English Version
This Site Is Available In English

مثلث تشخیص (۱)

مثلث تشخیص (۱)

انسان داری روح است. مهمترین مسئله‌ای که ما داریم شناخت است و ما همیشه در کنگره‌۶۰ داریم راجع‌به شناخت صحبت می‌کنیم؛ یعنی خودمان را پیدا کنیم و خودمان را بشناسیم؛ چون ما خودمان را نمی‌شناسیم، فقط یک چیز جزئی می‌دانیم از خودمان، نه از سابقه کهن خود می‌دانیم، نه از ساختار فیزیولوژی و نه از ساختار روحی‌ و روانی، فقط تصور ما این است، مقداری گوشت و پوست و استخوان هستیم؛ یک روزی بدنیا می‌آییم و یک روزی از دنیا می‌رویم. انسان‌ها به ۲گروه تقسیم می‌شوند و درمورد یک گروه می‌گویم: یک عده تصور می‌کنند همه‌چیز مادیات است، اصلا اعتقادی ندارند که خدا هست یا خیر. ما می‌خواهیم بدانیم اجزا انسان چیست؛ چه در صور آشکار چه در صور پنهان، ما برای شناخت و عمل یک مثلث داریم که اسم آن مثلت تشخیص است؛ یعنی شما در مورد هر موضوعی می‌خواهید کار کنید، باید شناخت داشته باشید؛ وقتی شناخت داشته باشید؛ وقتی در سیستم بخواهند اختلالاتی به وجود بیاورند و کاری کنند باید تشخیص بدهید کجایش مسئله است، کجایش اختلال است، کجایش مشکل دارد، بعد از آن که فهمیدید می‌رسید به عمل کردن؛ عمل کنید و حل کنید.

هر مثلثی یک ضلع شناخت دارد، یک ساق تشخیص و یک ساق عمل دارد. اگر این ۳تا ضلع را بدانیم می‌توانیم در مورد همه چیز تصمیم‌گیری کنیم؛ همینطور در مورد اعتیاد هم باید اول شناخت داشته باشیم. گفتیم که اعتیاد دارای بیماری جسمی، روانی و جهان‌بینی است. در قسمت فیزیولوژی آن قسمت سیستم ایکس مطرح است، مواد‌شبه‌افیونی مطرح است، مدل جایگزینی مطرح است و کاملا شناختیم و تشخیص دادیم مشکل از کجا است و با عملکرد که متد Dst است می‌توانیم مشکل را برطرف کنیم. برای مثال: برای بیماری باید مشخص کنیم که این دل‌درد از کجاست، دقیقا باید جایش را بدانیم؛ گاهی اوقات تشخیص داده شده، بیماری برای قلب است بعد از ۲سال، ۳سال که داروی قلب می‌خورد، متوجه شدند که اصلا برای قلب نیست، برای معده بوده که فشار می‌آورده روی قلب و آنجاست که می‌فهمیم شناخت کامل نیست. باید بیماری را اجزایش را کاملا بدانیم. بعضی اوقات به‌شناخت میرسیم و به تشخیص هم میرسیم ولی راه چاره را نمی‌دانیم.

ما خیلی چیزها را که می‌دانیم، خیال می‌کنیم که می‌دانیم فقط یک توهم دانستن داریم. گاهی اوقات انسان خیلی به‌نامی هستیم، خیلی مدرک داریم، ph داریم، فوق تخصص داریم، تصورش هست ولی عمل نیست. در مورد چاقی اقای‌ مهندس می‌فرمایند که چه‌کسی می‌تواند حل‌کند، هیچکس از راه درست و صحیح نتوانست. این غذا را بخور آن را نخور، نوشابه نخور، فست فود نخور، یا بیا معده‌ات را کوچک کن، این‌ها هیچکدام درست نیست؛ اگر به شناخت واقعی می‌رسیدیم، مسئله مثل آب خوردن است و کاری که در کنگره انجام دادیم، افرادی داریم که ۷۰کیلو کم کردند، ۳۸ کیلو کم کردندو…بدون عمل جراحی و بدون رژیم غذایی و توانستیم با شناخت مسئله چاقی حل کنیم و علت چاقی این است که ما غذا خوردن بلد نیستیم. چاقی در اثر پرخوری نیست، چاقی در اثر ترس بدن است و ما می‌آییم در کنگره به بدن یاد می‌دهیم که غذا همیشه هست و همه‌چیز سرساعت است؛ مثلا صبحانه تخم‌مرغ می‌خوریم و دارای پروتئین و برای بدن لازم است و هیچ ضرری ندارد. حتی خاویار که خیلی گران است به پای تخم‌مرغ نمی‌رسد.

ما چه در مسئله اعتیاد، چه در مسئله تغذیه، چه مسئله بیماری، چه در مسئله سیگار باید تشخیص دهیم، باید کاملا شناخت داشته باشیم. درمورد مال‌اندوزی هم همینطور است؛ باید شناخت داشته باشیم و تشخیص بدهیم. بعضی‌ها پول دارند اما راجع‌به آن هیچ شناختی ندارند که به چه دلیل پول را ذخیره می‌کنند. پول زیاد، سرمایه زیاد، ذخیره می‌کنند، اول باید مشخص شود برای چه ذخیره می‌کنند. باید بتوانیم یک مقداری از پولمان، مالمان را کمک کنیم به دیگران و در کنگره به این شناخت می‌رسیم. افراد در کنگره در لژیون سردار شرکت می‌کنند، دنور می‌شوند، پهلوان می‌شوند، ما به این شناخت رسیدیم تا توانستیم در تمام شهرها شعبه بزنیم. اگر این کمک‌ها نبود، این شناخت‌ها نبود، این عمل کردن نبود، ما نمی‌توانستیم در خاش، شیروان، بهشهر … نمایندگی بزنیم.

اما در مورد تحصیل هم این ۳تا ضلع شناخت، تشخیص و عمل مهم است. افراد کنگره فهمیدند باید تحصیل کنند، فهمیدند که برای آموختن هیچ زمانی مشخص نشده، مهم نیست ۵۰ساله باشند، ۴۰ساله باشند اصلا مهم نیست، در هر سنی باشیم می‌توانیم درس بخوانیم به خصوص رشته روانشناسی، مددکاری، شناخت انسان و غیره. یک فرد کنگره‌ای تمام آموزش‌هایی که می‌بیند باید کنترل شده باشد و بسیار حساب شده حرکت کند. وقتی برنامه‌ریزی می‌کنیم، ستون‌ها وقتی محکم شد، قدم های بعدی را برداریم. مثل روش Dst روی پله می‌ماند،در پله‌ای که قوی شد بعد گام بعدی را برمی‌دارد. در زندگی هم همینطور زیر پاهایمان را باید نگاه کنیم، زیر پاهایمان که محکم شد، گام بعدی را برداریم؛ وقتی تلو تلو میخوریم نمی‌توانیم گام بعدی برداریم. پرورش نیروهای اجرائی همان علاقه‌ای است، که ۱۲هزار نفر برای امتحان راهنمایی شرکت کرده‌اند. همینطور پرورش مرزبان، پرورش کلینیک‌ها. آقای‌ مهندس در مورد کتاب‌هایی صحبت کردند که درحال نوشتن هستند یا نوشته‌اند و هنوز موقع پخش آن‌ها نرسیده، شاید برای آیندگان باشد.

نویسنده و رابط خبری: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .