English Version
This Site Is Available In English

زایش با حرکت اتفاق می‌افتد

زایش با حرکت اتفاق می‌افتد

جلسه مهرماه لژیون سردار نمایندگی ارتش، با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر امیرمهدی و دبیری مسافر نادر با دستور جلسه: «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر. خیلی ممنون که به من این فرصت را دادید تا در جمع شما بزرگان باشم.
می‌خواهم دررابطه‌با دستور جلسۀ این هفته یعنی وادی هشتم برخی از تجربیات خودم را با شما در میان بگذارم. من قبل از جلسه وادی هشتم را نگاه کردم و بخش‌های این از این وادی برایم خیلی جالب بود. جناب مهندس می‌فرمایند در روز ازل خداوند و قدرت مطلق همه را جمع می‌کنند و به انسان‌ها می‌فرمایند که آیا قول می‌دهید که بندگان خوبی باشید و در مسیر صراط مستقیم حرکت کنید؟ همۀ ما که این موضوع را پذیرفتیم و دقیقاً بعد آن می‌فرمایند حال به زمین بروید و با حرکت راه نمایان می‌شود.
در ادامۀ وادی هم می‌گوید که در سکون هیچ زایشی نیست و معرفت، ادب، آموزش و آگاهی همیشه ماندگار است. برداشتی که بنده دارم این است که خود حرکت مهم است و اگر حرکتی نباشد هیچ‌چیزی شکل نمی‌گیرد. من تا قبل از اینکه درگیر مواد مخدر شوم یک دوره‌ای افسردگی داشتم. به روان‌شناس مراجعه کردم و در آن دوره از زندگی‌ام، کارم را در منزل انجام می‌داد. جمله‌ای که مشاور به من گفت عیناً همین حرف بود که من باید حرکتی انجام دهم. بعدها که وارد دنیای اعتیاد شدم و زمانی که کتاب ۶۰ درجه زیر صفر را مطالعه کردم، بیرون آمدن از اعتیاد عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر تعریف‌شده بود.
ما زمانی که در حال حرکت هستیم، منجمد نیستیم و اگر حرکتی در جهت منفی هم باشد افسردگی به وجود نمی‌آید. موضوعی که خیلی مهم است و جناب مهندس هم به آن اشاره می‌کنند این است که حرکت از یک نقطه‌به‌نقطه‌ای دیگر است و اگر حرکتِ ما در مسیر درست و صراط مستقیم باشد، قطعاً به آن حال خوش‌دست پیدا می‌کنیم در جهان ما همه‌چیز در حال حرکت است و حتی ذرات و اتم‌ها مدام در حال حرکت و چرخش هستند. حرکت چیزی است که وجود می‌بخشد و به حیات معنا می‌دهد.
اعتیاد دقیقاً در مقابل این موضوع قرار دارد و از حرکت بازمی‌دارد. آنتی ایکس مصرفی خود من مورفین بود و مورفین این پیغام را به سلول‌های بدن می‌دهد که نیازی به حرکت ندارند. موقعی یک شیر به طعمه خودش حمله می‌کند، مواد مختلف در بدن شیر تولید می‌شوند و انسان هم همین‌طور است. در بدن انسان مواد شبه افیونیِ متفاوتی ترشح می‌شوند و سیستم ایکس بدن هرکدام ماده‌های متفاوت و مختص خودشان را تولید می‌کنند.
من زمانی که شروع به مطالعۀ وادی‌ها کردم، متوجه شدم که همۀ آموزش‌ها در کنگره کاربردی و عملیاتی هستند. تک‌تک وادی‌ها این پیام رادارند و وادی هشتم جزو اولین وادی‌های کاربردی است. جناب مهندس در این وادی از ما می‌خواهند که پیمان درستی ببندیم تا حرکت درستی داشته باشیم.
خیلی ممنون که حرف‌های من گوش کردید.

مشارکت جمعی از اعضاء لژیون سردار نمایندگی:


سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر.
به مسافر رضا و مسافر امیرعلی بابت دریافت شال پهلوانی تبریک می‌گویم. در هفتۀ گذشته هم مسافر محسن از جناب آقای مهندس اجازۀ ی پهلوانی را دریافت کردند و همچنین مسافر اکبر شال پهلوانی خود را گرفتند و هفته‌های بسیار خوبی است و امیدوارم که به همین منوال ادامه داشته باشد. من در این چند سال که در کنگره هستم و برای گرفتن رهایی و موضوعات دیگر خدمت آقای مهندس رسیدم تابه‌حال ندیده بودم که ایشان به‌اندازه‌ای که یک نفر برای کسب اجازهٔ پهلوانی می‌آید، خوشحال باشند. بعضی‌ها می‌گویند به این دلیل است که پول پرداخت می‌کنند؛ اما همهٔ ما می‌دانیم که آقای مهندس اولین نفری بودند که در این جایگاه پرداختی داشته‌اند. درواقع دلیل اصلی آن این است که ایشان می‌بینند راهی که شروع کرده‌اند انسان‌هایی را پرورش داده است که راه را پیداکرده‌اند و درست فهمیده‌اند که کجا آمده‌اند و چیزی که لذت‌بخش است همین است.
من همیشه به رهجویان خودم می‌گویم که ان‌شاءالله رهایی رهجوی خودتان را ببینید؛ چراکه از رهایی خود شخص لذت‌بخش‌تر است. برای وادی هشتم من باید در بحث مشارکت مالی هم مانند این وادی عمل کنم. مهم نیست که چقدر می‌توانم پرداخت کنم و چقدر از مبلغ دنوری یا پهلوانی برایم مقدور است. مهم این است که حرکت کنم و کاری که می‌توانم را انجام دهم. در ادامه وادی نهم وجود دارد و می‌گوید که وقتی از نقطه‌ای شروع شود کم‌کم نقطۀ تحمل بالا می‌رود و توان بیشتری پیدا می‌شود. بحث فقط در مورد پول دادن نیست و مهم این است که من از این آموزش‌ها چه برداشتی می‌کنم.
ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان احد هستم یک مسافر.
به نظر من دررابطه‌با دستور جلسات لژیون سردار من باید برداشتی داشته باشم و به یک نتیجه برسم که آیا آمدن در لژیون سردار برای من بار آموزشی دارد یا خیر؟ تمام جلساتی که در کنگره برگزار می‌شوند باید به من چیزی را آموزش بدهند. مثلاً کسی که می‌خواهد سیگارش را درمان کند باید حتماً در لژیون ویلیام حاضر شود یا کسی که می‌خواهد کمک مالی کند باید در لژیون سردار حضور پیدا کند.
این‌گونه نیست که من مشارکت مالی کنم و در لژیون سردار حضور پیدا نکنم؛ چراکه کنگره به مشارکت مالی من نیازی ندارد. این من هستم که به پول دادن نیاز دارم تا بتوانم راه جریان زندگی و ثروت را بازکنم. پول درست مثل آب می‌ماند و اگر راکد بماند، می‌گندد. همان‌طور که در وادی هشتم گفته‌شده باید در این موضوع حرکت کنم. اینکه کل سال منتظر باشم تا در گلریزان مشارکت کوچکی بکنم شاید آن‌قدر دل‌نشین نباشد.
ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

سلام دوستان وهبد هستم یک مسافر.
من از زمانی که عضو لژیون سردار شدم همیشه به دنبال این بودم که پرداختی داشته باشم؛ اما انگار اذن آن صادر نمی‌شد. نمی‌دانم که اشکال از چه چیزی بود؛ اما خدا را شکر توانستم این کار را انجام دهم و اتفاقات خوبی برای من رقم می‌خورد و مشکلاتم در حال حل شدن است.
اینکه این اتفاقات در حال رخ‌دادن است به این دلیل است که حرکت کردم و به جلو آمدم و راه هم روزبه‌روز برای من نمایان‌تر می‌شود. خدا را شکر می‌کنم که روی این صندلی‌ها می‌نشینم و می‌توانم خدمت کنم و حضورداشته باشم. از آقای مهندس تشکر می‌کنم که چنین بستری را برای ما فراهم نمودند.
خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر.
اینکه من در کنگره می‌بینم افراد دیگر پهلوان می‌شوند و به این جایگاه رسیده‌اند، ناخودآگاه این اتفاق برای من می‌افتد که من هم می‌توانم. تمام قوانین جهان هستی یکی هستند. روزی که من قرار بود به رهایی برسم، باور نداشتم که کسی که قرار است رها شود در جایگاه استادی بنشیند؛ اما آن‌قدر این موضوع را دیدم که ظرفیت آن در من ایجاد شد. کاری که کنگره با من کرد این بود که چیزی را که به من می‌گفت لمس می‌کردم و باور داشتم که این اتفاق خواهد افتاد.
من در لژیون سردار ابتدا دنوری و پهلوانی افراد را دیدم و مدام به جایگاه پهلوانی فکر می‌کردم. من توانایی مالی برای پهلوان شدن را نداشتم و فقط می‌دانستم که یک درآمد و پس‌انداز دارم و از آن می‌ترسیدم. من با خودم کلنجار می‌رفتم و اولین باری که این قضیه را با ایجنت مطرح کردم درواقع حرکت کردم. زمانی که با بقیه شروع به صحبت کردن کردم راه معلوم شد.
امروز که برای دریافت شال خدمت آقای مهندس رسیدم از روز رهایی برایم جذاب‌تر بود و جایگاه عجیبی بود که تجربه کردم و ایمان‌دارم که برکات آن در زندگی حتماً خواهد آمد. ان‌شاءالله این اتفاق خوب برای همه بیفتد. از تمام کسانی که کمک کردند تا من به این آگاهی برسم تا بتوانم ببخشم، تشکر می‌کنم. من خودم هم باور نداشتم که این کار را انجام دهم و این باور و ظرفیت است که به ما برمی‌گردد و ما را بزرگ‌تر می‌کند.
ممنونم که به صحبت های من گوش دادید.

