English Version
This Site Is Available In English

از ترس به شجاعت

از ترس به شجاعت

اگر بنایی آباد باشد، اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کم کم رو به نابودی و خرابی می رود؛ اما ساکنین آباد در بناهای خراب و ویرانه ها، می توانند آنها را احیا نمایند.

به مناسبت جشن هفته گلریزان که روز سه شنبه پانزدهم آبان ماه در نمایندگی دانیال اهواز برگزار خواهد شد از مسافر ایمان تقاضا کردیم که یک خلاصه ای از داستان عضویت خودش در لژیون سردار رو تا روزی که از جناب مهندس شال پهلوانی رو دریافت کرد رو برای ما تعریف کند. در ادامه شما را دعوت میکنیم به خواندن این یادداشت ؛

سلام دوستان ایمان هستم مسافر،با بیست سال تخریب الکل و انواع قرص ها وارد کنگره شدم و دوازده ماه سفر کردم با راهنمایی آقا محمد و در حال حاضر دوسال و نیم هست که از بند مواد آزاد و رها هستم و در ادامه سفر سیگار داشتم با راهنمایی آقا مهرداد و دو سال و سه ماه هم هست که از بند نیکوتین رها هستم و رشته ورزشی من هم در کنگره والیبال است.

من هم مثل همه اعضای کنگره ۶۰ در بدو ورودم به کنگره هیچ اطلاعاتی از ساختار کنگره نداشتم فقط این را می‌دانستم که مکانیست که شرایط را برای افراد مصرف کند مهیا می‌کند که به درمان برسند. در ابتدا که وارد لژیون شدم بعد از دو ماه که گذشته بود نزدیک به جشن گلریزان شدیم و راهنمای من آقا محمد شروع کرد راجع به این جشن صحبت کردن و من به دلم نشست و خوشم آمد از اینکه عزیزانی هستند ه با انفاقی که می‌کنند چراغ این مکان را روشن نگه می‌دارند و از آقا محمد اجازه گرفتم که من هم بتوانم در روشن نگه داشتن چراغ کنگره ۶۰ دخیل باشم و به مرزبان مالی مراجعه کردم اما ایشان به علت اینکه من همچنان در سفر اول بودم اجازه مشارکت مالی را به من ندادند و به من گفتند که شما باید ابتدا درمان خود را کامل کنید.

با این حال من دست از تلاش برنداشتم و مجدداً مراجعه کردم و با کلی اصرار با مبلغ ۶ میلیون تومان عضو لژیون سردار شدم ولی با این حال اجازه حضور در این لژیون را نداشتم اما خیلی علاقه داشتم که در این لژیون بنشینم به علت اینکه می‌دیدم که در این لژیون سطح انرژی بالایی قرار دارد و تمامی راهنمایان و پیشکسوتان من در این لژیون قرار دارند. بعد از اینکه به رهایی از بند مواد دست پیدا کردم اعلام دنوری کردم و یک دوره نیز دنور بودم و مجدداً سال بعد نیز دنوری خود را تمدید کردم. اما بعد از آن یک روز راهنمای من از من سوال کرد که برای جشن گلریزان مسال چه برنامه‌ای داری؟من در پاسخ به ایشان گفتم که مثل سال قبل می‌خواهم دنوری خود را تمدید کنم.

ایشان فرمودند که تلاشت را بکن که امسال با نیروی بالاتری نسبت به سال قبلت در جشن گلریزان شرکت کنی و این گفته راهنما در من باعث ایجاد جرقه‌ای بود برای اینکه به پهلوانی فکر کنم با اینکه تا قبل از این گفتگو از پهلوان شدن می‌ترسیدم و حتی جرات فکر کردن به آن را نداشتم این جایگاه را دست نیافتنی می‌دیدم. خوب در ادامه اتفاقات خوبی افتاد و در یک دیداری که در پارک طالقانی با جناب مهندس داشتم یک نیرویی در من ایجاد شد و یک شجاعتی در من به وجود آمد با وجود پتانسیل‌های قبلی همه این‌ها دست به دست هم دادند و باعث شد که من اجازه پهلوان شدن را از آقای مهندس گرفتم.

زمانی که این درخواست را کردم و ایشان اجازه دادند من تنها مبلغ ۵۰ میلیون تومان را پرداخت کرده بودم هیچ برنامه‌ای برای پرداخت مابقی تعهدم نداشتم ولی در کمال تعجب زمانی که در راه برگشت بودم تماسی با من گرفته شد طلبی که سال‌ها در انتظار آن بودم به من پرداخت شد و این معجزه‌ای بود که برای من اتفاق افتاد و آن لحظه را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد نه برای اینکه آن مبلغ به دست آمد برای اینکه تمام آنچه را که شنیده بودم در مورد انفاق و کمک خداوند لمس کردم و با چشمانم دیدم و باورم شد که این وعده، وعده‌ای حق است. این پول از جای دیگر آمد در جایی که می‌بایست و مقدر شده بود خرج شد و برکاتش خیلی بیشتر از آن مبلغ در زندگی من نمود پیدا کرد و جاری شد. 

مسئله دیگری هم که برای من بسیار لذت بخش و جالب بود مربوط می‌شود به روزی که جناب مهندس شال پهلوانی و آن قرآن را به من هدیه دادند. در آن لحظه چشم به چشمان من دوختند تنها جمله‌ای که به من فرمودند این بود که امیدوارم بتوانی به فرامین این کتاب عمل کنی. وقتی که قرآن را باز کردم مشاهده کردم که جناب مهندس در صفحه دوم این کتاب در حاشیه آن نوشته بودند که پهلوان آن کسی است که بتواند زمانی که دیگران دچار مشکل و غم می‌شوند و نیاز به عبور از یک سری گذرگاه‌ها را دارند در کنارشان باشد و آنها را تنها نگذارد و بتواند در صراط مستقیم قدم بگذارد. 

پهلوانی برای من عبور از ترس بود و آن ترس، ترس از دست دادن بود که به لطف خداوند آموزش‌های جناب آقای مهندس تا حدودی توانستم از آن عبور کنم و این حس و حال خوب را برای همه عزیزان از صمیم قلب آرزو می‌کنم. 

 

 

تایپ و ارسال؛ مسافر مجتبی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .