English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته ای به قلم یک همسفر

دلنوشته ای به قلم یک همسفر

 به نام قدرت مطلق الله

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.

من وقتی وارد کنگره شدم مسافرم ۹ماه سفربود و درشعبه صالحی۲ درحال سفرکردن بودند. هنوز گروه خانواده تشکیل نشده بود. وقتی گروه خانواده تشکیل شد من به خاطر اذیت هایی که مسافرم کرده بود بهش گفته بودم کنگره نمیام. وقتی گروه خانواده تشکیل شد مسافرم ازمن خواست به کنگره بیام ومن به خواست مسافرم آمدم .وقتی وارد کنگره شدم هیچ شناختی نداشتم وهمه چیز برام گنگ بود. روز اول وارد کنگره شدم راهنما رادیدم که با روی خوش ولبخند ازمن استقبال کرد. خیلی حس وحال خوبی داشت و هیچ وقت راهنمای تازه واردین خانم نیلوفر عزیز را از یادم نمیبرم که با مشاوره نابش من راجذب کنگره کرد و بعداز یک ماه رهایی مسافرم شد. خیلی حال خوبی بود . آن شب برای رهایی مسافرم من وبچه هام ومسافرم تا صبح نخوابیدیم. ۵ صبح از خانه بیرون زدیم من برای اولین بار آقای مهندس را دیدم خیلی حس وحال خوبی بودکه نمیشه اون حال خوش را توصیف کرد و مسافرم رهائیش راگرفت.

خدا راشکر میکنم که کنگره سر راه ما قرار گرفت و به زندگی من آرامش داد به خصوص بچه هام به آرامش رسیدند. من ۳تا مسافر درکنگره دارم یکی همسرم و، دو تا برادرهام که خدا رو شکر هر سه به رهایی رسیدند . خیلی خوشحالم برای برادرهام وقتی حال خوششون رو میبینم . خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم و از آقای مهندس تشکر میکنم وامیدوارم خداوند عمر طولانی بهشون بده و منی که اوایل همیشه با غر زدن به کنگره می آمدم و با خودم می گفتم که چرامن باید کنگره بیام؟ الان خدا را شکر میکنم یکسال و یازده ماه است که در کنگره هستم و از آموزش های ناب کنگره استفاده میکنم وامیدوارم راه کنگره برای آنها یی که درگیر بیماری اعتیاد هستند باز شود وبه رهایی برسند.

تایپ : مرزبان همسفر هاجر

ویرایش : راهنمای تازه واردین همسفر سمیرا

ارسال : همسفر لیلا رهجو همسفر شهره ( لژیون اول)

همسفران نمایندگی صالحی2

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .