دوازدهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک، با استادی مسافر محمد راهنما، نگهبانی مسافر کبری و دبیری مسافر نجمه، با دستور جلسه «نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش» روز شنبه ۱۴ مهرماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۳:۱۵ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر.
بسیار خوشحالم که امروز در جمع شما هستم. از خانم فاطمه ایجنت محترم تشکر میکنم که هماهنگ کردند که من امروز در خدمت شما باشم. دستور جلسه امروز «نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش» است. در ادامه تولد ۵ سال رهایی خانم نوشین راهنما را در کنار هم جشن میگیریم.اگر دقت کنیم در کنگره کلمه آموزش خیلی مطرح میشود. همین جلساتی که در آن شرکت میکنیم؛ یک نوع کارگاه آموزشی است. کارگاه آموزشی یعنی محل کار از نوع آموزش، و گوشکردن و نوشتن سیدیها نیز یک نوع آموزش است.
ما مرتب در کارگاه آموزشی و لژیونها در حال آموزش هستیم. یک جمله معروف در آموزشهای کنگره داریم که بیان میکند؛ حلکردن مشکلات قدیمی با علم جدید انجام میشود. یعنی من اگر بخواهم مسائل قدیم را که با آنها درگیر بودم، حل کنم؛ نیازمند علم جدید و آموزش هستم. به این دلیل که دانشی که تا امروز داشتهام، نتوانسته است مسائلم را حل کند؛ بنابراین، آموزش نقش اساسی و کلیدی دارد، زیرا لازمه تغییر در من است.
وقتی انسان در تاریکی است، نواقص و مشکلاتش را نمیبیند. من شخصاً در دوران مصرف زاویه دیدم کاملاً با امروز متفاوت بود. همیشه بر این باور بودم که من درست فکر میکنم و بقیه اشتباه فکر میکنند. وقتی متوجه شدم که اشکال کار کجاست؛ دنبال راهکار گشتم و این همان وادی هشتم است که میگوید با حرکت راه نمایان میشود.
من همواره باید، در تمام مراحل زندگیام، یک رهجو به معنای واقعی باشم، تا بتوانم مطالب را بپذیرم و برداشت درست و کافی از آنها داشته باشم. زیرا خاصیت رهجو بودن این است که؛ همواره دنبال راه میگردد و میتوان گفت که فقط با یادگیری علم جدید، میتوانم وظایفم را در قالب یک رهجوی خوب، به انجام برسانم و به بیانی، روشهای قدیم در این مسئله جواب نخواهند داد.
مسئله اصلی این است که اگر من فکر کنم که همه چیز را میدانم و روی صندلی بنشینم؛ اصلاً انگار در این راه قدم نگذاشتهام، بنابراین نتیجهای نمیگیرم. چرا که وقتی در مسیر باشیم؛ همه چیز برای ما آماده و مهیّا است.
غرزدن و مرتب بهانهآوردن؛ یعنی در مسیر اصلی قرارنداشتن؛ به عبارت سادهتر باید اهلی شویم؛ یعنی آرام باشیم؛ با شرایط همسو شویم تا بتوانیم مطالب را بپذیریم و به نحو درست آموزش ببینیم. ما در کنگره ۶۰ منابع آموزشی زیادی داریم؛ کتاب ۶۰ درجه زیر صفر، جزوات جهانبینی، کتاب ۱۴ مقاله، از همه مهمتر سیدیهایی که هر هفته بهروز میشوند و در اختیار تمام افراد، در سراسر جهان قرار میگیرند و جلساتی که در آنها شرکت میکنیم.
مسئله سی دی نوشتن به این دلیل است که؛ وقتی ما شروع به نوشتن میکنیم؛ تمام حواس درگیر یادگیری مطالب آن سی دی میشود؛ بنابراین جذب من بالاتر میرود و بهتر میتوانم آن مطالب را درک کنم. این همان قدمهای اول برای تغییر است . وقتی موضوعی عمیقاً در ذهن من درک و حل شود، در مراحل بعد میتوانم آن را اجرا کنم.
در سفر اول باید چهل سی دی بنویسیم. اولین سی دی وظایف رهجو را به ما آموزش میدهد که بدانیم در کنگره رهجو باید چگونه رفتار کند. تمام افراد در کنگره ۶۰، باید سی دی بنویسند؛ حتّی راهنمایان، و ننوشتن سی دی، هشدار بزرگی است برای اینکه به ما بگوید؛ در مسیر نیستی، بنابراین مسیر و زیباییهایش، دیگر برایمان دلچسب نمیشود و اذیتت کننده خواهد شد.
ما باید یک ساعت، قبل از شروع کارگاه آموزشی در شعبه حضور داشته باشیم؛ چرا که کارگاه آموزشی مانند تئاتر است نه مانند سینما. در سینما هرکس که صندلی آخر بنشیند، از فیلم لذّت بیشتری میبرد؛ چون بهتر میبیند. امّا در تئاتر به این دلیل که زنده و پویا است، هرچه جلوتر بنشینیم، بهتر میتوانیم ارتباط برقرار کنیم. تمام این شرایط برای این است که من و شما با حضورمان بهرهمند شویم و همواره در چرخه قرار داشته باشیم تا تغییر کنیم.
در کنگره باید از مسائلی که مانع تغییر من میشوند، افکار من را منفی میکنند و باعث میشوند خلاف جهت حرکت کنم؛ دوری نمایم که مهمترین مسئله در این جا، رعایت حرمتها است که همواره باید در نظر ما پررنگ باشند. باید با رعایت حرمتهای کنگره ۶۰، فضا را تبدیل به یک فضای کاملاً آموزشی کنیم تا بتوانیم استفاده بهینه از ساعتهای حضورمان در کنگره، داشته باشیم.
شاید شنیده باشید که میگویند؛ این ملک کاربری تجاری دارد؛ یا آن ملک اداری است. این بدان معنی است که؛ استفاده از آن ملک، فقط تجاری یا اداری است. پس میتوان گفت که؛ کاربری این مکانی که ما در آن حضور داریم؛ فقط آموزشی است. اینجا یک مکان تجاری نیست که من بخواهم در آن خریدوفروش کنم. پول قرض بدهم یا قرض بگیرم یا میخواهم آرایشگاه بروم، از آرایشگاه هم لژیونی یا افراد دیگر در کنگره، استفاده کنم که هزینه کمتری از من بگیرد. حتّی اگر هم لژیونی من خواهرم باشد؛ زمان کنگره فقط ما یک کنگرهای هستیم. درصورتیکه ممکن است، شب قبل، برای صرف شام منزل ایشان بودم. باید بدانیم که پول قرضدادن به افراد در کنگره، حتّی برای تهیه داروی OT، یا استفاده از ماشین او برای رفتن به کلینیک، میتوانند در سفر من اختلال ایجاد کنند.
سخنان استاد در مورد تولد پنج سال رهایی راهنما خانم نوشین:
سالی ۹۸ بود که شعبه میخک شروع به فعالیت کرد. رویهمرفته ۴ یا ۵ نفر سفر دومی بودیم که در تهران سفرکرده بودیم و رفتهرفته، تازهواردین آمدند. یکی از آنها خانم نوشین بود. ایشان چند ماه اول را در تهران سفر میکردند؛ و بعد با هماهنگی خانم مونا، ادامه سفرشان را در مشهد انجام دادند. همانطور که در پیام تولد ایشان هم آمده؛ خانم نوشین مصمّم و قاطع آمده بودند تا به سختیها غلبه کنند و امروز شاهد این پیروزی و پنج سال رهایی ایشان هستیم.
اغلب شما در حال حاضر، مسافت کمی را طی میکنید و برای درمان در اینجا حاضر میشوید و لازم نیست که هر هفته، ساعتها در راه باشید و به تهران سفر کنید. امروز یک نفر به من تم میگفت؛ منزل ما محله سیدرضی است و مسیرم تا شعبه میخک زیاد است. او نمیدانست من کسی بودم که سفر اولم را، ۱۲ ساعت به تهران میرفتم و ۱۲ ساعت برمیگشتم.
تولد خانم نوشین را به خودشان و خانواده محترمشان تبریک میگویم. اطمینان دارم که قدر این جایگاه را میدانند. اگر امروز میبینید که ایشان شال راهنمایی دور گردنشان است، فکر نکنید بهسادگی و بدون تحمّل سختی، راهنما شدند. بلکه سختی را به جان خریدند و از شک بهیقین، از یقین به ایمان و باور رسیدند؛ تا امروز به این نقطه رسیدند.
اعلام سفر:
نام راهنما: آقا محمد - آنتی ایکس مصرفی: شیره کشیدنی - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت سفر: ۱۰ ماه و ۱۷ روز - مدت رهایی: ۵ سال و ۴۰ روز - ورزش: ایروبیک.
خواسته ها:
خواسته اول: در دلشان گفتند.
خواسته دوم: بهزودی یک شعبه مستقل، مخصوص خانمهای مسافر از خودمان داشته باشیم و از درون شعبه میخک نیز، شعبههای متعددی برای خانمهای مسافر، به وجود بیاید.
صحبتهای راهنما مسافر نوشین:
سلام دوستان نوشین هستم یک مسافر
ابتدا از همه کسانی که مشارکت کردند و تولد را تبریک گفتند؛ سپاسگزارم. باید بگویم که متقابلاً این عشق در قلب من هم جاری است. بسیار خوشحالم که تولد ۵ سال رهاییام را در شعبه میخک مشهد جشن میگیرم. هدف تکتک ما این است که بعد از رهایی بمانیم تا چراغ این مکان روشن بماند و همیشه درب کنگره برای افراد دیگر باز باشد تا آنها هم بیایند و به درمان برسند.
شخصی که مواد مصرف میکند، اصلاً حالوروز خوشی ندارد. من هم جزو افرادی بودم که در کنار تمام سختیهای زندگی، درگیر مواد و تاریکی شده بودم. افکار منفی جسم من را بیمار کرده بود. دائم در مطب دکترها و آزمایشگاههای مختلف بودم. جالب اینجا بود که همه دکترها میگفتند؛ شما هیچ مشکلی ندارید و باید روانتان را درمان کنید.
سال ۹۱، توسط برنامه تلویزیونی شروع خوب، با آقای مهندس دژاکام آشنا شدم. از آن سالتاسال ۹۷، مدت شش سال طول کشید که برای درمانم اقدام کنم. امّا طی این مدت مرتّب پیگیر بودم که آیا برای خانمهای مسافر هم مکانی هست؟ تقدیر برای من چیز دیگری رقم زده بود و با تمام درد و رنجهایی که داشتم؛ تصمیم گرفتم در تهران درمانم را شروع کنم.مدت سه ماه در خدمت خانم مونا بودم. ایشان راهنمای من بودند. یک روز به من زنگ زدند و گفتند؛ دیگر لازم نیست به تهران بیایی. آقای مهندس دستور دادهاند که؛ در مشهد شعبه خانمهای مسافر دایر شود. خانم مونا به من آدرس دادند و از آن به بعد سفر اولم را در مشهد ادامه دادم.
وقتی این خبر را شنیدم، روزنه امیدی در دلم ایجاد شد و سجده شکر کردم. زمانی که وارد این شعبه شدم، آقا محمد، جلوی درب نشسته بودند. حدود ۱۵ نفر بودیم. خواهران آقا محمد هم بودند. اتفاقی که آن روز برای من افتاد این بود که؛ از همان ابتدای ورودم، عاشق کنگره شدم.
تا حدّی این مکان برایم، جاذبه داشت که دلم میخواست روزهای شنبه، پرواز کنم و به سمت کنگره بیایم. همیشه آقا محمد میگفتند؛ رهایی را برای خودتان تصویرسازی کنید و من هم همین کار را میکردم. هر بار که پلهام پایین میآمد؛ خوشحالی میکردم. البته به این معنا نیست که درد نداشتم؛ ولی شوق رهایی درونم زیاد بود و دوست داشتم آخر خط را ببینم.
وقتی با آقا محمد، برای رهایی به تهران رفتیم؛ در مسیر برگشت، ایشان به من گفتند؛ خانم نوشین، همیشه اولینها یک رسالتی دارند. شما باید در کنگره بمانی و برای بقیه افراد، پیامرسان شوی. ایشان خودشان هم در بخش شرق، اولین کسی بودند که شعب آقایان را افتتاح کردند. این حرف گوشه ذهنم ماند و با تمام مشکلاتی که داشتم، شوق خدمت در کنگره، درونم موج میزد و تا امروز نیز، ساعت کارها و زندگیام را با ساعت کنگره، هماهنگ و تنظیم میکنم. مسائلی مانند؛ مهمانی، خرید، مسافرت و.. را با ساعتهای کنگره، برنامهریزی میکنم و اولویت من کنگره است.
روزهای اولی که در شعبه میخک سفر میکردم؛ آقا محمد همراه با خواهرانشان، اینجا همزمان، مرزبان بودند، ایجنت بودند، در واحد OT خدمت میکردند، همه کارهای شعبه به عهده ایشان بود که بسیار دشوار است؛ بنابراین من بر خودم واجب میدانم که قدردان این عزیزان باشم؛ چرا که اگر ازخودگذشتگی این افراد نبود، بستری برای درمان ما هم فراهم نمیشد.
من در خانوادهای بودم که مسئله اعتیاد در مورد یک خانم، اصلاًّ قابلهضم نبود. پدرم بهشدت نگاه بدی به این موضوع داشتند. افراد زیادی اینگونه فکر میکنند. پس باید چراغ اینجا همیشه روشن بماند تا خانمهایی که در رنج هستند؛ بیایند و درمان شوند.
تایپ: مسافر زهرا - لژیون دوم نمایندگی میخک
ویرایش: راهنما مسافر مریم - لژیون پانزدهم نمایندگی میخک
بازبینی و ارسال:همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
256