English Version
This Site Is Available In English

سردار بخشیدن با تمنای دل

سردار بخشیدن با تمنای دل

دلنوشته همسفر فاطمه:

نخست خدای مهربان را سپاس می‌گویم و برای موفقیت از درگاه قدرت مطلق یاری می‌جویم.

خوشا آنان که می‌بخشند و به دنبال باز پس‌گیری آن نیستند.

از دل می‌نویسم، از دلی که اگر به گذشته برگردم چیزی جز ویرانه نبود، چرا که من خداوند را فراموش کرده بودم، در گذشته حال دلم بد بود و بنای وجودیم رو به زوال و نابودی بود، چون کالبد و قلبم یخ‌زده بود، هیچ حسی نداشتم، هیچ عشقی نداشتم، هیچ محبتی نداشتم و هیچ امیدی به آینده نداشتم.

 زمانی که وارد کنگره شدم حتی فکرش را هم نمی‌کردم این شهر بمبارن شده روزی ساخته شود، قوی شود ولی همه چیز با آمدنم به کنگره۶۰ و در طول زمان و ذره‌ذره تغییر کرد، و من رشد کردم، بزرگ شدم، جان گرفتم و توانستم با آموزش‌های ناب کنگره زندگیم را با دستان خودم و به کمک صدای گرم و دلنشین آقای مهندس و راهنماهای عزیزم بسازم. من یاد گرفتم ببخشم.

 زمانی که برای اولین بار وارد لژیون‌سردار شدم یه حس عجیبی داشتم، برای مشارکت دستم را بالا گرفتم، بغض تمام گلویم را می‌فشرد و قادر به سخن گفتن نبودم ولی با تمام توانم شروع به مشارکت کردم، گویی تمام بدنم به لرزش درآمد ولی نمی‌دانستم که اولین قدم را برای ورود به لژیون‌سردار بر‌می‌دارم.

 من به لژیون‌سردار دعوت شده بودم و یاد گرفتم ببخشم تا تمام خطاهایم، گره‌هایم و... بخشیده شوند. من یاد گرفتم به دنبال باز پس‌گیری محبتی که می‌بخشم، مالی که می‌بخشم، عشقی که می‌بخشم، نباشم.

 همه این آموزش‌ها را در کنگره و در لژیون‌سردار آموختم. 

کاش آنقدر دانا و قوی شوم که بتوانم بیشتر از آن‌چیزی که فکرش را نمیتوان کرد، ببخشم زیرا کنگره همه چیز را دوباره به من پیوند زد. پیوند عشق و محبت که سرچشمه از قدرت مطلق است، خداوندی که می‌بخشد و من انسان نا‌سپاس هستم.

 خدا را شاکر و سپاسگزارم که در لژیون‌سردار خدمت می‌کنم، به امید روزی که بتوانم به عنوان دنور، پهلوان و نشانی در بی‌نشانی در لژیون‌سردار خدمت کنم و آموزش بگیرم.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون یکم)

ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .