به نام قدرت مطلق « الله »
هشتمین جلسه از پنجاه و نهمین دوره سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 در نمایندگی پرستار با استادی: پهلوان مسافر محمد رضا فرخی، نگهبانی: مسافر عباس و دبیری: همسفر محمدرضا با دستور جلسه « گلریزان » در روز شنبه مورخ دوازدهم آبان ماه 1403 راس ساعت 17 برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر
تشکر میکنم از عزیزانی که امروز از من دعوت کردند که این جایگاه را تجربه کنم، از ایجنت محترم و مرزبانها و گروه راهنمایان تشکر میکنم هفته گلریزان را تبریک میگویم بنظرم این هفته، هفته ملی کنگره است و همینطور که آقا رضا روز گلریزان سال قبل گفتند روز قدر کنگره است، من اینجا هستم تا حس خودم را چون این جایگاه را تجربه کردم برایتان بیان کنم و چون این جایگاه لطف خدا بود نمیخواهم برای شما الگو سازی کنم یا اجباری باشد چون برای خود من هم هیچ اجباری نبود، جایگاههایی که در کنگره بدست میآید یک حس درونی است و در آموزشها خوانده ایم که حس، اولین نیرویی در جسم است که قوهی عقل را به کار میاندازد ما با ورود به کنگره اولین چیزی که به ما میگویند کمترین چیزی که بهرهمند میشویم رهایی است. وقتی وارد کنگره میشویم انگار یک تیر زدیم به صد تا نشانه و شرایطی بسیار مناسبی هست در کنگره که ما بتوانیم در رشتههای متفاوت رشد کنیم، وقتی وارد کنگره میشویم در هفته اول دوم چهره تغییر میکند بعد از آن رفتار تغییر میکند نوع گفتمان ما تغییر میکند و به ما میگویند باید یک ورزش انتخاب کنم و از نظر جسمی و سلامت، ما میتوانیم به نقطه بالایی برسیم نقاط مختلفی است که کنگره با برنامهریزی باعث رشد ما میشود و توانمندیهای من محمدرضا را به خودم نشان میدهد و این جمله معروف در کنگره که آدرس خودمان را به خودمان میدهند و آن جایگاه و طرز فکری که در زمان اعتیاد داشتم که چه آدم بدبختی هستم و چه آدم ناتوانی هستم و نمیتوانم از پس مشکلات خودت بر بیایی و خانواده و اطرافیان اینگونه بودند را بگذار کنار چون تو خیلی آدم توانمندی هستی در کنگره انواع و اقسام نبوغی که من دارم را به من نشان میدهد و راه چگونه پرورش پیدا کردن را به من میدهد وقتی ما وارد کنگره میشویم تمام چراغها برای ما سبز است چراغ رهایی برایمان سبز است خیلیها میگویند زمانش نرسیده ولی اگر زمانش نرسیده بود ما در کنگره نبودیم اگر کسی وارد کنگره شود و فرمانها را اجرا کند حتما به رهایی میرسد، چراغ مرزبانی، راهنمایی، پهلوانی و تمام جایگاهایی که در کنگره هستند برای ما سبز است و من میتوانم خودم را به اثبات برسانم و در این جایگاهها رشد کنم و به جایگاهای بالاتر برسم مطمئنأ راهش برای من باز است و هنگامی که ما وارد کنگره میشویم این اجازه را به ما میدهند که ما از صفت معتاد به مسافر تغییر کرده و این چقدر به ما انرژی میدهد
حس رهایی بسیار خوشحال کننده است و این حس را همه مسافران سفر دوم تجربه کردهاند که اصلاً قابل وزن نیست در ادامه میگویند که اگر میخواهید یک دوره مدیریت بحران را تجربه کنید حتماً لژیون مرزبانی را شرکت کنید و اینها تجربههایی است بسیار گرانبها که کنگره به رایگان در اختیار مسافران و همسفران قرار میدهد و در پایان دوره مرزبان یک مدیر لایق میشوند.
در ادامه راهنما میشوند و مهر مادری و محبت پدری را تجربه میکنند که این باعث میشود یاد بگیرند چگونه مطالب را بیاموزند و چگونه آنها را انتقال دهند.
اگر ما با خودمان فکر کنیم که در این چند سال از کجا به این نقطه رسیدهایم بسیار متعجب میشویم.
اما بعد از این خدمات که دغدغهای برای اکثر افراد وجود دارد و آن مسئله مالی و اقتصادی است، همه افراد دوست دارند که در مسئله مالی به استحکام و استقلال برسند تا از نعماتی که خداوند در این جهان برای ما گذاشته است به درستی استفاده کنند که خوشبختانه باز هم کنگره این فضا را برای ما فراهم کرده است با تشکیل لژیون مالی یا سردار و به این واسطه توانمندی من را به خداوند و سیستم نشان بدهد.
این لژیون به من میگوید که تو میتوانی به اینجا برسی اما باید تمرین کنی و اولین تمرین همان سبدی است که جلوی ما میگیرند مانند یک وزنهبردار که اگر ابتدا با وزنههای کمتر شروع نکند در ادامه نمیتواند بر وزنههای بزرگتر غلبه کند.
من وقتی که سبد جلویم قرار میگیرد نتوانم مشارکت کنم در ادامه نمیتوانم مبالغ بیشتری را پرداخت کنم. اگر در لژیون سردار شرکت نکنم نمیتوانم دنور شوم.
خدا را شکر که کنگره این بستر را برای ما فراهم کرده است.
قدمت مالی در واقع یک تیر است و چند نشان من وقتی که مشارکت کردم برای خدمت مالی در ادامه بسیار پیشرفت داشتم.
من در باور خودم نمیگنجید که در دو سال پیاپی جایگاه پهلوانی را تجربه کنم، سال قبل برای خودم و سال بعدش برای همسرم و وقتی با خودم فکر میکنم میبینم که بسیار رشد کردم.
روزی که شال را دریافت کردم مشارکت کردم و گفتم که من همیشه انسان بدهکاری بودم و بزرگترین آرزویم در زندگی، آن زمان این بود که صبح که از خواب بیدار میشوم برای یک روز بدهکار نباشم و مختصر درآمدی داشته باشم تا زندگیم را بگذرانم.
این جایگاه را کنگره به من داد این شرایط را کنگره برای من مهیا کرد تا به نبوغ مالی خودم پی ببرم به توانمندیهای خودم پی ببرم ما تازه اول راه هستیم روز چهارشنبه که با همسفرم خدمت آقای مهندس رسیدیم همه برای اجازه گرفتن آنجا بودند و آقای مهندس مدام در حال شال دادن بودند.
خیلی خوشحالم و خدا را شکر که کنگره چقدر رشد کرده است آنقدر سالی نگذشته است که در همین شعبه پرستار کل پولی که جمع شده بود ۱۶ و نیم میلیون تومان بود و آن موقع من خدا را شکر ۵ میلیون تومان توانستم بدهم و الان میبینم که خدا را شکر چقدر سردار داریم چقدر دنور داریم و چقدر پهلوان و این واقعا حس قلبی خود من است که کنگره هیچ نیازی به پول من ندارد این من هستم که نیاز دارم که توانمندیهای خودم را بشناسم در تک تک جایگاههایی که کنگره در اختیار من گذاشته و این جایگاه در اختیار کسان دیگری نیست و من باید شرکت کنم و تمام توان خودم را بگذارم تا به آگاهی برسم به توانمندی برسم و زمانی که به آن توانمندی برسم خیلی لذت بخش است.
زمانی که شما جایگاه پهلوانی را تجربه میکنید به یک انرژی درونی میرسید که دیگر حسرت کسی را نمیخورید. قبل از این جایگاه آدم اینهمه انسان میبینید که یکی ماشین خوبی دارد دیگری منزل خوبی دارد و حسرت میخورد ولی وقتی میآیی و به جایگاه پهلوانی میرسی دیگر آن حسرت را نمیخوری انگار که آنقدر کنگره تو را بزرگ کرده که دیگر کسی نمیتواند در مقابل تو عرض اندام کند کسانی را میبینید که وضع مالی بسیار خوبی دارند ولی نتوانستند گذشت کنند ولی ما در کنگره این قدرت بخشش را به دست آوردهایم با تمرین کردن و آهسته در این مسیر قدم برداشتن سبدها را حمایت کردن در موقعیتهای مختلف از شعبه حمایت کردن میتوانیم به این قدرت بخشش برسیم آرزو میکنم که این هفته برای ما هفته بسیار خوبی باشد و بتوانیم به آن آگاهی برسیم و اصلاً مسئله کمک به کنگره و مسئله اینکه من قبلاً چقدر مواد مصرف میکردم و چه کارها میکردم که این نظر شخصی من است ولی فقط و فقط مسئله این است که آقای مهندس میخواهند آنطوری که ما در قسمتهای مختلف رشد کردهایم از نظر جسمی رشد کردهایم از نظر روحی رشد کردهایم و در خیلی از مسائل رشد کردهایم مثلاً امروز که من استاد جلسه هستم و ۲۰۰ نفر حدوداً حضور دارند ولی روز اول حتی مشارکت هم نمیتوانستم انجام بدهم روز اول در لژیون خودمان مسئول پخش سی دی بودم و کلی استرس و نگرانی داشتم این توانمندی را بغیر از کنگره چه کسی به من داده است؟ و من دست آقای مهندس را میبوسم که این فضا را برای ما به وجود آوردهاند که ما رشد کنیم.
ممنونم که به صحبتهای من توجه نمودید
عکاس: مسافر کوشیار
تایپ و ویراست: مسافر دانیال از لژیون 12
مسافر مهدی از لژیون 10
بارگذاری: مسافر حسین از لژیون 12
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
227