود که دوباره حرکت کنم و برای تولد بعد تلاش کرده و تصویر سازی کنم و این باعث دل‌گرمی و حال خوب در من می‌شود.

هدف بعدی همان سند‌های بودن نقص کنگره ۶۰ می‌باشد که با تولد‌ها در جایگاه به باقی کسانی که حضور دارند و در سفر اول و تازه‌وارد هستند نشان دهند که راه درمان وجود دارد و سند آن هم موجود است به شرطی که چندین اصول ساده را رعایت و آن را اجرایی کنیم و باعث شود که کسانی که هیچ امیدی به درمان و رهایی ندارد دل‌گرم بشوند. 

فقط با چندین کار خیلی ساده مثل حضور به موقع و استفاده دارو در زمان مناسب و سی‌دی نوشتن و فرمان‌برداری از راهنما و از همه مهم‌تر خدمت کردن، رهایی امکان پذیر است.

سخنان راهنمای همسفر: 

سلام دوستان محمود هستم یک مسافر 

هفته گلریزان را به همه تبریک می‌گویم، امیدوارم که امسال هم جشن گلریزان با شکوهی داشته باشیم و هر چند فکر می‌کنم که جشن گلریزان ما از خیلی وقت پیش با این استقبال خیلی خوب دوستان شروع شده است و ما روزانه مبالغ خیلی خوبی را داریم پرداخت می‌کنیم.

تولد آقا صادق عزیز و همسفر عزیزش را تبریک می‌گویم و به آقا سهراب راهنمای گرامی‌ و لژیون قوی‌اش و همه خدمت‌گزاران شعبه‌ی اروند آبادان تبریک می‌گویم.

امروز در جلسه بودم دیدم که تازه‌وارد زیاد داشتم و این تولد هم خودش یک نمادی است که می‌خواهد به من نشان بدهد که قبل از ورود من به کنگره، درمان شده از مواد در آن شعبه وجود دارد و این می‌تواند که امیدی را در دل آن تازه‌وارد به وجود بیاورد که بداند که راه درمان وجود دارد و این‌جا می‌تواند به آن حال خوش برسد.

آقا صادق بچه‌ی خدمت‌گزار و خوش حس است و آقا علیرضا هم خیلی خوش حس و بچه‌ی خیلی گُلی است و برایشان آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم که در کنار هم روز به روز رشد کنند و این حال خوش روز به روز در خانواده‌یشان بیشتر بشود و امسال هم امیداورم که راهنمایی قبول بشود و این جایگاه هم مثل باقی جایگاه‌ها تجربه کند.

سخنان همسفر:

سلام دوستان علیرضا هستم یک همسفر

قبل از هر چیز از آقا محمود راهنمایم تشکر می‌کنم و خیلی از ایشان در لژیون آموزش گرفتم و همچنین از آقا سهراب تشکر می‌کنم و از آقا بیات خیلی تشکر می‌کنم که اجازه دادند که لژیون انتخاب کنم و این بستر را برای ما فراهم کردند که من بیایم و بتوانم آموزش بگیرم.

من هیچ موقع فکر نمی‌کردم پدرم یک روز بدون مواد مخدر بتواند زندگی کند و الان می‌بینم که سیگار هم نمی‌کشد. خدا را شکر می‌کنم که در کنگره هستم و بابت همه‌ی آموزش‌ها سپاسگزار کنگره ۶۰ هستم.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .