English Version
English

من فرمانروای یک کیهان عظیم هستم

من فرمانروای یک کیهان عظیم هستم

من فرمانروای یک کیهان عظیم هستم و باید تلاش کنم که یک فرمانروای لایق باشم؛ اما فرمانروا بودن چه معنایی دارد؟ آیا فرمانده بودن یعنی دستور دادن به‌ دیگران؟ آیا من توانایی مدیریت مسائل مربوط به خود را دارم؟ فرماندهی چه ارتباطی با فرمان‌برداری دارد؟ استاد امین در سی‌دی از فرمان‌برداری تا فرماندهی به این سؤالات پاسخ می‌دهند و طبق فرمایش ایشان «فرماندهی یک هدف است.» درواقع یک مسیر را مشخص می‌کند که از کجا به‌ کجا حرکت را انجام دهیم. فرماندهی عام می‌باشد و می‌تواند بر هر چیزی باشد. این مطلب یک قانون کلی است. فرماندهی در معنا این است که یک انسان به یکسری از نیروهای درونی و بیرونی احاطه داشته باشد و قادر باشد کاری را که از خود می‌خواهد به انجام برساند و همین‌طور اگر کاری را از دیگران بخواهد به انجام برسانند.

فرماندهی دارای صور آشکار و صور پنهان است. فرماندهی در صور پنهان را می‌توان فرمان‌هایی که توسط عقل جهت انجام دادن کارها صادر می‌شود در نظر گرفت و این فرماندهی مربوط به درون انسان می‌شود و اعضاء بدن نیز جهت درست انجام‌ دادن دستورها از دانایی و دانایی مؤثر استفاده می‌کنند؛ به‌طور مثال شخصی به دست خودفرمان می‌دهد که لیوان آب را بردار یا به چشم‌های خود می‌گوید بازشوند. فرماندهی خواسته درونی است و همه انسان‌ها دوست دارند که آن جایگاه یا فرماندهی را داشته باشند. کاری که انسان انجام می‌دهد درواقع این است که به نیروی خود مسلط می‌شود و این مسلط شدن درونی است؛ مثلاً کسی که قهرمان کشور می‌شود جسم یا بخشی از اعضاء جسم خود را تحت‌ فرمان دارد.

این فرماندهی در یک انسان سالم با یک انسان دچار بیماری، به‌خصوص بیماری اعتیاد کاملاً متفاوت است. اگر انسان سالم چیزی یا کاری را بخواهد انجام بدهد بدون اشکال اجرا می‌شود درحالی‌که حتی متوجه فرماندهی درون خود نمی‌شود؛ اما در انسانی که بیمار است فرماندهی از بین می‌رود؛ برای مثال فردی که بیماری دیابت دارد دیگر نمی‌تواند قند یا شیرینی بخورد یا شخصی که بیماری اعتیاد دارد بعد از مدتی متوجه می‌شود که دیگر نمی‌تواند کارهایی که قبلاً انجام می‌داده را انجام دهد و چیزهایی که قابل‌اجرا بود حالا به‌صورت نسبی اجرا می‌شود. او دستور می‌دهد؛ ولی انجام نمی‌شود. کسی که دچار بیماری اعتیاد می‌شود فرماندهی خود را از دست می‌دهد؛ زیرا این خاصیت مواد مخدر است که به نحو احسن این کار را انجام می‌دهد و احساس ناتوانی، بدبختی و ... را به وجود می‌آورد. وقتی‌که شخص مصرف‌کننده می‌خواهد حرف بزند نمی‌تواند؛ چون تارهای صوتی فرمان نمی‌برند. در فکر او چیز دیگری است؛ اما زبان چیز دیگری می‌گوید یا هر غذایی را نمی‌تواند بخورد چراکه فرماندهی از او سلب شده است؛ پس اگر بخواهد به‌ اجرا درآورد باید مواد جدید استفاده نماید یا مواد مصرفی خود را بیشتر کند؛ مثلاً به‌جای تریاک از شیره تریاک استفاده کند. درواقع مصرف‌کنندگان این کار را انجام می‌دهند تا فرماندهی را به دست آورند.

در مورد همسفران نیز همین‌طور است. باکمی تأمل می‌بینیم که قبلاً توانایی‌های زیادی داشته‌ایم؛ ولی الآن آن توانایی‌ها از حیطه اختیارات ما خارج‌شده است. قبلاً مطالبی را می‌خواندم و یاد می‌گرفتم؛ ولی الآن در ذهنم نمی‌ماند یا الآن حال انجام این کار را ندارم و بعداً آن‌ را انجام می‌دهم؛ یعنی اختیار کارهای خود را ندارم و نمی‌توانم امور‌ خود را مدیریت کنم. با انجام اولین نافرمانی اختیارات از ما گرفته می‌شود و ذره‌ذره از فرماندهی ساقط می‌شویم؛ بنابراین می‌توان دریافت که فرماندهی آن‌قدر اهمیت دارد و باارزش است که انسان بهای سنگینی را پرداخت می‌کند و حتی گاهی جان خود را به خطر می‌اندازد تا آن را به دست بیاورد.

انسان زمانی که دچار تاریکی می‌شود در نفس اماره قرار دارد و تا زمانی که اعتیاد دارد متوجه آن نمی‌شود و به کار خود ادامه می‌دهد. نفس اماره فرمان می‌دهد که باید این کار را انجام بدهی و مواد خود را تهیه نمایی و استفاده کنی و همین‌ها انجام می‌شود. حال این سؤال مطرح است انسانی که تحت ‌فرمان نفس اماره است چگونه می‌تواند به فرماندهی برسد و به دیگران فرمان بدهد؟ انسانی که در این وضعیت قرارگرفته است، تحت ‌تأثیر نیروهای منفی نهفته در ماده دست‌وپابسته و اسیر است؛ اگر بخواهد بر این نیرو غالب شود وزندگی طبیعی داشته باشد و نیروها را تحت ‌فرمان و اختیار خود بگیرد باید به فرمان‌برداری برسد.

در سوره هود آیه 112 آمده است: «فَاستَقِم کَما اُمِرت» به معنای پس آن کنید که فرمان است و این اهمیت بالای فرمان‌بردار بودن را نشان می‌دهد. از شرایط  مهم فرمان‌بردار بودن این است که شخص باید بپذیرد که اشکال دارد؛ بنابراین احتیاج دارد که از یک نیروی دیگر اطاعت کند تا از نفس اماره خارج شود. او باید از یک استاد بدون قضاوت اطاعت نماید؛ البته فرمان‌برداری کار راحتی نیست و در عمل کار بسیار سختی است؛ اما جهت رسیدن به فرماندهی در کاری ابتدا می‌بایست نقض فرمان را بپذیریم و بپذیریم که اشتباه کرده‌ایم؛ سپس فرمان‌برداری خوب باشیم؛ همچنین باید عاشق طی مسیر و رسیدن باشیم. در اینجا هر شخص پس از حضور در کنگره موردحمایت قرار می‌گیرد و یک راهنما به وی اختصاص داده می‌شود که با اجرای دستورات راهنما قادر خواهد شد به‌مرور نیروهای منفی را از شهر وجودی خارج کند و درنهایت تبدیل به فرمانروایی لایق برای شهر وجودی خویش گردد.

نویسنده: راهنما‌ همسفر فاطمه (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
عکس، ویراستاری و ارسال: همسفر ناهید مرزبان خبری
همسفران نمایندگی آزادشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .