دومین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بیهقی سبزوار با استادی راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» روز پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از ایجنت شعبه بیهقی سبزوار و مرزبانان جدید و قدیم، امیدوارم یکدیگر را صادقانه دوست داشته و به همدیگر احترام بگذارند. دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده است، ابتدا تولد و آزادمردی راهنما مسافر امین عزیز رهجوی لژیون سوم عطار نیشابور که الآن به لژیون اول نمایندگی صفایی تغییر پیدا کرده است. یکی از بهترین و با معرفتترین رهجویان من در این ده سالی که در کنگره هستم امین عزیز بوده است. قسمت دوم دستور جلسه نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش هست، ما که امروز اینجا جمع شدهایم با کسانی که بیرون مصرف نمیکنند هیچ فرقی نمیکنیم. اگر حالمان امروز خوب است برحسب تلاش و خواسته ما خداوند فرمانش را صادر نموده است. هر مجموعهای در هستی هدفی دارد، هدف کنگره ۶۰ رهایی رساندن و تعادل است که برای آن ابزار و بستری مناسب نیاز است. یکی از این ابزارها شربت اوتی و دیگری متون کنگره ۶۰ هست. برای رسیدن به رهایی باید در جهانبینی به تعادل برسیم که این مستلزم نوشتن سی دی است. در اثر سوءمصرف مواد؛ سلولهای خاکستری مغز را از بین میبرد با نوشتن سی دی حافظه بلندمدت و با خواندن حافظه کوتاهمدت تقویت میشود. متون کنگره ۶۰ همانند یک سمباده جسم، جان؛ روان را صیقل میدهد. نوشتن سی دی کمک میکند که در دوراهیها بهترین مسیر را انتخاب کنیم. ترتیب مثلث دانائی بر اساس آموزش، تجربه و تفکر است ما در دوران مصرف آموزش گرفتیم ولی بهغلط، چون استادمان استاد خوبی نبود و بعد اعتیاد را تجربه کردیم و به تفکر که رسیدیم، در آخر ما ماندیم و سیم و زرورق و اعتیاد و تنهایی، در اینجا بود که کنگره در مسیر ما قرار گرفت و امید را به ما برگرداند.
بایستی سی دی بنویسید تا آنتی ایکس و مواد مخدر قانونی و غیرقانونی را بشناسید چراکه با نوشتن سی دی حرفی برای گفتن داریم. با آموزشهای کنگره بود که فهمیدیم انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش خودش. صورتمسئله اعتیاد برای ما باز شد؛ سی دی نقطه سیاه تا رنگینکمان به من فهماند یک مصرفکننده چه بخواهد چه نخواهد در زمره نیروهای شیطان است و با سی دی پازل بود که فهمیدم جزئی از پازل خداوند هستم. اکنون اگر مصرفکنندهای زانوی غم بغل نگیر؛ امید داشته باش؛ به خودت خورده نگیر و خودت را ببخش، چراکه در روش DST قرار گرفتهاید. درنهایت امروز آمدهام که بگویم همه سیدیها برای این است تا من محمد بفهمم خوبی خوب است و بدی بد، اگر حالتان خوب شد هیچوقت مغرور نشوید.
از اینکه سکوت کردید و به صحبتهای من گوش کردید از همه شما ممنون و متشکرم.
بخش دوم جلسه: تولد و آزادمردی راهنمای محترم مسافر امین
اعلام سفر راهنمای محترم مسافر امین:
تخریب بیش از ده سال؛ با انواع انتی ایکس؛ آخرین انتی ایکسهای مصرفی؛ تریاک، شیره، هروئین، شیشه؛ طول سفر اول ده ماه و بیستوهشت روز به روش DST؛ داروی درمان شربت اوتی؛ با راهنمایی آقای محمد زرگرانی؛ ورزش در کنگره فوتسال؛ رهایی پنج سال و دو ماه و بیست روز.
آرزوی راهنمای محترم مسافر امین:
آرزو دارم همه ما بتوانیم آموزشهای ناب کنگره۶۰ را به معنای واقعی درک کنیم.
سخنان راهنمای محترم مسافر محمد:
اول از همه تولد امین عزیز را به تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰، پدر و مادر و همسفران امین عزیز تبریک عرض مینمایم. در تولدها هرچند کلیات شبیه هم هستند ولی در جزئیات متفاوت میباشند. من در تولد وجود خداوند را دقیقاً حس میکنم، مطمئن باشید هر چه را که از خداوند بخواهید اگر به صلاح شما باشد شک نکنید اتفاق خواهد افتاد من این را حس کردهام، چون یک انسان با احیا شدن به آغوش جامعه و خانواده برمیگردد. ما امروز آزادمردی امین عزیز را جشن میگیریم و امیدوارم هرروز به آگاهیاش بیشتر اضافه گردد و تخریبهایی که برای جامعه و خانوادهاش ایجاد کرده بود را جبران نماید. امین اسماعیلیان که امروز میبینید ققنوسی بود که سوخت و از خاکسترش دوباره متولد شد. امین در ابتدا با تخریبهای متعدد وارد شد و به معنای واقعی از فرش به عرش رسید چون فرمانبردار بود. امین مصرفکننده مخدرترین ماده جهان یعنی شیشه و اعتیادآورترین ماده جهان یعنی هروئین بود. در ابتدای ورود امین حال بدی داشتم ولی امیدوار بودم که صد درصد به جایی خواهد رسید که مایه افتخار یک لژیون و شهر خواهد شد. امین مرتب گریه میکرد و میگفت کمکم کن، من با او صحبت میکردم و به او امید میدادم. امین برگشت و به جایی رسید که عزیز خداوند شد. اکنون با کلام امین خیلیها امید پیدا میکنند و به زندگی برمیگردند. من امروز به امین عزیز افتخار میکنم و از بچههای لژیون امین میخواهم قدر امین را بیشتر بدانند و شکرگزار مهندس و روش DST باشند خلاصه امروز آمدهام بگویم شما با هر نوع تخریب و مصرف اگر شکرگزار و فرمانبردار باشید به درمان قطعی خواهی رسید.
از اینکه سکوت کردید و به حرفهای من توجه کردید متشکرم.
سخنان راهنمای محترم مسافر امین:
هفت سال پیش امینی بودم با تخریبهای مختلف، آنقدر حال روحی، جسمانی و روانی من خراب بود که پدر و مادرم که عصاره جانشان بودم آرزوی مرگ مرا میکردند. در آخرین لحظات بود که رضای عزیز پیغام کنگره ۶۰ را به من رساند و وارد کنگره ۶۰ شدم. من هیچ امیدی نداشتم فقط میرفتم که بگویم این راه هم نتیجهای ندارد، ولی اتفاقی زیبا برایم رقم خورد. آقای زرگرانی خیلی زیبا و با عشق و محبت آموزشهای کنگره ۶۰ را در من نهادینه کردند و رهایی برای من اتفاق افتاد. اگر خواستم امروز تولد بگیرم به سه علت بود اول اینکه کی بودم، چی بودم و کجا بودم. دوم اینکه یادم نرود چه کسانی کمکم کردند و سوم اینکه شاید جرقهای باشم برای رهجویانی که ناامید شدهاند. میخواهم بگویم تازه واردین و سفر اولیهای عزیز برای شما هم رهایی اتفاق خواهد افتاد. امیدوارم لیاقت این را داشته باشم که بتوانم آموزش دهم و از شما آموزش بگیرم، متشکرم از سکوت زیبایتان.
سخنان راهنمای همسفر خانم پریا:
خدا را شکر میکنم که در جشن شادی یکی دیگر از رها شدگان کنگره ۶۰ هستم تبریک میگویم آزادمردی آقای امین را به راهنمای محترمشان، همسفرشان و همچنین به بنیان کنگره ۶۰. آقای امین در تولد سه سالگیشان آرزو کردند که همسفرشان وارد سفر شود، امروز نهتنها این آرزو محقق شده، بلکه همسفرشان سفر اول خود را به پایان رسانده و وارد سفر دوم شده است. انوار الهی شاید سمبلی از مشعل و چراغ باشد ولی درواقع همان راهنمایان یا معلمان هستند. با حرکت به سمت نور هست که دردهای ما آرام میگیرد خداوند را شکر میکنم که همسفر آقای امین حرکت در کنگره را به بهترین شکل انجام دادند. امیدوارم در کنار مسافرشان همیشه بدرخشند و عضو فعالی در کنگره ۶۰ باشند. با تشکر از سکوت زیبایتان.
سخنان همسفر ماندانا:
سلام دوستان ماندانا هستم یک همسفر؛ در زندگی هر کس معجزهای رخ میدهد و معجزه زندگی امین کنگره ۶۰ بود. خیلی خوشحالم و به خودم میبالم که امروز همسفر ایشان هستم، غبطه میخورم به رابطه عمیقی که بین امین و آقای زرگرانی راهنمای ارجمندشان است و گاهی به این رابطه حسادت میکنم. من هم به نوبه خود از آقای محمد سپاسگزارم چون اگر ایشان نبود معلوم نبود چه بر سر امین میآمد و شاید ما با یکدیگر هم مسیر نمیشدیم. در انتها از خانم پریا راهنمای عزیزم نیز تشکر میکنم، ایشان بیش از یک سال است که به من آموزش میدهند. امیدوارم بتوانم خدمتگزار واقعی در کنگره۶۰ باشم و ثابتقدم بمانم. متشکرم از سکوت زیبایتان.
عکاس: مسافر محمود از لژیون چهارم
تایپ: مسافر حسن از لژیون چهارم
تنظیم: سایت بیهقی سبزوار
- تعداد بازدید از این مطلب :
187