English Version
This Site Is Available In English

وقتی عشق پیروز می‌شود

وقتی عشق پیروز می‌شود

روزی از روزهای گرم تابستان، همسرم مشغول نوشتن بود. متوجه شدم که او در حال نگارش چیزی است. در حین نوشتن خوابش برد و من از روی کنجکاوی به خواندن نوشته‌هایش پرداختم. کلماتی مانند مسافر، همسفر و کنگره۶۰ توجه‌ام را جلب کرد، اما دقیقاً نمی‌دانستم که چه چیزی می‌نویسد و هدفش چیست. پس از توضیحاتی که به من داد، متوجه شدم که همسرم مصرف‌کننده بوده و اکنون با مکانی به نام کنگره ۶۰ آشنا شده است که می‌تواند به درمان برسد. او حدود سه ماه بود که به کنگره ۶۰ می‌رفت و من از این موضوع بی‌خبر بودم. نه تنها از حضورش در کنگره ۶۰، بلکه از مصرف او نیز اطلاعی نداشتم، زیرا تازه قدم به این مسیر غیرمستقیم گذاشته بود. آنجا بود که این جمله به ذهنم خطور کرد: «هیچ‌چیز از هیچ‌کس بعید نیست»، چون هرگز فکر نمی‌کردم روزی او به چنین کاری دست بزند. خلاصه اینکه همه چیز را درباره او و کنگره ۶۰ متوجه شدم و او از من خواست که به عنوان همسفر با او به کنگره ۶۰ بروم تا من نیز آموزش بگیرم. نه به عنوان مسافر، بلکه به عنوان همسفر. من باید همراه او می‌رفتم، اما به دلیل عدم اطلاع از وضعیت او، در کنار او حضور نداشتم. اکنون باید بروم تا با کنگره ۶۰ آشنا شوم.
اولین جلسه‌ای که به کنگره ۶۰ رفتم، جلسه خصوصی همسفران شعبه محمدی‌پور بود. وقتی به آنجا قدم گذاشتم و روی صندلی نشستم، مات و مبهوت به همه نگاه می‌کردم که اینجا کجاست و من اینجا چه کار می‌کنم. در مقابل من، میزی بزرگ قرار داشت که سه نفر پشت آن نشسته بودند: دبیر جلسه، نگهبان و استاد. استاد مشغول صحبت کردن بود و سایر اعضا به دقت گوش می‌دادند. پس از اتمام صحبت‌های استاد، نوبت مشارکت همسفران رسید و هر یک از اعضا به نوبت مشارکت کردند و به من که تازه وارد آنجا شده بودم خوش‌آمد گفتند و مرا تازه‌وارد خطاب کردند.
پس از پایان جلسه، خانمی با لباس سفید و شال سبز کنار من آمد و با روی باز از من استقبال کرد. خانم معصومه، راهنمای تازه‌واردین، شروع به صحبت درباره کنگره ۶۰ و آقای مهندس کرد و توضیح داد که در آنجا چه فعالیت‌هایی انجام می‌شود. من متوجه شدم که به کجا آمده‌ام. پس از اتمام صحبت‌ها، جلسه با دعای کنگره ۶۰ به پایان رسید.
به خانه برگشتم، اما گیج و مبهوت از تمامی این ماجرا بودم. با این حال، حس بسیار خوبی داشتم و انرژی مثبت گرفته بودم. بعد از مدتی متوجه تغییر رفتارهای مسافرم شدم و دیدم که نگاه و عقیده‌اش نسبت به مسائل چقدر تغییر کرده و بهبود یافته است. آنجا بود که دیگر ناراحت نبودم که چرا همسرم گرفتار چنین مسئله‌ای است و خوشحال بودم که با کنگره ۶۰ آشنا شده‌ایم. این امر را به عنوان لطف خداوند می‌دانستم که به من و مسافرم عنایت کرده است و شکرگزار قدرت مطلق هستم.
کنگره ۶۰ تنها مکانی برای رهایی از دام اعتیاد نیست، بلکه جایی برای رهایی از نفس خود و آشنایی با جهان اطراف است؛ جهانی که تا به امروز آن را به این زیبایی ندیده بودم. اکنون دعاهایم مستجاب شده و از این‌که همیشه از خداوند خواسته بودم مسافر من را از لحاظ اخلاقی، روحی، روانی و جهان‌بینی تغییر دهد، خوشحالم. این صراط غیرمستقیم اعتیاد، راهی بود که می‌توانست او را دگرگون کند. آیا ممکن است این همه تغییر؟ بله، ممکن است و من آن را مشاهده کرده‌ام و بسیار شادمانم که این راه ارزشی را یافته‌ایم.
آقای مهندس با سخنان خود در مورد زندگی و جهان‌بینی، باعث شدند که افراد حاضر در کنگره ۶۰ به اختیار و میل درونی خود تغییر کنند، نه از روی اجبار. هر شخص به این نتیجه می‌رسد که اکنون، دانسته یا نادانسته، راه را اشتباه رفته است و در این مکان مقدس، راه و رسم زندگی را می‌آموزیم.
اکنون، بعد از دو ماه حضور در کنگره ۶۰، متوجه شدم نه تنها مسافرم، بلکه من همسفر نیز بیشتر نیاز داشتم تا در اینجا حضور داشته باشم و از آموزه‌ها بهره‌مند شوم. توانستم جهان‌بینی را درک کنم. در کنگره ۶۰، وادی‌ها و مقاله‌های گوناگون را آموختم، اما وادی اول که به نظر من شاه‌کلید تمامی وادی‌ها است، تأثیر بسزایی در من و مسافرم داشته است. واقعاً با تفکر است که ساختارها آغاز می‌گردد و من در طول این مدت توانایی این را پیدا کرده‌ام که قدرت تفکر خود را تقویت کنم و با اندیشه است که انسان می‌تواند به آنچه در پیرامون خود است، آگاه شود و تصمیم‌گیری نماید. برای من که همیشه عجولانه تصمیم می‌گرفتم و حرکت می‌کردم، این وادی کلید قفل زندگی بود و به آرامش رسیدم. همچنین مسافر من با نیروی تفکر توانست بر مشکلات خود غلبه کند. مثلاً چند روز پیش با شخصی که کلمه‌ای ناسزا گفت و می‌خواست باعث درگیری شود، با یک لحظه تفکر، درب ماشین را بست و به راه خود ادامه داد و این نشان‌دهنده تأثیر و نتیجه سخنان آقای مهندس و کنگره ۶۰ است که ما را به صراط مستقیم هدایت می‌کند و خداوند را شاکر هستیم.

نویسنده: همسفر زینب، رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون یک) 
رابط خبری: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون یک) 
عکس: همسفر الین، رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون یک) 
ویرایش و ارسال: همسفر الین، خدمتگزار سایت 
همسفران نمایندگی محمدی‌پور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .