جلسه پنجم از دوره دهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم، با استادی پهلوان محترم نعمت، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر محمد، با دستور جلسه "نقش CD و نوشتن آن در آموزش" سهشنبه ۱۷مهرماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان دیدهبان محترم آقای اصغر منصوری:
ابتدا خداوند را بابت نعمتهایش سپاسگزاریم، در شعبه امین استاد گفتند که دو هفته دیگر جشن گلریزان داریم و بنده با خودم فکر میکردم که ما در بیرون از کنگره به جشن (عروسی، پلوخوری، شیرینی خوری) که میرفتیم, شیرینی میخوردیم، بستنی میخوریم، ولی اینجا باید پول هم بدهیم و اسمش را هم جشن گذاشتند، اما وقتی که عمیقتر به این موضوع نگاه کردم متوجه شدم وقتی که کمک میکنیم چقدر حالمان خوب است و چقدر حالمان بهتر هم میشود، اما در گذشته با اینکه میگرفتیم و میخوردیم ولی این حال خوب را نداشتیم، الان این موضوع (حال خوب و خوش) مورد تعجب استادان و اعضای دولتها واقع شده است که چرا اعضای کنگره ۶۰ اینقدر حالشان خوب است؟ و در جهان بینی متوجه شدیم که علت این حال خوب با گذشت کردن به دست میآید و خداوند هم در قرآن میفرماید: (ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ) و تو باید بخواهی و اول باید چیزی را بدهی تا بعد از آن چیزی را دریافت کنی، ما قبل از اینکه وارد کنگره شویم خیلی چیزها را دادیم و خیلی چیزها را از دست هم دادیم ولی چرا چیزی به دست نیاوردیم؟ چون راه اشتباه بود، مبدا، مقصد، اشتباه بود.
اینکه دستور جلسه هفتگی میگوید سی دی بنویسید بخاطر این است که جناب آقای مهندس قوانین هستی و زندگی را یاد گرفته است و به ما آموزش میدهد که خداوند میفرماید: هستی را مهد آفریدم و آموزشگاه است و ما آمدیم اینجا که یاد بگیریم و برگردیم و در قالب آموزش چیزی را که یاد گرفتهایم بتوانیم به دیگران یاد بدهیم و خدمت کنیم تا حالمان خوب شود در غیر این صورت به هیچ وجه حالتان خوب نمیشود، چرا ممکن است با مقام، منصب، پول، ثروت، چند صباحی حالت خوب شود، مثل مواد مخدر (تریاک، شیره، شیشه) که کشیدیم و بشکن میزدیم و عروسی میرفتیم حال میکردیم ولی آخرش چه شد؟ و برمیگردیم به کلام الله که میفرماید: تنها با یاد من دلهایتان آرام میشود و ما در اینجا دلمان آرام است چرا؟ چون یاد خدا است، در اینجا کسی حرف بیهوده نمیشنود، سلامن سلاما و همه با هم دوست هستیم و حالمان خوب است و قوانین هستی را جناب آقای مهندس یادمان داده است تا بتوانیم اول بدهیم تریاک، شیره را بدهیم و مورفین دریافت کنیم و بعد از آن صفتهای زشتمان را تبدیل به صفتهای باارزش کنیم که این سفر سفریست از ظلمت به نور از نادانی به دانایی و واقعا این سفر کاملاً برای ما محقق شده است و در ادامه جناب آقای مهندس متوجه شد که یک ضلعمان کم است و آن اینکه اعضای کنگره پولدار نیستند و در این راستا لژیون سردار را تشکیل داد تا ما بتوانیم به خداوند وام بدهیم و پولمان را چنج کنیم، میگویند وقتی میخواهی به آنجا (سرای آخرت) پول بفرستی باید به انسانها بدهی تا در آنجا شهادت بدهند که حسین صندلی خرید و من درمان شدم و ساختمان ساخت و من در آنجا درمان شدم، پس فلسفه کمک کردن به کنگره این نیست که جناب آقای مهندس یک بازی درست کرده باشد که آهای بیایید پولهایتان را بدهید.
ما حالمان خوب است و خیلیها متوجه نخواهند شد مگر معنای آن بداند که آن چیست، کسانی که پولهای زیادی به کنگره دادهاند (میلیاردی) از آنها سوال کنید روز اول که ۵۰ میلیون تومان دادند چرا دوباره آمدند و ۱۰۰ میلیون دادند؟ چه چیزی را به دست آوردند؟ آقای راهنما، آقای ایجنت، آقای مرزبان چرا سی دی مینویسند؟ تو که راهنما هستی درمان شدهای برای چه سی دی مینویسی؟ این سوال را بپرسید از آنها.
آقای اصغر منصوری چرا این همه راه را به اینجا میآیی؟ و فردا باید به زنجان و پس فردا به همدان بروی، برای چه میروی؟ برای حال خوب، حال خوب چند؟ چه کسی میتواند قیمت بگذارد؟ و یا چه کسی میتواند حال خوب را به ما بفروشد؟ یک مصرف کننده ۱۰۰ میلیارد یا ۱۰ تیلیارد به یک شخصی بدهد و بگوید مرا درمان کن اگر توانست؟ نمیتواند اینگونه نیست، ولی برای همه ما با تفکر و جهانبینی در کنگره ۶۰ این اتقاق رقم میخورد، قدر کنگره ۶۰ را بدانید، وای به حال کسانی که دیر میآیند، وای به حال کسانی که سی دی نمینویسند، به خدا زخمی میشوید و مطمئن باشید که باید در زمین احیا شوید، باید امانتی را که خداوند به شما داده است برگردانید که اعتیاد با مرگ هم از بین نمیرود، وقتی امانتی به شما سپرده میشود باید عین امانت را تحویل بدهید و در گذشته راهی نبوده است ولی اکنون راهی پیدا شده و باز شده برای احیا و راهی پیدا شده است برای بازگشت درست و راهی باز شده است برای ذخیره الهی تا بتوانی کوله پشتیت را پر کنی و الان در کنگره ۶۰ مشاهده کردهاید که برای کمک کردن صف میکشند و میبینید، الان شعبه جدید ساخته شده است و به زودی به آنجا میروید و شاید چندین میلیارد هزینه آن شده باشد و چه کسانی هزینه آن را پرداخت کردهاند؟ قبل از ما دادهاند، وظیفه ما چیست؟ ما هم باید بدهیم، ما دیگر برای کی بدهیم؟ برای خودتان بدهید، برای فرزندانتان بدهید، اصلاً جناب آقای مهندس نمیدانند شعبه صادق کجاست، پس برای خودت بده، زکاتش را پرداخت کن تا از دست ندهی و خداوند به من لطف کرد و مرا از آتش جهنم نجات داد و همیشه خدمتتان عرض کردهام که خداوند فقط حضرت ابراهیم را از آتش نجات نداد بلکه مرا هم نجات داد، حضرت ابراهیم اگر در آتش میسوخت میمرد، ولی آتش اعتیاد با مرگ هم از بین نمیرود و متوجه باشید و ببینید که چقدر بیماری مهمی درمان شده است و چه کار مهم و بزرگی حل شده است، قدر خودتان را بدانید، خداوند راه را برایمان راحت و سهل کرده است و لباس احرام تنمان کرده است و این صندلیها را قرار دادهاند و راهنما گذاشتهاند و به ما چای و شیرینی میدهند و در نهایت درمانمان میکنند و این راه و مسیر خداوند است و خداوند در قرآن میفرماید: در راه من به شما آسیبی نمیرسد و خداوند میخواهد تو را با هستی مشاق کند تا به خداوند وام دهید و در هستی شریک شوید که تو هم سهمی داشته باشی از تک تک انسانهایی که به کنگره ۶۰ میآیند و درمان میشوند و در این مسیر پول مهم نیست بلکه خواسته مهم است، اینکه دل من بخواهد وقتی دلت خواست خداوند پول را هم برایت جور میکند، من اگر پول بدهم یا ندهم کنگره راهش را ادامه میدهد، اما من نیاز دارم.
جناب آقای مهندس همیشه فرمودهاند: ای کسانی که مسن هستید توشعه بردارید که آنجا نیاز دارید چون که تاریک است و چراغ لازم است و هستی که تمامی ندارد و در همه جا هم پول نیاز است هم سواد لازم است و هم جسم میخواهیم و اینجا میدان تمرین است.
خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان که چنین بستری را برای ما فراهم کردند چونکه واقعاً این آموزشها برای اولین بار در جهان هستی در جریان و تدریس میشود و همچنین تشکر میکنم از دیدهبان لژیون سردار آقای زرکش عزیز که امروز اجازه دادند تا من بتوانم در این جایگاه آموزش بگیرم و خدمت کنم.
جلسه امروز دو بخش میباشد، بخش اول در مورد نوشتن CD و بخش دوم لژیون سردار و بخشش به علت نزدیک بودن جشن گریزان که دو هفته دیگر میباشد.
در مورد دستور جلسه هفتگی و نوشتن CD از زمانی که نوشتن CD اجباری شد، الآن حدوداً ۱۳ الی ۱۴ ماه است که در شعبه سلمان خدمتم تمامشده، اما CDها و صحبتهای جناب آقای مهندس را از یکشنبه تا دوشنبه نوشتهام و هیچ زمانی نگذاشتهام به سهشنبه برسد و گاهی یکشنبهها منتظر هستم تا CD هفتگی جدید در برنامه قرار بگیرد تا بتوانم خودم را در کنگره بهروز کنم و آموزش بگیرم. الآن حدوداً ۳۹ ساله هستم، زمانی که ۳۱ ساله بودم به خاطر اینکه درست غذا خوردن را بلد نبودم قندم بالای ۴۸۰ بود و در حوالی سکته کردن بودم، اما زمانی که به کنگره ۶۰ وصل شدم غذا خوردن را یاد گرفتم و همیشه خداوند را شکرگزارم که کنگره جان دوباره به من داده است، مخصوصاً در دوران کرونا که حال من بسیار بد شده بود که با دیسپ درمان شدم.
در مورد CDها که با ۶۰۰۰ تومان بهترین آموزشها را میگیریم، ولی اگر پیش یک روانشناس برویم خدا میداند که چقدر هزینه دارد تا بخواهد من را درمان کند و در آخر میبینیم که نمیتواند، زیرا چیزی به نام صور پنهان انسان را نه در ایران بلکه در هیچ جای این کره خاکی نمیشناسند، همانطور که جناب آقای مهندس فرمودند: تا زمانی که روح و نفس و صورپنهان انسان را نشناسیم چگونه میخواهیم انسان را درمان کنیم که جناب آقای مهندس چندین کتاب در مورد روح و روان نوشتهاند و تعریف ایشان از روان بسیار ساده است که روان یعنی چه؟ روان یعنی خلق و خوی هر انسان.
بنده تا قبل از نوشتن CD فقط به جسمم غذا و خوراک میدادم و هیچ خوراک روحی و معنوی درستی نداشتم، اما وقتیکه تصمیم گرفتم CD بنویسم، من مدرک تحصیلیام آنقدر بالا نیست تا سیکل خواندم، ولی واقعاً هیچچیزی در مورد شناخت انسان نمیدانستم، اما این سه یا چهار سالی که CDها را مینویسم، وقتیکه در اینستاگرام یک ویدیو از پزشکی که صحبت میکند میبینم، واقعاً در آن لحظه متوجه میشوم که چقدر جناب آقای مهندس ما را از لحاظ تکاملی رو به جلو برده است، الآن سرانه مطالعه در کنگره ۶۰ از ژاپن هم بیشتر است زیر ما وقتی میخواهیم در هفته یک CD بنویسیم روزی یک ساعت زمان میگذاریم و مطالعه داریم.
در رابطه با بحث گلریزان و بخشش و لژیون سردار تجربه خودم را خدمتتان عرض میکنم، خداوند و جناب آقای مهندس سه سالی است که به بنده و خانوادهام اجازه دادند پهلوان بشویم و در این سه سال، خدمت جناب آقای مهندس میرفتیم و از دستان پرمهر و توانمند ایشان شال پهلوانی میگرفتیم، در سالهای گذشته وقتی نزدیک به گلریزان که میشد همیشه یکشور و شوق و احساس خاصی به بنده دست میداد و از این موضوع حس بسیار خوبی داشتم، ولی امسال احساس میکردم که در این حس و حال خوب یکچیزی کم است و این موضوع را با همسفرم مطرح کردم و ایشان هم تایید کردند گفتند انگار امسال یکچیزی در زندگیمان کم است، یک معاملهای قرار بود امسال انجام بدهم و در هنگام نماز به درگاه خداوند دعا کردم که خداوندا مرا یاری کن تا این معامله انجام شود و بتوانم در گلریزان یک حرکت بسیار خوبی بزنم، وقتیکه جناب آقای مهندس نشان بینشانی را مطرح کردند: همان موقع به جناب آقای سلامی زنگ زدم و گفتم که من هم دوست دارم به بندگان خداوند خدمت کنم چونکه کنگره به من و خانوادهام خیلی کمک کرده است و سؤال کردم که آیا میتوانم یک چک برای برج ۸ و برج ۱۱ بدهم ایشان فرمودند که بله میشود، چکها را دادم و در دل خودم گفتم امید به خدا کار میکنم و جور میشود، اگر نشد هم که کنگره پا پشت من نگذاشته است، الآن که نگاه میکنم چک برج ۸ خیلی بیشتر از آن مبلغ آمادهشده است و به حساب کنگره ۶۰ واریز کردم.
با جناب آقای منصوری رفته بودیم به کارخانه آقای مهندس که D.sap به اصفهان بیارویم، اصلا ناخودآگاه به طرف جناب آقای مهندس رفتم و گفتم امسال که خدمتم تمام شد میخواهم برای دخترم پهلوانی و یا برای همسفرم نشان بینشانی را بگیرم، ایشان یک نگاهی کردند و بعد فرموند که چرا میخواهی این کار را بکنی؟ گفتم آقای مهندس هیچ چیزی برای من لذت بخشتر از این نیست که به کنگره خدمت مالی کنم و پول بدهم و ایشان فرمودند هر کدامشان را که دوست داری انجام بده و امشب با جناب آقای منصوری میرویم خدمت جناب آقای مهندس که برای همسفرم اجازه نشانه بینشانی و برای دخترم اجازه پهلوانی را بگیریم، انشالله که بتوانم هم اجازه نشانه بینشانی برای همسفرم و هم اجازه پهلوانی را برای دخترم بگیرم و این چیزی جز لطف خداوند و آن خواستهای که من داشتم نیست و آن خواسته را اول در ذهنم مجسم کردم و بعد از آن در بیرون هم اتفاق افتاد.
چیزی که من همیشه به خودم میگویم اینکه بخشش باید به گونهای باشد که نفس انسان درد بگیرد و شاید یکی با میلیارد نفسش درد بگیرد و دیگری با ۵۰۰ هزار تومان و همینطور بخشش باید به صورتی باشد که من متوجه شوم یک چیزی از مالم کم میشود و هر زمان که متوجه شدم یک قسمتی از مال من کم شده است و خداوند چقدر سریع الحساب است و خیلی بیشتر از آن مبلغ به مال و زندگی بنده پس میدهد و اینکه همیشه با خودم میگویم نباید با خداوند معامله کنم و میدیدم زمانی که با خداوند گروکشی نکردهام چقدر خیر و برکت وارد زندگیم شده است، برکتهایی که خداوند وارد زندگی انسان میکند همیشه مالی نیستند و یک وقتهای این برکات باعث جلوگیری از حادثههای ناگوار در زندگیمان میشود که جبران آن اتفاقات غیر ممکن است و دیگر زندگی برایمان لذت بخش نخواهد بود.
طبق گفته رسول خداوند که میفرمایند: یک ساعت تفکر برابر با ۷۰ سال عبادت است و گاهی اوقات من نعمت بخششم نباید به صورت کورکورانه باشد، باید بشینم فکر کنم که کجا ببخشم، من تا قبل از کنگره هیچ آشنایی با کلام الله نداشتم و در هیچ کجا خداوند نفرموده است که اگر به دیگران غذا بدهی ثواب کل کره زمین را برایت مینویسم، ولی در سوره مائده آیه ۳۲ خداوند میفرماید: اگر کسی بتواند نفسی را احیا کند من ثواب کل کره زمین را برایش مینویسم (انگار که تمام نفسها را احیا کرده است) و در کنگره ۶۰ نفسها احیا میشود و پول ما به دست بهترین انسانها و در بهترین جا برای احیای انسانها خرج میشود.
جلسه هماهنگی دیدهبان محترم با راهنمایان سه شعبه
عکاس: مرزبان خبری مسافر امیر
ارسال خبر: مسافر یوسف لژیون دوم
تایپ: مسافر علی لژیون پنجم و مسافر ابراهیم لژیون هفتم
ویرایش و ویراستاری: مسافر امین لژیون هفتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1194