English Version
This Site Is Available In English

فرمان‌برداری به عمل کردن است

فرمان‌برداری به عمل کردن است

چهاردهمین جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، به نمایندگی پرستار؛ با استادی دیده‌بان محترم مسافر محمد صادق صداقت، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری همسفر علیرضا با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» در روز شنبه 10 شهریور ماه 1403 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: 
سلام دوستان، محمدصادق هستم یک مسافر؛ سپاسگزارم از دبیر جلسه و در ابتدا خیلی خوشحالم که امروز و در این جایگاه در خدمت شما هستم و امیدوارم که در کنار همدیگر جلسه خوبی داشته باشیم.
در مورد دستور جلسه از فرمان‌برداری تا فرماندهی» باید بگویم که من حدوداً چهار سال در این نمایندگی بوده‌ام و امروز که آمده‌ام با خاطرات گذشته و حالا بچه‌های قدیمی هم خدا را شکر زیاد هستند و خدا را شکر و خدا را صد هزار مرتبه شکر که من تقریباً شصت درصد از جمعیت حاضر را خوب می‌شناسم که حالا یکسری را در روند انضباطی شدنشان می‌شناسم و یکسری هم که سربه‌راه بوده‌اند، ولی درهرحال خدا را شکر و این خیلی جای امیدواری دارد که اکثر بچه‌ها و تقریباً شصت درصدشان از بچه‌های قدیمی هستند و یعنی بالای سه چهار سال است که مانده‌اند و حالا خاطرات شیرینی برای من تداعی شد و حسی خيلي خوب به من دست داد.

از فرماندهی تا فرمان‌برداری دو نقطه است که یک مسیر است که ما باید این مسیر را طی کنیم و این مسیر تمام‌شدنی هم نیست یعنی، همیشه ما در نقطه شروع هستيم و همیشه در نقطه پایان هستیم؛ یعنی درهرحال فرقی هم نمی‌کند که چه جایگاهی داشته باشیم و هر جایگاهی که داشته باشیم. خب با این حرف دیگر تکلیف برای همه ما روشن است که اگر آموزش گرفتنم تمام شود دیگر کاری در کنگره که ندارم و می‌روم سر زندگی‌ام؛ من که بعد از گذشت تقریباً بیست و خرده‌ای سال در کنگره هستم، پس نیاز به آموزش دارم که اینجا هستم و زمانی می‌توانم خوب فرماندهی کنم که فرمان‌بردار خوبی باشم. در همان وضعیت، یعنی در همان لحظه‌ای که من فرماندهی می‌کنم باید در همان لحظه هم فرمان‌بردار خوبی باشم. فرمان‌بردار خوب بودن هم به کلاس گذاشتن و به سخن نیست، فرمان‌بردار خوب بودن به عمل کردن است. حالا در اصطلاح می‌گویم مردِ جنگی که یک مرد جنگی می‌رود تمام دوره‌ها را می‌بیند و تمام کارها را یاد می‌گیرد که چه‌کار کند و چطور تیراندازی کند و چطوری چیدمان کند و به قولی معاونانش را کجا بچیند و چه‌کار کند و... ولی زمانی که جنگ شود اگر نتواند این‌ها را اجرا کند یعنی اصلاً کارایی ندارد و فرمانده نیست. یک سرباز خوب کسی است که در عین اینکه دارد به مسئولیت فرماندهی‌اش می‌رسد در همان لحظه هم فرمان‌برداری خوب باشد. امروز که من فرمان‌برداری خوب هستم یاد می‌گیریم مسیر درست را که چطور در آن مسیر حرکت کنم و وقتی مسیر را یاد گرفتم فردای امروز اگر کسی بخواهد از من آموزش بگیرد که فرمان‌برداری کند من کامل می‌توانم او را راهنمایی کنم و کامل می‌توانم به او بگویم که چطور حرکت کند تا بتواند در ادامه یک فرمانده خوبی شود.

در ادامه تولد شهرام عزیز است.
شهرام عزیز وارد نمایندگی آکادمی وارد لژیون ما شد و در ادامه باهم در شعبه صالحی بودیم و بعد به شعبه پرستار آمدیم و اینجا شهرام عزیز به همراه حسن عزیز هم که امروز اینجاست با سایر عزیزان در گروه مرزبانی بودند؛ از زمانی که شهرام عزیز آمد که حالا شاید امروز نگاه کنید و بگوئید که ایشان آدمی آرام است که بلی و درست هست، خیلی از عزیزان می‌گویند که یک روند یکنواختی را در زندگی داشته‌اند.
کنگره ۶۰ به این ربط ندارد که ما در زمان مصرف آدمی به‌هم‌ریخته بودیم یا انسانی آرام بودیم یا انسانی پرخاشگر بودیم یا اهل درگیری بودیم یا نبودیم، ما یک مصرف‌کننده بودیم؛ یک فردی که خیلی انسان بزرگی است مثلاً فلانی دکترای فلان دارد ولی مصرف‌کننده مواد مخدر بوده و آن آدمی که دکترای فلان بوده و در آن چارت بود اگر مصرف‌کننده مواد نبود ببین دیگر چه می‌شد! ما هم بیاییم به این نگاه کنیم که اگر این وزنه اعتیاد از آن آدم کنده شود آن آدم چقدر می‌تواند سرعت بگیرد.

بعضی از آدم‌ها را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که مصرف‌کننده است، خیلی چیزها هم در او روتین است، اگر این آدم مصرف‌کننده نباشد چقدر بیشتر می‌تواند توانایی داشته باشد؟ چقدر تواناتر است و چقدر در جامعه پویاتر است؟
ما موضوع را از این نظر نگاه می‌کنیم؛ یک موضوع خیلی مهمی هم در خلق‌وخوی شهرام است که همین‌جور که امروز خیلی از عزیزان از شعب مختلف آمده‌اند اینجا و من خوشامد هم به آن‌ها می‌گویم و حتماً هم به خاطر تولد شهرام عزیز اینجا هستند و یکی از حسن‌های شهرام عزیز این است که انسان بسیار با محبتی است و همنوع دوست است و دوست دارد آدم‌های اطرافش را حمایت کند و به‌طور درست حمایت کند و به‌طور صحیح حمایت کند، کلماتی که بکار می‌برد را خیلی دقت می‌کند و زور هم نمی‌زند و ادا هم درنمی‌آورد و این شکلی عادت کرده که دقت می‌کند چه کلماتی را دارد بکار می‌برد تا دیگران از دستش ناراحت نشوند. کاری که به او گفته می‌شود را به بهترین شکل ممکن و تمام و کمال انجام می‌دهد.

من چندین بار و شاید صدها بار به شهرام کار داده‌ام و خیلی تمیز و شسته‌رفته کار را آورده انجام داده، خیلی جاها هم گفته که آقا این کار از من برنمی‌آید و من تخصص این کار را ندارم و نمی‌توانم انجامش بدهم که این چیز مهمی است و این خیلی موضوع مهمی است.
به خودش تبریک می‌گویم و به خانواده محترمش تبریک می‌گویم و به تک‌تک بچه‌های کنگره ۶۰ و به بچه‌های لژیونش تبریک می‌گویم و آرزوی بهترین‌ها را دارم برای شهرام عزیز و امیدوارم که روز به روز در مسیر خدمت پیشرفت کند.
از اینکه به صحبت‌های من‌ گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.

مشارکت راهنما مسافر شهرام:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. دوستان، تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت؛ سلام دوستان، شهرام هستم یک مسافر.
ابتدا سپاس می‌گویم و خداوند را شاکرم که در این جایگاه و در حضور شما و در کنار شما و در کنار راهنمای عزیزم در این مکان مقدس حضور دارم، هرچقدر شکر کنم کم است.
از بنیان کنگره و از خانواده محترم ایشان و از تمام عزیزان خدمتگزار از راهنمایان عزیز و از مرزبانان عزیزی که در ادوار گذشته آمده‌اند و در ادامه خواهند آمد سپاسگزارم؛ از اعضای نمایندگی پرستار و خصوصاً از عزیزان هم لژیونی خودم سپاسگزارم و تشکر می‌کنم که زحمت کشیدند و امروز واقعاً حس خوبی داشتم از گذشته تا به امروز.

همان‌طور که راهنمای عزیزم فرمودند: من این تصویر درخت پوسیده را نگاه می‌کردم که در این تصویر در ظاهر اصلاً بیشترِ این درخت نیست و درون من هم شاید در ظاهر آن درخت بود ولی در درون پوسیده و خراب بود و در آستانه سقوط از هر لحاظ در زندگی و در جسم و جانم بودم و خداوند مرا به کنگره هدایت کرد و مهم‌تر اینکه نزد کسی هدایتم کرد که اگر ایشان نبود من شاید نه‌تنها توان خدمت کردن در کنگره، بلکه توان سفر کردن در کنگره را هم به دست نمی‌آوردم؛ با درایت و هوش راهنمای عزیزم آقای صداقت و با داشتم کلیدی که دستور جلسه امروز است و باید به دستور جلسه هم اشاره کنم که از رمز و راز موفقیت من و اینکه الآن اینجا در کنار راهنمای عزیزم و در حضور شما هستم، فرمان‌برداری است.

فرمان‌برداری را هم از راهنمای عزیزم یاد گرفتم و انجام دادم و اگر این فرمان‌برداری نبود قطعاً من درست سفر نمی‌کردم. عزیزان سفر اول و سفر دوم و همه ما نیاز داریم که فرمان‌بردار باشیم، اصلاً انسان از زمانی که نافرمانی کرد از بهشت خارج شد پس ما هم باید فرمان‌بردار فرمان‌ها الهی باشیم و کسانی را که خداوند سر راه ما قرار می‌دهد بشناسیم و بفهمیم و اطاعتشان کنیم تا به مسیر درست هدایت شویم؛  مسیر درست درمان را من تنها جایی که شناختم واقعاً کنگره ۶۰ است، من قبل از اینکه به کنگره بیایم راه‌های زیادی را برای درمان جستجو کردم؛ ولی همیشه شکست خوردم پس خدا را شکر که با کنگره آشنا شدم و اطاعت کردم و درمان شدم و در ادامه هم اطاعت خواهم کرد و شاکرم؛

من باید بفهمم کجا آمده‌ام و برای چه، باید بدانم اصلاً برای چه آمده‌ام؛ برای چه به این جایگاه آمده‌ام و چه شده که من آمده‌ام اینجا و چه‌کار باید کنم؟
و جواب همه این‌ها را خود آقای مهندس و استادِ بزرگ ما استاد امین و راهنمای عزیزم و همه راهنماهای عزیز، این‌ها را به رهجو می‌گویند و رهجو باید متوجه شود و اطاعت امر کند و به درمان برسد؛ رهجو نمی‌تواند دوتا حرف را گوش کند و دوتا را هم انجام ندهد، یا اینجا دیر بیاید یا فلان کار را نکند یا پارک نیاید و...

هرکدام از این فرامین برای من و به قصد درمان من صادر می‌شود و راهنما خیلی هوشمندانه این‌ها را صادر می‌کند پس باید منِ رهجو متوجه این موضوع باشم و اگر این‌طور نباشم قطعاً به درمان نمی‌رسم. کسانی که اینجا هستند و افرادی که سال‌هاست در کنگره هستند یکی از مشخصه‌هايشان این است که قطعاً فرمان‌بردار خوبی هستند و قطعاً هم در جایی فرمانده‌ می‌شوند. اولين فرماندهی بعد از رهایی همان فرمان جسم و روان خودمان است که به خودمان داده می‌شود که از ما گرفته شده بود که من به واسطه اعتیاد دیگر اختیار و توان فرماندهی خودم را هم ندارم چه رسد که بخواهم خانواده یا محل کار و دیگران را فرماندهی کنم.

کلید تمام این‌ها در کنگره است و با درایت و آموزش‌هایی که کنگره به من داده و فضاهایی که کنگره خلق می‌کند و خلق کرده یا جایگاه‌هایی را تعریف کرده تا زمانی که به اینجا بیایم یک صندلی به من داده شود که روی آن بنشینم و آموزش ببینم و تفکر را یاد بگیرم و ادامه بدهم؛ بعضی‌ وقت‌ها از راهنما سؤال می‌کردم و خیلی وقت‌ها پاسخ نمی‌دادند و بعدها متوجه شدم من که تازه آمده‌ام اصلاً خیلی چیزها را متوجه نمی‌شوم و درک و آگاهی‌اش را ندارم پس لزومی ندارد که راهنما بخواهد همه‌چیز را همان لحظه بگوید و توضیح بدهد، ولی اشاره می‌کردند؛ خیلی جاها بود و این‌قدر باید رهجو دقیق باشد چون راهنما فقط سخن نمی‌گوید و فقط راهنمایی نمی‌کند بلکه یک کار و وظیفه‌ای را به من محول می‌کند که باید من انجامش بدهم تا یک نتیجه بگیرم و به آن خواسته برسم؛ این‌ها در ادامه و در کنار هم منجر می‌شود به درمان و رهایی من.

واقعاً سپاس می‌گویم و تشکر می‌کنم از راهنمای عزیزم که همین الآن هم که از حضور عزیزان تشکر کردم به این خاطر است که همین‌که هستید و همین‌که حضور دارید و دارید آموزش می‌گیرید این ادامه‌دار است و پایانی ندارد و  این سرآغاز خط دیگری است و من به مرحله دیگری می‌روم و باید آن مرحله را هم با تفکر و خواسته خودم و با راهنمایی راهنمایم انجام بدهم و ادامه بدهم. صحبت را کوتاه می‌کنم و حسم را می‌گویم؛ خوشحالم اینجا هستم و قطعاً آیت بودنم پیامد تلاش‌ها و کارهایی است که الآن اینجا حضور دارم و امیدوارم و آرزو دارم تک‌تک شما از این دستور جلسات درس بگیرید و فرمان‌بردار باشید با تفکر ادامه دهید تا ان‌شاءالله به خواسته‌های معقول خودتان برسید و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم.

امیدوارم عزیزانی که امروز جلسه اول حضورشان است وقتی راهنما انتخاب کردند مشکلاتی که دارند و همین‌طور دانش و آگاهی و هر درجه از علم و تحصیل و ثروت اگر دارند را بیرون بگذارند و بیایند اینجا و به راهنما احترام بگذارند و اعتماد کنند و پیروی کنند تا ان‌شاءالله به درمان قطعی برسند. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید از شما عزیزان سپاسگزارم.

عکاس : مسافر رضا از لژیون ششم
تایپ و ویراست : مسافر علی اکبر از لژیون ششم و مسافر حسین از لژیون دوازدهم
بارگزاری : مسافر رضا از لژیون ششم و مسافر دانیال از لژیون دوازدهموبلاگ نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .