English Version
This Site Is Available In English

از وادی هفتم به بعد قضیه متفاوت می شود

از وادی هفتم به بعد قضیه متفاوت می شود

جلسه هشتم از دور هفتم سری لژیون های سردار، نمایندگی شمس، با استادی مسافر پهلوان صامت، نگهبانی مسافر جواد، دبیری مسافر فرید و خزانه داری مسافر علی با دستور جلسه «وادی هشتم و تاثیر آن روی من» در تاریخ دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۹:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

تشکر می‌کنم از ایجنت محترم و نگهبان لژیون سردار که اجازه دادند خدمت کنم.

اعضای کنگره وقتی از زیر وادی چهاردهم رد می‌شوند خیلی برایشان متفاوت است. چهارده وادی برای رسیدن به خود داریم. از وادی هفتم به بعد قضیه متفاوت است، می‌رسد به سرزمین سفر دوم تا وادی چهاردهم. در این سرزمین باید تزکیه و پالایش بکنم. ازاینجا به بعد، من سفر دومی باید حرکت کنم. حرکت در سرزمین سفر دوم. در شعب لژیونی هست به نام لژیون سردار برای تزکیه و پالایش. من خودم وقتی نگاه می‌کنم به زندگی خودم، به گذشته خودم، در خلوت خود لژیون می‌زنم و از خود می‌پرسم از پرداخت کردن و خدمت مالی کردن چه برداشتی داشتم؟ چه شده؟ چه اثری روی من داشته؟ وادی‌های کنگره ۶۰ چه چیزی را در ذهن من حل کرده؟

زمانی که در فیلم‌های مافیایی پلیس نمی‌تواند به نیروهای مافیایی غلبه کند، می‌رود سراغ مافیاهای قدیمی که داخل زندان هستند. به‌شرط کمک کردن آنها آزادشان می‌کنند تا بتوانند حریف نیروهای مافیایی شوند. آن روزی که من در تاریکی بودم و به دنبال یک‌راه نجات بودم و از خداوند درخواست کمک کردم، خداوند مرا از تاریکی خارج کرد به‌شرط اینکه به بندگانش کمک کنم تا آنها هم از تاریکی خارج شوند. این چراغ را به دادند که به افراد دیگر بسپارم و دست به دست شود.

روزی آقای مهندس کنگره ۶۰ را از یک زیرزمینی با چهار نفر شروع کرد و از بخشش آقای مهندس این ساختار شکل گرفت. بخشندگی تنها شمشیری است که هم صور پنهان را می‌سازد هم صور آشکار را. بخشندگی، خیلی درها را برای من بازکرده است.

 

اینکه شما ۶ میلیون ببخشید و خداوند ۱۰۰ میلیون به شما می‌دهد، یک دروغ است و اینطور نیست. من وقتی می‌بخشم، تازه به من اجازه داده می‌شود که در سرزمین سفر دوم قدم بردارم. اینطور نیست که خدمت مالی که من انجام دادم، بنشینم و مرا به آن سرمنزل برساند. بلکه تازه این درباز شده که من در مسیر سفر دوم حرکت کنم.

سه حق به گردن ما هست: حق النفس، حق‌الناس، حق‌الله. در طول سفر اتفاقات که برای ما می‌افتد مثلاً با همسرمان دعوا می‌کنیم یا مالی از ما سرقت می‌شود، این همان حق النفس است که تسویه می‌شود. حق‌الناس هم فقط نخوردن حق دیگران نیست بلکه حق‌الناس این است که من گاهی باید احوال مادرم یا خواهر و برادرم را تلفنی بپرسم. نسبت به بقیه احساس مسئولیت کنم. بیرون از شعبه سیگار نکشم که بخاطر من اینجا بسته نشود.  من نباید کار خطایی در این محدوده انجام دهم. بعد سراغ حق‌الله می‌رویم. به موقعی من می خواهم قرآن بخوانم، نمی‌شود. یا یک کتاب را بخوانم، نمی‌شود. چرا؟ چون حق‌الناس به گردن من است. زمانی که حق‌الناس را صاف کردم، حق‌الله فعال می‌شود. بعدازآن، نماز و قرآن را خواهی خواند و کلمات معنی خود را به تو نشان خواهند داد.

ارسالی از : مسافر احسان، لژیون پنجم خدمت گذار سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .