English Version
This Site Is Available In English

همه‌چیز در دنیا نقطه تحمل دارد.

 همه‌چیز در دنیا نقطه تحمل دارد.

جلسه سیزدهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار با استادی همسفر مهری، نگهبانی راهنما همسفر طاهره و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه: «وادی‌ نهم و تأثیر آن بر من_ D.sap» رأس ساعت ۱۵ روز دوشنبه هفتم آبان ماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی‌ست 

دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت.

سلام دوستان مهری هستم یک همسفر

از نگهبان خانم طاهره تشکر می‌کنم که استادی و مسئولیت جلسه را به من واگذار نمودند، همچنین از راهنما خانم محبوبه سپاس‌گزارم که اجازه دادند تا خدمت کنم.

وقتی نیروی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا می‌کند.

در دنیا همه‌چیز نقطه تحملی دارد که این تحمل با هم متفاوت است؛ اگر از نقطه تحمل هر چیز یا کسی بگذریم دچار آشوب و انفجار می‌شود.

برای تغییر و پیدایش نقطه تحمل به دو اصل زمان، تکرار و تمرین نیاز است که برای حل مشکلات و مسائل مختلف باید نقطه تحمل خود را بالا ببریم، این‌ کار نیاز به آگاهی کافی دارد.

 خداوند به من اختیار داد تا بتوانم از بین ارزش‌ها یکی را انتخاب کنم.

من باید بدانم که مشکلات قهر خداوند نیستند و برای آموزش من آمده‌اند و اگر همه‌چیز رو به راه بود، معنی درد، غم، شادی، روشنایی و تاریکی را درک نمی‌کردیم.

من اگر تاریکی را تجربه نمی‌کردم از شیرینی و شادی بعد از آن لذت نمی‌بردم.

اگر بخواهم از تجربه شخصی خود بگویم؛ چند سال پیش یک شوک عصبی به من وارد شد که واقعاً پاهایم از کار افتاده بود، فقط می‌توانستم آرام راه بروم و روی مبل بنشینم و بلند شوم.

اصلاً سر دو زانو یا روی زمین نمی‌توانستم بنشینم، دکترها به من گفته بودند نه ورزش کن نه خیلی راه برو حتی نمازت را هم روی میز بخوان.

 یک روز خانمی برای حجامت به منزل ما آمد، پاهایم را بادکش کرد و به من گفت: رگ‌های پاهایت خشک شده اگر همین‌طور ادامه بدهی کلاً فلج می‌شوی.

گفت: باید هر روز بادکش انجام بدهی و هر طور شده ورزش کنی.

 ایشان به من بادکش کردن را آموخت که هر روز خود این عمل را انجام می‌دادم و از درد گریه می‌کردم، بعد از یک ماه به باشگاه رفتم و تا به الان به ورزش ادامه دادم، هر روز بهتر از قبل بودم و نقطه تحمل جسم خود را بالا بردم. 

در مورد D.SAP هم اگر بخواهم بگویم؛ به خاطر همان شوک عصبی سردردهای خیلی وحشتناکی داشتم که وقتی شروع به خوردن D.SAP کردم سردردهای شدید من بسیار کم شد.

ویرایش متن: همسفر زهرا، رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)

ارسال مطلب: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)

همسفران نمایندگی فردوسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .