English Version
This Site Is Available In English

اصل زندگی در همین حرکت است

اصل زندگی در همین حرکت است

یازدهمین جلسه از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی صبا به استادی دستیار اسیستانت راهنما همسفر فریبا، نگهبانی همسفر نسرین و دبیری همسفر سیما با دستور جلسه «با حرکت راه نمایان می‌شود (با حرکت راه نمایان می‌شود) و تاثیر آن بر روی من» در روز سه‌شنبه ۱۰ مهرماه، سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می‌کنم که مجدداً توفیق پیدا کردم در این جایگاه در خدمت شما همسفران باشم و خوشحال هستم در چنین روزی اینجا در خدمت شما هستم، زیرا همسفرانی، می‌خواهند جایگاه مرزبانی را ترک کنند و همسفران دیگری در این جایگاه قرار بگیرند که واقعاً بهترین جایگاه برای آموزش است؛ باید از لحظه‌به‌لحظه آن استفاده کنیم، چون تماماً آموزش است و مرتب با چالش‌های مختلفی رو‌به‌رو می‌شوند، امیدواریم این همسفران مثل مرزبان‌هایی که الآن در حال خدمت هستند بهترین عملکرد را هم داشته باشند.

دستور جلسه این هفته ما وادی هشتم است، با حرکت راه نمایان می‌شود. من فکر می‌کنم در مورد این وادی خیلی می‌توان صحبت کرد. واقعاً اصل حیات، اصل زندگی در همین حرکت است. هیچ‌چیزی در سکون نیست؛ یعنی من اگر این وادی را درک کنم متوجه خیلی مسائل می‌شوم. دو نکته از این وادی دریافت کردم که خیلی برای من مهم است، یکی باور داشتن و به ایمان رسیدن و دیگری مسئله پیمان است.

همه ما برای درمان به اینجا آمده‌ایم، یک مدت می‌آییم؛ می‌نشینیم بعد به این باور می‌رسیم که اینجا مکانی است که می‌شود، درمان کرد؛ درنتیجه دانایی ما بالا می‌رود چه موقع می‌تواند برای من تأثیرگذار باشد؟ زمانی که به ایمان برسم، به این‌که اینجا مکانی است که این اتفاق می‌افتد آن زمان چه در قالب همسفر چه در قالب مسافر رهجو می‌شوم، ایمان باید داشته باشیم. خیلی از مسافران ما باور دارند که آمدند اینجا درمان کنند؛ ولی از ته قلب ایمان نمی‌آورند و به همین خاطر متأسفانه خیلی‌هایشان شاید نتوانند درست سفر کنند، پس باور داشتن به‌تنهایی نمی‌تواند کمک کند آن ایمان است.

وقتی من ایمان آوردم آن زمان است که حرکت من شروع می‌شود در مسیر تمام آنچه یاد گرفته‌ام از تک‌تک وادی‌ها که تا وادی هشتم جلو آمدم همه را یاد می‌گیرم که اجرا کنم، فرمان‌بردار باشم و بتوانم آن چیزی که از من می‌خواهند را اجرا کنم؛ پس رسیدن به ایمان است که حرکت را به دنبال می‌آورد وگرنه خیلی از ما بسیاری از چیز‌ها را قبول داریم و می‌دانیم تمام وادی‌ها چه می‌گویند، ولی کسی می‌تواند در این مسیر موفق باشد که واقعاً به ایمان رسیده باشد.

حرکت کردن یعنی چه؟ یعنی این‌که هر اتفاقی که برای من می‌افتد در خودم جستجو کنم؛ برای برطرف کردن آن حرکت کنم در هر چالشی که قرار می‌گیرم؛ باید خودم را ارزیابی کنم من همیشه اعتقادم بر این است که ببینید خدمت مثل چاهی که ته آن تفاله‌ها جمع می‌شود شما با خدمت این چای را هم می‌زنید تفاله‌ها بالا می‌آیند آن تفاله‌ها چیزهایی است که باید در درون خودم درست کنم و همه ما به خاطر این روی کره خاکی آمدیم؛ پس حرکتی که می‌گوید با حرکت راه نمایان می‌شود همین است.

من در خدمت که قرار می‌گیرم راه برایم باز می‌شود و با حرکتی که در این راه می‌کنم؛ می‌فهمم اصلاً چه خبر است، چه‌کار باید کنم، کدام قسمت را باید تغییر بدهم وگرنه اگر من بخواهم صبح تا شب تمام باورهایم را برای خودم مرور کنم هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ ولی با یک خدمت با یک اخم با یک ناراحتی با یک رفتار ناخوشایند کسی وقتی درونم می‌لرزد؛ وقتی درونم منقلب می‌شود؛ می‌فهمم که من خیلی کاردارم. من باید روی خودم خیلی کارکنم به قول آقای‌ مهندس همیشه می‌گویند هر اتفاقی که برای شما می‌افتد درونتان نباید به هم بریزد؛ باید همیشه آرامش برقرار باشد آن موقع است که می‌فهمیم، حرکت کرده‌ایم آن موقع است که می‌فهمیم به مقصدی که مدنظر ما است رسیده‌ایم و این قضیه به زمان خیلی ربط دارد؛ چون ما در جهان فیزیک هستیم و جهان فیزیک لازمه آن زمان است.

چرا یک نفر با این‌که ایمان می‌آورد؛ ولی درمانش طول می‌کشد یک نفر زود به درمان می‌رسد این همان نظم و نظام کائنات است هرکسی با توجه به شرایطش باید اذنش صادر شود نه چیزی را بخواهیم زود انجام شود و نه بخواهیم دیر انجام شود، چرا؟ چون ظرف من ممکن است اندازه نباشد؛ چون باعث تخریب می‌شود؛ زیرا فقط القائات منفی را دریافت می‌کند و از مسیرش منحرف می‌شود. هر زمان احساس کردیم که خیلی نکات منفی را دریافت می‌کنیم؛ باید بدانیم مسیر ما کج شده است و در مسیر نیستیم چه‌کار باید کنیم؟ چون ضعیف هستیم؛ نمی‌توانیم خود ما جلوی این القائات را بگیریم؛ پس‌نیاز به کمک داریم؛ پس اینجا همان‌جایی است که شما وقتی مراجعه می‌کنید، حضور به‌موقع دارید، مرتب می‌آیید، غیبت نمی‌کنید از تمام القائات مثبت اینجا استفاده می‌کنید و انرژی‌های اینجا را می‌گیرید سطح انرژی شما بالا می‌رود و همان القائات منفی را لحظه‌به‌لحظه  از خودتان دور می‌کنید.

من خودم چرا اینجا ماندم؟ چون آموزش است و هرلحظه فریبا را به خودش معرفی می‌کند در هر جایگاهی من دنبال خودم می‌گردم تا خودم را پیدا کنم. توصیه می‌کنم کتاب حال شما چه طور است آقای مهندس را بخوانید و هر شب حال خودتان را بپرسید این‌که از خودت راضی هستی یا نه واقعاً حس خوبی به شما می‌دهد. در مورد پیمان آقای مهندس در صحبت‌هایشان می‌گویند با شما که پیمان می‌بندید در اندیشه آن باشید که از زمین‌بر خواسته و به آن مکان که فرمان است رهسپار شوید، چرا در این وادی از پیمان الست می‌گوید یک روزی ما پیمان بستیم؛ ولی می‌گوید حواستان باشد؛ باید به مکانی که فرمان است برسیم.

در این وادی به ما فرصت پیمان داده‌شده است پیمان به این معنا نیست که من فریبا امروز پیمان بستم از فردا علیه‌السلام شوم، اصلاً پیمان می‌بندم که یادآوری کنم به خودم تذکر بدهم یک‌بار پیمان بستیم در قعر تاریکی رفتیم حالا پیمان ببند و سعی کن خودت را از تمام انحرافات، تمام‌مسیرهای کج نجات بدهی و به این پیمانت را محکم بچسبی به همه پیشنهاد می‌کنم هرکسی می‌تواند این کار را انجام بدهد؛ چون فقط به خودمان تذکر می‌دهیم هیچ‌چیز دیگری نیست و این‌که همه ما قرار است به آن مکانی که هستیم؛ برگردیم؛ ان‌شاءالله همه با کوله‌باری از انجام‌ها برویم، دانسته را نمی‌بریم کوله‌باری از انجام‌ها را می‌بریم؛ پس برای هر خدمتی که هست واقعاً بجنبید و تلاش کنید که هر خدمتی خودمان را به خودمان معرفی می‌کند.

گزارش تصویری از انتخابات مرزبانی دوره دوم

تایپ: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نسرین
همسفران نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .