چهاردهمین جلسه از دوره پنجم لژیونهای سردار، به استادی پهلوان مسافر علی، نگهبانی راهنمای محترم مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر قربان، با دستور جلسه (( نوشتن سی دی و نقش آن در آموزش )) در روز چهارشنبه ۱8 مهرماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر خدا را سپاس که امروز فرصت شد در خدمت عزیزان باشم؛ در مورد نوشتن سی دی، حدود سه الی چهار ماه بود که بنده سفر اول را تمام کرده بودم ،یک روزی شد ما همه سر جلسهای نشسته بودیم،مشارکت به آقا پیمان رسید،ایشان فرمودند: که وقتی ما با نوشتن سی دی حالمان خوب میشود چرا این کار را انجام ندهیم؟ یا اینکه وقتی میخواهیم نمازی را بخوانیم نسبت به آن معنویاتی که در آن هست آرامش پیدا میکنیم ،بس چرا باید آن را نخوانیم!؟و اینکه وقتی جلسات حضور پیدا میکنیم و از تاثیر آن حالمان خوب میشود، چرا حضور پیدا نکنیم؟ وقتی صحبتهای آقاپیمان تمام شد بنده با خودم گفتم که راست میگوید چرا باید من حضور پیدا نکنم و چرا نتوانم ؟ بعد چند روز بنده رفتم پیش آقا پیمان و منتظر شدم که لژیون ایشان تمام شود و خلاصه آمدند و پرسیدم واقعاً راستش را میگفتید چرا باید چیزی که حالمان را خوش میکند خودمان را از آن منع نماییم، و جوابی که آقا پیمان به بنده گفتند خیلی زیبا بود و این جواب ایشان سبب شد که بنده نسبت به کنگره و این مسائل مصممتر شوم و جواب این بود که گفتند وقتی شیطان در مقابل خداوند ایستاد، شیطان در آن حضور قسم خورد که من اجازه نمیدهم به آن بنده هایی که خلق کردی اگر بخواهند حالشان با مسائلی خوب شود، آن را مانع خواهم شد، و این از نظر من خیلی دلنشین است، به عبارتی شیطانی که رانده شده است و قسم خورده که اجازه ندهد من سی دی را بنویسم یا هر آن چیزی که بخواهد حال من را خوب کند اجازه آن را ندهد بنده آن دیدگاه را پذیرفتم و این منطق را قبول کردم، و با خودم به خدای خودم نیایش کردم گفتم خداوندا اگر هر موقع که شیطان به سراغ من آمد من را یاری کن به خدا را صد مرتبه شکر که از آن روز این حال خوش را با پذیرفتن قوانین گنگره ،همیشه در خود حفظ کردم
لژیون سردار هم از این مسئله مستثنا نیست ، دسته عزیزانی که میخواهند عضو لژیون سردار بشوند و میخواهند مبلغی را پرداخت کنند به عبارتی بخواهند دنور یا پهلوان یا سردار بشوند مطمئن باشند که با پرداخت کردن این مبلغ حالشان به مراتب خوب خواهد شد برکت زندگیشان چندین برابر خواهد شد،چرا که بنده خودم یکی از آن دسته عزیزان هستم به خاطر همین میخواهم به شما هم بگویم،من در مسیری که اینجا میآمدم با دلم با خدای خودم صحبت میکردم ،میگفتم ای کاش آن صحبتهایی که آقای پیمان را بتوانم انتقال دهم و را بزنم که در زندگی کسی مفید باشد ، شاید یک شخصی بیاید بگوید که وقتی کسی ۵۰۰ میلیون را پرداخت کرده شاید وضع مالی آن شخص بالا بوده باشد،بنده میخواهم داستانی را به شما بگویم که ای کاش آقا مجید هم در این جمع حضور داشتند،راهنمای بنده بودند و تمام مسائل بنده را میدانند، روزی شد که بنده رفتم پیش راهنمای عزیزم و گفتم که بنده میخواهم پهلوان بشوم چون قبل این پهلوانی هم دنور بودم ،گفتم که میخواهم بروم پیش آقای مهندس و این هم شنیده بودم که جناب مهندس اگر پیششان میگفتیم که بنده میخواهم پهلوان بشوم اول سوالاتی را از شما میپرسید و گاهاً هم اجازه نمیدهد که یکی از آنها هم راهنمای محترم آقا فرشاد است ، پیش ایشان رفتند و گفتند که میخواهم پهلوان بشوم گفتن نه شما هنوز نمیتوانید پهلوان بشوید، ۱۰ روز مانده بود به روز گلریزان ه بنده به آقا مجید گفتم که میخواهم بروم پیش آقای مهندس تا اجازه اینکه میخواهم پهلوان بشوم را از ایشان بگیرم، آقا مجید گفتن که روز شنبه با هم میرویم ،اومدم به خانه و به آقا مجید زنگ زدم و گفتم که میتوانیم دوشنبه برویم؟ گفتند مشکلی نیست ، روزی که بنده دنبال سوالی بودم از آقا پیمان بپرسم سه روز از آن روز برای بنده به مانند سه ماه گذشت امروز که به آقا مجید گفتم برویم پیش مهندس وقتی امروز شنبه بود زمان سریع میگذشت و دقیقاً دوشنبه میآمد ، در این میان شنبه قرار بود برویم گفتم دوشنبه میشود گفتم بله میشود دوشنبه آمد گفتم چهارشنبه میشود گفتند بله میشود چهارشنبه که شد گفتم میشود جمعه برویم آقا مجید گفتند جمعه دیگه آخرین روز هست خواستی بروی که رفتیم نشد دیگه نمیروی ،یک دفعه چشمهام و باز کردم دیدم رفتیم و صبحانهام خوردیم نوبتمان رسیده که برویم پیش آقای مهندس و فقط و فقط میگفتم که خدایا کمکم کن وقتی رفتم پیش آقای مهندس از من نپرسند که چقدر پول داری، چون حقیقتاً من بیشتر از ۵۰ میلیون پولی نداشتم یعنی کل زندگیم فقط ۵۰ میلیون نقد پول داشتم ،به خاطر این این خاطرات و تعریف میکنم که آن دسته از عزیزان وقتی میخواهند دنور بشوند مسائل را درک کنند،و با خودم میگفتم که خدایا مهندس از من هرچی میخواهند بپرسند، به فرض مثال بپرسند خانه داری بگویم بله،ماشین دارین بگویم بله،هر چیزی را بپرسد الا فقط از من نپرسند که چقدر پول داری اگر بپرسند رد میشوم ،خلاصه نوبت ما رسید و یک نفر رفتند پیش مهندس و گفتند:که شخصی آمده و میخواهند پهلوان بشوند گفتن که اجازه میدهید و ایشانم فرمودند بفرمایند،بعضی مواقع میآید که قلب آدم تند تند به تپش در میآید و برای هر شخصی این اتفاق افتاده است، باور کنید که تمام وجود من تند تند میزد فقط با خودم زمزمه میکردم که اگر خدای ناکرده ایشان بگویند که نمیشود من چه کار میکنم؟رفتیم پیش آقای مهندس و ایستادیم و منتظر این بودم که سوالات را از بنده بپرسند،همه این عزیزانی که در این مسئله حضور داشتند میدانند که جناب مهندس بدون سوال کسی را قبول نمیکنند،بنده با آقا مجید رفتیم و پیش آقای مهندس ایستادیم و آقا مجید گفتن که ایشان میخواهند اجازه پهلوانی را از شما بگیرند،کل زندگی من هم ۵۰ میلیون نقد پول بود،باور کنید اگر حساب میکردید ۱۰ میلیون آن ۵۰ میلیون را هم بدهکار بودم،مهندس رو به بنده کردند و گفتند خانه دارید بنده با تمام وجود توأم با استرس گفتم که بله دارم،مهندس یه نگاه ریز از پایین به بالا به بنده انداخت و آنالیزم کرد به طور مثال آنالیزم کرد یه چند باری با چشمانشان بالا پایینو نگاه کردند و به چشانم نگاه کردند و گفتند مبارکتان باشد،و هیچ چیزی از من نپرسیدند، حالا چرا چون که بنده با تمام وجود این خواسته را داشتم و با عشق کنگره را قبول دارم و جهت این خواسته هیچ شک و شبههای نداشتم و واقعاً این خواسته من دلی بود،من دنبال اینکه پول دارم یا ندارم نبودم فقط خواستهام این بود که باید پهلوان بشوم و خداوندم به من داد بدون اینکه پولی داشته باشم آن را دریافت کردم،تا اون ده روز آخر برسد یعنی دو روز مانده به گلریزان پول بنده شد هفتاد میلیون ،همام موقع هم ۷۰ میلیون را کشیدم باور این برای بسیاری از عزیزان سخت باشد،میخواهم این را به آن عزیزان بگویم که نداشتن مهم نیست،۵۰۰ میلیون را دادم و این رااگر میگویم عذرخواهی میکنم و به این دلیل که جلسه خودمانی هست میگویم، ولی من نمیدانم که خداوند این پول را چهطوری برای بنده رساند، البته بنده از ته قلب باورش دارم و ایمان دارم که الان اگر بخواهم باز بیشتر از آن چیزی که میخواهم را میدهد،اگر ۵۰۰ میلیون به آنجا دادم الان ۲۰ تا از آن ۲۰ میلیونیها را به بنده داده، بنده کاری هم انجام ندادم فقط آن چیزی که درست هست را انجام دادم ،هر کدام از شما عزیزان اگر دلتان خواست بروند حتماً بروند و بیایند پیش من اصلاً بگویند که من پول ندارم من ۵۰۰ میلیون را خودم میدهم و مطمئن باشند اگر آن ۵۰۰ میلیون را خیلی زودتر به بنده برمیگردانند، هر کسی به اندازه باورش میتواند این کار را انجام دهد و این مکانی که بنده میشناسم،بنده سی و چند سال مواد مخدر مصرف کردم هیچ وقتم نمیخواستم این مواد را کنار بگذارم ولی کنگره ۶۰ باعث شد که آن چیزی که من میخواستم را به من داد و الان هم حالم بسیار خوش است،و اینکه اگر باور داشته باشید و در جایی که هستید را هم از بنده بپذیرید که البته بنده شاگرد همه شما سروران گرامی هستم،بنده ۴ سال است که اینجا هستم ولی خیلی از عزیزان ۱۰ سال بیشتر است که در اینجا حضور دارند در این مدت ۴ سالی که بنده در این مکان حضور دارم ،هر شخصی که آمده است یک سری از مسائل را حل کردند و رفتند ولی شعبه سر جای خود همان شعبه است خواهشم این هست که بیایید یک دل و متحد شویم تا مسائل را به بهترین شکل ممکن حل کنیم
در نهایت با دعایی که از نظر من از آن دسته شاه دعاهاست ،خداوندا مرا در مسیری خرج کن که مرا برای آن آفریدی .خیلی ممنونم که گوش کردید .
تایپ ونگارش ؛ لژیون یکم مسافر محمود.
- تعداد بازدید از این مطلب :
269