امروز خدمت مشاور تازه واردین و همچنین یکی از دنورهای کلینیک فرشته، مسافرمحترم آقای فرزام هستیم. آقا فرزام، خدمت شما سلام عرض می کنم و سپاسگذارم بابت همکاری تان برای انجام این گفت و گو.
1- لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان فرزام هستم یک مسافر، با بیش از 15 سال تخریب وارد کنگره 60 شعبه کلینیک فرشته شدم. آنتی ایکس ها ی مصرفی( مواد مصرفی ) کوکایین، حشیش، قرص های آرام بخش و تریاک. طول سفر اول (درمان) 14 ماه، روش درمان دی.اس.تی (D0S0T) با داروی درمان شربت اوپیوم تینکچر(O0T). راهنمای محترم جناب آقای حسن بابایی، رهایی (درمان) از بند اعتیاد یک سال و شش ماه.
2- از چه زمانی و چطور مواد مخدر رو تجربه کردید و کی متوجه شدید که مصرف کننده دایمی شدید ؟
از زمانی که من برای اولین بار با مواد مخدر آشنا شدم، تا زمانی که یک مصرف کننده دایمی بشوم سالهای زیادی فاصله داشت. من برای اولین بار در سن 16 سالگی و در یک مهمانی با حشیش آشنا شدم، حتی بلد نبودم چگونه باید آن را مصرف کنم. سپس تا 4 سال هیچ مصرفی نداشتم. تا اینکه در 19 سالگی و در دوران دانشجویی به اصطلاح نامزد مواد مخدرشدم و آن زمان با فاصله های کوتاه حشیش مصرف می کردم. مثلا دردورهمی ها و مهمانی ها. تا اینکه با کوکایین آشنا شدم. اما همچنان مصرف دایمی نداشتم. داستان اعتیاد من از زمانی شروع شد که خانواده ام تقریبا شک کرده بودند به من ، برای درمان به یک پزشک مراجعه کردیم و آنجا من با قرص های آرام بخش، قرص های اعصاب و قرص هایی مثل ب 2 آشنا شدم. از آن زمان شروع به مصرف انواع قرص ها کردم و درکنارش از کوکایین و حشیش هم استفاده می کردم.
3- چگونه با کنگره 60 آشنا شدید؟ از مشکلات سفرتان بگویید.
من به دلیل شغلی که داشتم همواره به مسافرت های خارج از کشور می رفتم، همیشه استرس و مشکل داشتم که چگونه قرص هایم را با خودم ببرم و پنهان کنم، تا اینکه در یکی از سفرها که از چند ماه جلوتر می دانستم باید به آن سفربروم، به صورت سقوط آزاد قرص هایم را کنار گذاشتم و به ظاهر مشکلی هم نداشتم. به آن سفر رفتم و برگشتم و از نظر جسمی مشکلی نداشتم ولی حالم خوب نبود. در این حین یکی از دوستانم که از راهنمایان کنگره 60 هستند، از حالم باخبر بودند و به من می گفتند تو در صور پنهان دچار مشکلی، علت حال ناخوش ات همین است که به روش اشتباه و نادرستی اقدام به قطع مصرف کردی و برایم از جهان بینی و صور آشکار و پنهان می گفت.
این حرفها به نظرم درست آمد، زیرا با اینکه هیچ علایم جسمی نداشتم ولی همیشه حال ناخوشی و ناراحتی و یک جور گرفتگی داشتم. ایشان که راجع به متد درمان D0S0T صحبت کردند، نظرم جلب شد و وارد کنگره 60 شدم. سفر خوبی هم داشتم و کاملا از لحاظ جسمی و فیزیولوژی درمان و رها شدم. اما از بعد جهان بینی دچار ضعف شدیدی بودم و به اصطلاح جهان بینی ام رشد نکرده بود.
سال 96 رهایی ام را گرفتم. به قول راهنمای محترمم آقای بابایی شور داشتم اما شعور نه! اعتماد زیادی به خودم داشتم. غافل از این که همین مسایل باعث سقوطم خواهد شد. با مصرف یک آبجو اولین اشتباه را انجام دادم. سپس هرچند وقت یک بار یک آبجو مصرف می کردم و این اشتباه ها به جایی رسید که برای اولین بار تریاک مصرف کردم و بعد از مدتی مصرف تریاک ام دایمی شد.
یک مساله ای که وجود داشت این بود که دیگر مصرف مواد مخدر به من لذت قبل را نمی داد. بعد از هربار مصرف یک جور عذاب وجدان سراغم می آمد و همیشه به این فکر می کردم که چرا اینطور شد؟ چرا دوباره این اشتباه را مرتکب شدم. به قول استاد امین نفس لوامه ام در حال سرزنش کردن من بودند و با هر بار مصرف تریاک، حال خیلی بدی به من دست می داد. تا اینکه 4 سال بعد مجدد این اذن صادر شد که بتوانم به کنگره 60 و کلینیک فرشته بیایم وسفر کنم، و یک درمان بی نقص و یک رهایی خوب را زیر نظر راهنمای محترمم جناب آقای حسن بابایی تجربه کردم .
4- شما از خدمتگزاران کلینیک فرشته بوده و هستید، از جایگاه های خدمتی تان و حس حال خدمت کردن بگویید .
در سفر اول، هرجایگاه خدمتی که برای یک سفر اولی تعریف شده را انجام دادم ، چرا که این بار با تجربه ای که از سفرقبلی ام کسب کرده بودم، می دانستم که چقدر خدمت در بهتر کردن کیفیت سفرم تاثیر دارد. هنگامی که وارد سفر دوم شدم، بلافاصله بعد از رهایی مجبور شدم به خارج از کشور سفر کنم و در نتیجه برای مدت کوتاهی از کلینیک دور شده بودم. این بار نه تنها سرد نشده بودم بلکه با اشتیاق فراوانی منتظر بودم هرچه سریعتربه ایران برگردم و درجلسات کلینیک شرکت کنم. خداوند را شکر خیلی سریع خدمت را به عنوان دبیر جلسات آموزشی-عمومی کلینیک شروع کردم. سپس نگهبانی جلسات را تجربه کردم. چندین بار به عنوان استاد جلسات خدمت کردم. مسئول کارت عضویت و همچنین مسئول فالوآپ در کلینیک فرشته هستم ودر حال حاضر بعنوان مشاور تازه واردین کلینیک فرشته نیز خدمت می کنم.
این بار برخلاف سفر ناموفقی که داشتم، بعد از پایان سفرم آموزش و خدمت را رها نکردم و بعد از رهایی ام همچون سفر اول پای کار ماندم وحضور فعالی در کلینیک داشتم. چون این برای من روشن شده بود که گره های شخصیتی ام و مشکلاتی که من و هر مسافر دیگری دارد با خدمت کردن باز و رفع می شود. به عنوان مثال من قبل از حضور در کنگره برای انجام هر کاری اول سبک سنگین می کردم تا ببینم این کار برایم چه سودی دارد یا ضرری درآن نباشد. به نوعی اول منفعت خودم را الویت قرار می دادم. اما در کنگره متوجه شدم اول و آخرهرکاری عشق و پیوند محبت است. من می دانستم بعد از پایان سفر اول و با شروع سفر دوم، تازه کار آغاز شده و اگر می خواهم موفق بشوم و دیگر اشتباه های قبل را مرتکب نشوم باید در آزمون راهنمایی شرکت کنم تا بدینوسیله خودم را در مسیر کنگره جاری نگاه دارم. اما متاسفانه اتفاقی افتاد که نتوانستم به این خواسته ام برسم.
ماجرا اینگونه بود که جناب مهندس اعلام کردند آزمون راهنمایی کنگره 60 درپایان اردیبهشت ماه برگزار خواهد شد. این تاریخ خیلی برای من خوب و مناسب بود چرا که برای یک امر حقوقی باید در مرداد ماه به خارج از کشور سفر می کردم. با در نظر گرفتن تاریخ آزمون راهنمایی تمام کارهای سفرم را انجام دادم. با توجه به اینکه مشتاق و منتظراین فرصت بودم، شروع کردم به مطالعه فشرده منابع آزمون. با برنامه ریزی منابع را مطالعه می کردم و خودم را برای آزمون راهنمایی آماده می ساختم. در این بین بواسطه گرفتن کارت های عضویت مسافران کلینیک فرشته دایم به آکادمی و ساختمان سیمرغ رفت و آمد داشتم و دیدن راهنمایان، دیده بانان و خدمت گزاران پیشکسوت کنگره60 شوق من را برای راهنمایی بیشتر می کرد.
تا اینکه در یکی از کارگاه های آموزشی روزهای چهارشنبه، جناب مهندس فرمودند به خاطر شرایط خاص اجتماعی آن روزها و سپس تعطیلات تابستانی کنگره60 آزمون راهنمایی با یک ماه تاخیر برگزارخواهد شد. خب، تمام مسافرانی که قصد شرکت در آزمون راهنمایی را داشتند از این خبر خوشحال شدند، چرا که 1ماه دیگر می توانستند مطالعه کنند و فرصت بیشتری جهت بالا بردن آمادگی خودشان داشتند. اما برای من ماجرا درست برعکس شد. چرا که من تمام کارهای سفرم را برای مرداد انجام داده بودم و دیگرامکان تغییر تاریخ سفر برایم ممکن نبود و فرصت حضور درآزمون را از دست دادم. حتی سعی کردم هرطور شده با پرواز خودم را به تهران برسانم و در آزمون شرکت کنم و برگردم اما متاسفانه این امر نیز محقق نشد و نتوانستم در آزمون راهنمائی شرکت کنم .
5- ما شاهد هستیم که شما دربحث کمک های داوطلبانه مالی در کنگره 60 همیشه فعال بودید، و به تازگی هم به جایگاه دنوری رسیدید . بفرمائید جایگاه دنوری چیست ؟
جناب مهندس دژاکام بارها فرمودند: حساب همه ی شما با کنگره صفر است، هیچ کس به کنگره 60 بدهکار یا از آن طلب کار نیست. اما من که در کنگره 60 سفر کرده ام و به نوعی با آن زندگی کرده ام می دانم که چقدرمدیون و بدهکار این سیستم واین کارخانه انسان سازی هستم. خیلی افراد در کنگره 60 هستند که با بدست آوردن سلامتی شان و ایمانی که به کنگره 60 پیدا می کنند تصمیم می گیرند در حد توانشان جبران خسارت کنند و در بحث مالی، داوطلبانه به کنگره کمک کنند که انسانهای بیشتری بتوانند در این سیستم درمان شوند. از طرفی توانائی مالی افراد مختلف در کنگره با هم برابر نیست.
درکنگره 60 هم یک کارگر ساده در حال سفر است و هم یک تاجر ثروتمند. توان مالی افراد با هم برابر نیست. البته هیچ کدام بردیگری برتری ندارند و در کنگره 60 همه با هم برابرند. اما به واسطه این که مسافران زیادی تمایل به مشارکت داوطلبانه در بحث مالی دارند جناب مهندس جایگاه های مختلفی را در نظر گرفته اند تا هرکس بنابر تمایل خودش در یکی از این جایگاهها قرار بگیرد و کمک خودش را انجام بدهد. اولین جایگاه مالی لژیون سردار است که افراد با پرداخت 6 میلیون تومان، وارد لژیون سردار می شوند، سپس جایگاه دنوری است که با پرداخت 50 میلیون تومان به عنوان دنوری می رسند، سپس جایگاه پهلوانی است که با کمک 500 میلیون تومانی به این جایگاه می رسند و آخرین جایگاه هم نشانی در بی نشانی است که با کمک بالای چند میلیارد تومانی به این جایگاه خواهند رسید .
6- چه عاملی سبب شد تصمیم بگیرید به عنوان دنوری برسید ؟
من هنگامی که به کلینیک فرشته آمدم و به رهائی رسیدم، همواره به این مساله فکر می کردم که باید دین خودم را به کنگره 60 ادا کنم. این بحث ادای دین همیشه گوشه ذهن من بود و منتظر فرصتی بودم که بتوانم آن را اجرایی کنم. خصوصا تجربه یکبار سفر ناموفق و برگشتن خوردن باعث شده بود، این کار رو بر خودم واجب بدانم. در سفر اول که قانون یازدهم و گلریزان وجود دارد و شخص مرتب در حال فراگیری امر بخشش است. اما در سفر دوم هیچ کس به شما نمی گوید باید کمک مالی به کنگره بکنید، دنورشوید یا پهلوان شوید. این یک دیدگاه است که خود فرد باید به آن آگاهی ودرک برسد تا این کار را انجام بدهد. هرکس که طالب باشد به نحوی نشانه هایی سر راهش قرار می گیرد. یک شب کابوس بسیار بدی دیدم، از خواب پریدم و مدتی صبر کردم تا آرام بشوم و دوباره بخوابم، به محض اینکه خوابیدم دوباره ادامه کابوس را دیدم و با ترس بیشتری از خواب بیدار شدم، تمام فکر و ذهنم درگیر معنای آن کابوس شده بود طوری که چند ساعت از ترس و فکر آن کابوس نخوابیدم.
داشتم به این مساله فکر می کردم که برای دفع شر صدقه ای بدهم یا گوسفندی را ذبح کنم، ناخودآگاه یاد این مساله افتادم که مدتها است که می خواهم به کنگره کمک کنم و چه فرصتی بهتر از این؟ با خودم گفتم فارغ از این که در چه شرایط مالی هستم، حتما فردا برای کمک و ادای دین به کنگره اقدام خواهم کرد. شاید این قسمت از صحبت هایم را اگر افراد خارج از کنگره 60 بخوانند، خیلی متوجه حرف های من و حس و حال آن نشوند، اما همین که با خودم گفتم صبح برای کمک به کنگره 60 اقدام خواهم کرد، آنقدر سبک و آرام خوابیدم که تا آن روز اینگونه آرام و راحت نخوابیده بودم، و البته که کابوس هم دیگر تکرار نشد.
7- دنور شدن چه تاثیری بر زندگی شخصی شما گذاشت؟
من راجع به بعد مادی و مسایلی چون برگشت پول و برکت و تاثیر آن در امور مالی ام صحبتی نمی کنم، این بخش باشد تا انشالله دوستان خودشان تجربه کنند و خودشان تاثیرات آنرا درک کنند. از ساده ترین تاثیر آن سخن می گویم، هنگامی که شما دنور می شوید، یک انگشتر به عنوان نشان دنوری از جناب مهندس دریافت می کنید. هنگامی که من این انگشتر را در دست دارم احساس می کنم در لحظه به کنگره وصل هستم، گویا کنگره 60 و آموزش هایش در من جاری و ساری است. وقتی این انگشتر را به دست دارم، هنگام عصبانیت این نشان را می بینم و برعصبانیت ام غلبه می کنم، در هر بزنگاهی که هستم نشان دنوری به من یادآوری می کند که کار درست را انجام بدهم.
گویی یک نیرویی همواره با من است که جلوی خشمگین شدن، ترس یا حتی غرور و منیت را هم از من دور می کند. این ها کوچک ترین نتایج این نوع خدمت است. که امیدوارم تمام دوستان درهر جایگاهی که هستند آن را تجربه کنند.
و کلام آخر، اگر صحبتی با خوانندگان محترم دارید بفرمائید.
یک مسافر سفر اول، انرژی لازم به جهت زندگی کردن را از داروی درمانش که شربت اپیوم (O0T) است دریافت می کند. در سفر دوم دیگر دارویی نداریم که به ما انرژی بدهد یا بتوانیم با اتکا به آن از برخی بزنگاه ها عبور کنیم، چکار باید بکنیم؟ چگونه باید با سختی و مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کرد؟ اینجاست که نقش جهان بینی و خدمت کردن هویدا می شود. در سفر دوم حال خوش در انجام خدمت است، به هر نحوی که فرد توانش را دارد باید در سفر دوم خدمت کند تا خون کنگره در این کالبد جدید جریان داشته باشد. با خدمت کردن هم نقش مثبتی در جامعه خواهم داشت و هم حال خوش را تجربه خواهم کرد. ما در کنگره آموختیم که حال عالی از حال خوب بهتر است، پس باید آن کنیم که فرمان است.
مطلب دیگری که می خواستم بگویم این است که، افرادی که مصرف دایمی مواد مخدر ندارند، و ماده مخدر مصرفی شان مانند من به نوعی است که با فاصله مصرف می کنند و خود را مصرف کننده دایمی نمی دانند، یا هنوز نمی دانند دردوران نامزدی مواد مخدر هستند و به زودی مصرف شان هر روزه خواهد شد، کنگره 60 بهترین راه برای پایان دادن به این قضیه است و خیلی می تواند به آنها کمک کند. من حتی یک روز هم از نظر جسمی خمار نبودم، اما از نظر روحی شرایط بدی داشتم. به افرادی مانند خودم توصیه می کنم به شعب کنگره 60 که در وبسایت کنگره60 درج شده مراجعه کنند و حال خوش واقعی را تجربه کنند. از اینکه این فرصت رو در اختیار من قرار دادید سپاسگذارم.
«گروه سایت نمایندگی کلینیک فرشته»
مصاحبه و تایپ: مسافر هادی (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: مسافر مهدی (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
1201