سلام دوستان امیرعلی هستم یک مسافر.
من زمانی که از آقای مهندس اجازۀ پهلوانی گرفتم اتفاقاتی برای من افتاد که روزگارم سیاه شد و تمام حس و حال خوبی که در سفر دوم داشتم از بین رفت. در ابتدا خیلی ناراحت بودم و غصه می‌خوردم که چرا چنین اتفاقی افتاده؛ ولی بعدها که خوب نگاه کردم دیدم که اگر این اتفاقات درگذشته می‌افتاد من به دره پرت می‌شدم و به عمق تاریکی می‌رفتم. من با همۀ فشاری که تحمل می‌کردم تعادل خودم را حفظ می‌کردم و از مسیر خارج نمی‌شدم.
من به این نتیجه رسیدم که این سختی‌ها چقدر قشنگ هستند؛ مانند یک گداخته آتش که ناخالصی‌ها را ذوب می‌کند و آلیاژ واقعی باقی می‌ماند؛ اما پروسهٔ ذوب شدن بسیار دردناک است. من همیشه باتجربۀ جایگاه‌های مختلف حالم خوب می‌شد و تغییر ظرفیت خودم را حس می‌کردم و متوجه شدم ظرفیت پهلوانی را نداشتم و برای اینکه به آن ظرفیت برسم این مشکلات و درد و رنج‌ها ایجاد شد تا به آن برسم.
نتیجه‌ای که برای من داشت این بود که نسبت به گذشته از مسائل خیلی راحت‌تر گذر می‌کنم. خیلی مسائل دیگری هم وجود دارد که بااینکه سختی و درد و رنج‌ها وجود دارند تعادل من هم خیلی قوی‌تر شده است. وقتی این‌گونه نگاه می‌کنم بسیار قشنگ است. به هر صورت این جایگاه بسیار شیرین و لذت‌بخش است و امیدوارم بقیه دوستان هم آن را تجربه کنند.
ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان اکبر هستم یک مسافر.
وقتی‌که اجازۀ حرکت صادر می‌شود همه‌چیز تغییر می‌کند. آقای مهندس هم می‌گویند آب درجایی که می‌ماند می‌گندد. تا حرکتی نباشد هیچ اتفاقی نمی‌افتد. در این وادی راجع به جبران مافات صحبت می‌شود. زمانی که من مصرف‌کننده بودم به خودم، خانواده‌ام و اجتماع خودم خیلی خسارت‌ها وارد کرده بودم. این باید از جایی جبران شود و باید اول از خودم شروع کنم که چه‌کار کنم که حالم خوب شود؟
این اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه من خودم بخواهم. آقای مهندس در اینجا بستری را فراهم کرده‌اند که هم درزمینۀ مادی و هم زمینۀ معنوی برای ما علامت‌گذاری شده است. لژیون سردار لطف خداوند است که در سر راه ما قرارگرفته است تا ما یاد بگیریم چگونه قدردانی کنیم و یاد بگیریم چگونه خسارت‌هایی که به خانواده و جامعه وارد کردیم را جبران کنیم.
سپاسگزارم که به من وقت مشارکت دادید.

سلام دوستان نادر هستم یک مسافر.
بخشیدن و دادن همیشه سخت است. زمان‌هایی است که شرایط آدم را وادار می‌کند و به‌جایی می‌برد که تمام محتویات ذهنی و تمام آموزه‌ها رنگ می‌بازد. وقتی من آموزش می‌گیرم این توهم در من ایجاد می‌شود که من هم دارم این‌گونه می‌شوم و زمانی که شرایط سخت می‌شود تازه خودم را نشان می‌دهم.
یکی از سختی‌هایی که ماهیت وجودی من را به من نشان می‌دهد بحث بخشش است. شخص بزرگی می‌فرمایند که بزرگ‌ترین و بهترین آیینه‌ای که ما می‌توانیم جلوی آن قرار بگیریم و ایرادات خودمان را ببینیم، مرگ است و زیرک‌ترین انسان‌ها، مرگ‌اندیش‌ترین انسان‌ها هستند. وقتی می‌بینم که با مرگ همه‌چیزتمام می‌شود آن موقع است که متوجه می‌شوم چقدر ناقص هستم و چرا بخشش نکردم. شک ندارم که همۀ ما در این لحظه افسوس می‌خوریم که چرا انجام ندادم. به نظر من تنها راه دستور جلسۀ هفتۀ گذشته یعنی صورت‌مسئلهٔ اعتیاد هم تنها بخشش است و هیچ راه دیگری ندارد.
من در دو سالی که هستم این راه فهمیده‌ام که حل مسئله تنها بخشش است. خدا را شکر در کنگره الگو داریم و نمونه‌ها وجود دارند پس ترسی نباید داشته باشم. ایمان من نباید در شرایطی که بالا و پایین می‌شود، رنگ ببازد. باید ایمان خودم را در بستر محکمی بنا کنم. من با تمام وجودم فهمیدم که باید عاشق باشم و کسی که عاشق نیست نمی‌بخشد. عرصۀ لژیون سردار برای همه است و من در هر سطحی که باشم می‌توانم عاشقی کنم و ببخشم. کسب این جایگاه را به پهلوان‌های اخیر تبریک می‌گویم.
خیلی ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر.
من هم به همۀ این افراد که جایگاه پهلوانی را تجربه کردند و همچنین به تمام کسانی که در پیش رو هستند نه به‌اندازۀ ارزش ریالی بلکه به‌اندازۀ قدم‌هایی که برمی‌دارند تبریک می‌گویم. من داشتم فکر می‌کردم که حرکت کردن چقدر ارزش دارد. آقای مهندس می‌فرمایند اگر حرکت متوقف شود عالم هستی از بین می‌رود. بچه‌ای که به دنیا می‌آید حتی نمی‌تواند دست خود را تکان دهد؛ ولی بعدها با همان دست می‌نویسد و غذا می‌خورد و مهم این است که اگر حرکت ندهد اتفاقی نمی‌افتد. همچنین پایی که در قنداق می‌بندند بعدها راه می‌رود و با این دست‌وپا زندگی خود را ادامه می‌دهد.
این موارد برای صور آشکار هستند و خداوند ما را با گنجینه‌ای در درون آفریده است. ما صور پنهانی هم داریم و به قول استاد امین ما انسان‌ها مجموعه‌ای از انرژی‌های فشرده‌شده هستیم. اگر این انرژی‌ها به حرکت درنیایند مثل دستی هستند که تکان نمی‌خوردند و هیچ‌گاه یاد نمی‌گیرند که باید چه‌کار کنند. ما همه با حرکت بیرونی آشنا هستیم و حد و حدود آن‌هم مشخص است؛ اما اصل گنجینه در درون ما است؛ یعنی تفکر ما، نیت ما و دیدن احساسات ما که خداوند در کوله‌پشتی ما قرار داده است و تا حرکت نکنیم آن‌ها را پیدا نمی‌کنیم.
یکی از چیزهایی که انسان را به حرکت وامی‌دارد گذشت است. اگر بتوانیم بخشش‌کنیم یک سری از صفات و انرژی‌های نهفته شده پدیدار می‌شوند که چه چیزهایی مانع حرکت ما هستند. کسی که حرکت می‌کند ناخودآگاه موجی از انرژی را همراهی می‌کند. با بخشش چیزی در شما به وجود می‌آید که انرژی حرکت بسیار قوی‌ای برای آینده خواهد بود و شمارا راضی و آرام می‌کند که من هم حرکتی کردم و قدمی برداشتم. این ارزش دارد و امیدوارم همه این تجربه را داشته باشند که حرکت آن‌ها از درون و بیرون باهم ادغام شود و شکوفایی آن حد و وصف ندارد.
از وقت مشارکت شما ممنون و متشکرم.

تایپ: مسافر بیت‌الله
ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .