لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان سامان هستم یک مسافر، تخریب هشت سال آخرین آنتی ایکس مصرفی کراک، روش درمانDST داروی درمان اپیوم، ورزش در کنگره شطرنج، شنا و تنیس روی میز، به کمک راهنمای راهنماخوبم آقای شیخ حسنی، رهایی شش سال و نه ماه.

لطفاً در خصوص دستور جلسه (وادی یکم) توضیح دهید؟
در طول مسیری که در کنگره بودهام وقتی مقداری از رهایی میگذرد و با محیط و اجتماع هم سو میشوم، چون باید زمان ببرد تا براثر مصرف مواد مخدر فرق بین خستگی و خماری را بفهمم و یک مقداری میگذرد تا وارد کار شوم و مفاهیم یکسری کلام یک رنگ دیگری دارد ولی برای بنده وادی اول در کنگره ابتدا که به کنگره آمدم اصلاً بحث تفکر کردن نبود و واقعاً نمیتوانستم بفهمم که تفکر کردن یعنی چه، اولین تمرین بنده در اول سفرم این بود که به خودم میگفتم تو میتوانی فکر نکنی! یعنی فکر نکردن بود.
آنقدر که من بین تشخیص بین ذهن، فکر، عقل و صدای درون و صدای نفس نمیدانستم چیست و آنالیزی نبود تا بتوانم آنها را تشخیص دهم، آرامآرام آمدم تا سکوت کردن را در خودم به وجود آوردم و کمک راهنما تمام این صداهای فکر را به بنده شناساند و به آهستگی توانستم صداها را بفهمم چیست و در کل خیلی جالب است و برای این موضوع باید حس سالم داشته باشی تا بتوانی این صداها را تشخیص بدهی و فکر میکنم بدون وادی تفکر که وادی اول ما هست هیچ بنا و آجری رویهم دیگر سوار نمیشود یعنی باید اول تشخیص داده شود که آخر راه چیست و بعد آجرهای بعدی را بگذاریم.

لطفاً از لذتهای مرزبان پارک برایمان بگویید؟
در اول اسم مرزبان پارک فقط برای شعبه مرکزی و پارک طالقانی است اسمش خدمتگزار پارک است و این خدمت یکی از چالشهایی بود که حدود چهار، پنج سال بنده میخواستم انجام دهم و سرچشمه رهایی و حال خوب بنده از پارک بود، بهجرئت من در شعبه کرج هم گفتهام که من پارک را خیلی بیشتر از شعبه دوست میدارم و از آمدن به پارک لذت میبرم و صبح جمعه زمانی که به پارک میآمدیم این هیاهو نبود و صبح زود پارک فوقالعاده لذتبخش بود و به من بسیار انگیزه میداد.
برای بنده پارک یک جایگاه ویژه است و بحث خدمت پارک شاید در نگاه اول که ساعت پنج و نیم یا شش صبح سخت به نظر میآید ولی کمی که بگذرد عادت میکنیم و آن حس و حال ساعت 5 صبح در پارک و دم کردن چای و احساس آمادهباش بودن و اینکه اعضاء کنگره میآیند و همه حس و حالها خوب و این بهخودیخود به خدمتگزاران پارک انتقال میشود و خدمت در کنگره برای خودمان خوب است و اصلاً این مهم نیست که کجا خدمت میکنیم، در هر جایگاهی باید از خدمت کردن لذت برد و همه در کنگره باید خدمت کنند و هرکسی در حد توان خود و انرژی این خدمت به خودمان بازخواهد گشت و کسانی هستند در کنگره که فقط به فکر خودشان هستند و اصلاً خدمتی انجام نمیدهند بهقولمعروف تکخور هستند، به نظر بنده اینها چیزی عایدشان نمیشود و آموزشهای کنگره را درک نکردهاند شاید یک مقطعی چیزی یاد بگیرند ولی در انتها در مرحله تبدیل به مشکل میخورند، همه اینها یکسری تمرینهایی است برای خودمان و بایستی سختی آن را به خودمان بدهیم بهعنوانمثال میگویند برای چه به داخل کوره میروند؟ در جواب باید بگویم که میرود که پخته شود و یا میگویند یک نفر از کوره دررفت؟ برای اینکه نخواست که پخته شود، بنده هم در این خدمت رفتهام درون کوره تا پختهتر بشوم و این آرزو رادارم برای همه که در کنگره بفهمند که برای چه باید خدمت کنند.

خدمت در کنگره چه تأثیری در زندگی شما داشته است؟
یکسری اتفاق در زندگی بنده افتاده که اسم آن را میتوانم برکت و معجزه بگذارم ولی نمیتوانم تعریف کنم که تأثیرات خدمت در زندگیام چطور بوده است اما با خدمت کردن در کنگره بزرگ میشوم اگر بخواهم چیزی از زندگی بفهمم باید بزرگ شوم و پذیرش مسئولیت در واقع خودش بزرگ شدن است و ظرفیت را افزایش میدهد و اینکه نقطه تحمل من کمی بالاتر برود و دیرتر عصبانی شوم از تأثیرات خدمت است و زمانی احساس میکنی که دستت در دستان خداوند است درست در آن زمانداریم مسیر درست را میرویم و تا زمانی که انسانها را دوست نداشته باشم نمیتوانم به آنها خدمت کنم و وقتی اینطور باشم مانند قطاری هستم که به روی ریل در حال حرکت است و این حال را نمیتوان بر رویش قیمت گذاشت.
تاکنون چه خدمتهایی در کنگره انجام دادهاید؟
بنده کاری برای کنگره انجام ندادهام و هر کاری بوده برای دل خودم بوده و بس، از ششمین ماه سفر اولم به بعد روی صندلیهای کنگره ننشستهام و در حال خدمت به کنگره بودم و استدلالم این بوده که اگر میخواهم سخنان استاد را گوش کنم چرا بر روی صندلی بنشینم وقتی میتوانم مسئول پذیرایی باشم؟! یک خدمتی کنم و سخنان استاد را گوش کنم، همینطور زمانی که میکروفون گردان، مهماندار و... نیز همینطور بوده است و از زمانی که وارد سفر دوم شدم تمام تلاش خودم را کردم که جایگاه دبیری را تجربه کنم که به آن رسیدم و بعدازآن در انتخابات نگهبانی شرکت کردم و خدا را شکر که توانستم در این جایگاه خدمت کنم همچنین در اتاق OT خدمت کردم و بهفرمان جناب مهندس در امتحان کمک راهنمایی شرکت کردم و چهار سال و چهار ماه در این جایگاه خدمت کردم و در حال حاضر لژیون خود را تحویل داده و حدود سه ماه است که در پارک خدمت میکنم.
آیا دلتنگ لژیون میشوید؟
خیر، چون طبق فرموده جناب مهندس هر فرد چهار سال در جایگاه کمک راهنمایی می تواند خدمت کند و بعدازآن لژیون خود را تحویل داده و مشغول خدمت دیگری شوند و آن چیزی که در توانم بود در لژیون خود گذاشتهام و یک سال آخر دیگر رهجویی نگرفته و آنهایی که مانده بودند را به رهایی رساندم و آن نظمی که کنگره از بنده خواسته بود را انجام دادم، امروز دلتنگ لژیون خود نیستم چون میبینم که رهجوهایم حال خوشی دارند و در حال خدمت به کنگره هستند و احساس میکنم که بایستی در یکجا باید تغییر مسیر داد و بعضی وقتها بیشازحد در یک مسیر بودن آفت میآورد، هر چیزی زمان خودش را دارد و زمان خدمت کمک راهنمایی بنده نیز همین اندازه بوده و تشکر میکنم از جناب مهندس و دیدهبانهای محترم که بهنوعی خدمت کردن را یادمان دادند.
لطفاً در صورت تمایل کلام پایانی را بگویید؟
تشکر میکنم از جناب مهندس دژاکام،دیده بانان و همه خدمتگزاران صدیقی که تا الان که در خدمت نمایندگی کرج هستم از محبتشون به این حقیر دریغ نکردند و در انتها از راهنمای محترم خودم جناب آقای شیخ حسنی کمال تشکر را داشته،دارم و خواهم داشت که اگر لطف و محبت این بزرگوار نبود ، بنده هم معلوم نبود کجا بودم و چه بودم و چه میکردم.
ممنون از بچه های عزیز سایت نمایندگی کرج.
- تعداد بازدید از این مطلب :
146