بعد از پایان دوره خدمتی مرزبانان گروه خانواده همسفر فاطمه و همسفر فریبا، این دو همسفر صبور و عاشق، همسفرانی که آنچه در توان داشتند بامحبت درونشان آمیخته کردند و با تمام وجود در جهت پیشبرد اهداف کنگره گام برداشتند و از خودشان ردپای عشق را بر قلب تکتک همسفران نمایندگی سهروردی بهجا گذاشتند، بر آن شدیم تا گفتوگویی با این عزیزان داشته باشیم و از تجربیاتشان در قسمت مرزبانی استفاده کنیم و بهرهمند شویم. شما خواننده عزیز را به کسب تجربه از این عزیزان دعوت میکنیم.
همسفر فاطمه و مسافرشان با تخریب ۱۷ سال آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، الکل و قرص وارد کنگره شدند. ۱۰ ماه و ۱۳ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمد و همسفر پریسا سفر کردند. هماکنون به مدت ۳ سال و ۱۰ ماه است که از بند اعتیاد با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. در ادامه وارد لژیون ویلیام وایت شدند و به راهنمایی آقای محمد با متد DST و آدامس نیکوتین دار خوراکی به مدت ۱۰ ماه و ۳ روز سفر کردند. هماکنون به مدت ۳ سال و ۸ ماه است که از بند نیکوتین آزاد و رها هستند. ورزش مسافر ایشان در کنگره والیبال و شنا و ورزش همسفر فاطمه دارت است.
شخصی که میخواهد ۱۴ ماه در جایگاه مرزبانی خدمت کند؛ باید چه ویژگیهای فردی و اجتماعی داشته باشد تا بتواند خدمت خود را بهخوبی به پایان برساند؟
همیشه قبل از قرار گرفتن در جایگاه خدمت مرزبانی از خودم میپرسیدم، فاطمه آیا میخواهی بهعنوان مرزبان در این جایگاه کسب تجربه و خدمت کنی؟ چه ویژگیهایی باید داشته باشی و نحوه برخوردت با اعضاء و نوع دیپلماسی که آموزش گرفتهای و نوع نگرش تو به این سیستم و خدمت چگونه است؟ وقتی وارد این جایگاه و خدمت شدم فهمیدم مرزبان در درجه اول باید مردمدار باشد و مردمداری را خوب فراگرفته باشد تا بتواند خدمت را به نحو احسنت به پایان برساند. من بهعنوان یک مرزبان الگویی هستم برای تکتک اعضاء و در حال پرورش مرزبانانی هستم که در دوره بعدی انتخاب میشوند، قطعاً باید روند خوبی برای مرزبانی اجرا کنم؛ باید حافظ حرمتها و قوانین کنگره باشم و مجری خوبی برای اجرای قوانین باشم، چراکه من انتخابشدهام تا حرمتها را حفظ کنم و فرمانبردار فرمایشهای آقای مهندس باشم.
توقع کلی که کنگره از مرزبانان دارد در پیمان مرزبانی بهطور خلاصه بیانشده است و هر مرزبانی باید به آن پیمانی که بسته است پایبند باشد. به نظر من یک مرزبان باید پیمان را هرروز جلوی چشمانش قرار بدهد و بداند که چه چیزهایی را تعهد کرده است و این برای یک مرزبانِ خوب بودن، کفایت میکند. دراینبین مرزی هست که به تاریکی یک تار مو هست و آنهم این است که من بهعنوان یک مرزبان که در حال خدمت هستم، بدانم این جایگاه فقط برای خدمت است، اول برای خودم و دِینی که به کنگرهدارم و سپس به خاطر خوب شدن حال دیگران؛ باید بدانم من آقا و سرور کسی نیستم و بر کسی ریاست نمیکنم و نباید لحن من حاکمانه باشد، تمام این مسائل در آن پیمانی که مرزبانان میبندند، آمده است و برای خدمت مرزبانی، پیروی از متن پیمان کفایت میکند.
برای موفقیت در مرزبانی، هر مرزبان زمانی میتواند نتیجه موفقیت یا عدم موفقیت در دوره مرزبانی خودش را ببيند که بهعنوان یک خدمتگزار در حال خدمت است و در پایان دوره، وقتی خدمتش را به پایان رسانده و بهعنوان یک همسفر عادی بر روی صندلی نشسته، طرز رفتار دیگر همسفران را با خودش ببيند که آیا قبل از مرزبانی این رفتار بهتر بوده یا بعدازاین که خدمت مرزبانی را به پایان رسانده است و این هم شاخصی است برای تعیین موفقیت مرزبانان هست؛ چراکه مرزبانان نیز از دل همین همسفران بیرون آمدهاند و از رأی اعضاء انتخابشدهاند و در این جایگاه مشغول به خدمت هستند. هرگز نباید فراموش کنم و در هر جایگاهی که در حال خدمت هستم بر خودم غره نشوم و آن شادی و حال خوشی را که در این جایگاه کسب میکنم به تکتک اعضاء ببخشم؛ چراکه استاد امین میفرمایند: "اگر در حال خدمت هستی، آن توقعی که از دیگران داری قطعاً در وجود تو نهفته است؛ اگر احترام میخواهی باید احترام بگذاری»؛ پس بر من واجب است که احترام تکتک اعضاء را داشته باشم و آن شادی و حال خوشی که در این جایگاه تجربه میکنم را به دیگران ببخشم تا دیگران هم از این حال خوش بهرهمند شوند و فراموش نکنم که استاد امین میفرمایند: «شادی حقیقی در این نیست که تنها چون ستارگان بدرخشیم، بلکه در این است که به دیگران نیز یاری نماییم تا مانند ستارگان بدرخشند.»
مرزبانی یعنی "پایبرهنه راه رفتن بر روی گداختههای آتش" چه تفاوتی بین جایگاه مرزبانی و دیگر جایگاهها وجود دارد که آقای مهندس جایگاه مرزبانی را اینگونه تعریف کردهاند؟
به نظرم مرزبانی یک دوره مدیریت بحران است. حالا چرا بحران؟ زیرا مرزبانی یک سیستم مدیریتی و اجرایی است و بحران به این خاطر است که با یکسری افراد و خانوادهها در ارتباط هستند که همه این افراد مصرفکننده بودهاند یا همسفرانی هستند که یک دنیا تخریب بر روی خود و اطرافیانشان داشتهاند و حال مساعدی ندارند؛ در بدو ورودشان به کنگره و حتی تا یکی دو ماه اول ورودشان، برخورد با این افراد و مدیریت آنها مثل مدیریت یک مدیری است که در شرایط بحرانی قرار دارد. یک مرزبان باید در ابتدا آرامش خودش را حفظ کند و سپس این آرامش را به محیط آن نمایندگی که خدمت میکند انتقال بدهد؛ بهعنوان یک مرزبان، باید هم مهر داشته باشم و هم قهر، یعنی هم مهر و محبت مرزبانان مهم است و هم نوع رفتار که درهرصورت با اعضای آن نمایندگی دارد.
خدمت و مسئولیت برای مرزبانان آنقدر مهم است که آقای مهندس فرمودند: «مرزبانی با پایبرهنه روی گدازههای آتش راه رفتن است.» درواقع آن رنج و سختیهایی که یک مرزبان در این جایگاه برایش گاهگاه اتفاق میافتد، چون عاشقانه خدمتش را پذیرفته و با جانودل خدمت میکند، قطعاً آن سختیها برایش شیرین است و رنجی است همراه با عشق و محبت. اگر این سؤال پیش بیاید که یک مرزبان چگونه میتواند آن گدازههای آتش را تحمل کند؟! من اینگونه میتوانم پاسخ دهم؛ درصورتیکه محبت در وجودش داشته باشد و در وجودش عشق شعلهور باشد. مرزبانان ممکن است در طول روز همانطور که گفتم با صدها شخصیت متفاوت روبهرو شوند، اینکه بتواند چگونه برخورد کند مهم است؛ اینکه طبق قوانین عمل کند و بهعنوان یک مجری بتواند هم مهر و محبت و هم قهر داشته باشد. جمله زیبایی را در سایت خواندم که نوشته بود: «مرزبانان باید کمربندی از جنس حریر را بر کمربسته باشند»؛ یعنی همانطور که کمربند را محکم بستهاند و صلابت دارند آن لطافت را هم داشته باشد و بر مبنای آن اساسی که میگوییم "کنگره بر اساس عقل و عشق و محبت است" بتواند رفتار کند تا دوران بحرانی که در پیش رو دارد را پشت سر بگذارد.
یک مرزبان درروند پیشبرد اهداف کنگره ۶۰ چه نقشی دارد و چگونه میتواند نظم و انضباط را در شعبه حاکم کند تا خللی در اهداف کنگره ایجاد نشود؟
من بهعنوان یک رهجوی کنگره اولین چیزی که در کنگره آموزش میگیرم، نظم و انضباط است که میتوانم این نظم و انضباط را در هر جایگاهی که خدمت میکنم، حتی در آموزشهایی که از لژیون و راهنمای خودم میگیرم آن نظم را سرلوحه تمامکارهایم قرار دهم و به نظرم نظم و انضباط خیلی مهم است که در هر سطحی از زندگی باید برقرار باشد تا در روند پیشبرد اهداف کنگره ۶۰ و حتی در روند پیشبرد اهداف خودمان که در زندگی داریم خللی ایجاد نشود.
در کنگره جایگاهها فقط اسمهایشان با یکدیگر فرق دارد و متفاوت است، اما عملاً ابزارشان همیشه یکی است. گفتیم که مبنا یا اساس کنگره بر پایه سه اصل عشق، محبت و ایمان است یا عشق، عقل و ایمان ابزارهایی هستند که بهواسطه این ابزارها میتوانیم در تمامی خدمتها حرکت درستی داشته باشیم. زمانی که ما بیاییم و نکاتی را که در کنگره آموزش گرفتهایم را به کار بگیریم در هر جایگاهی که باشیم و در هر جایگاهی که خدمت میکنیم، میتوانیم آن جایگاه را به سمتوسوی درست خودش سوق دهیم.
لژیون مرزبانی متشکل از مرزبانان و ایجنت است و به دلیل اینکه مجری قوانین و حافظ اصول و مرزهای کنگره است، حساسیت کاریاش زیاد است و قطعاً از حساسیت ویژهای برخوردار است. حافظ مرزها، اصول و قوانين کنگره بودن خیلی مهم است؛ اما با ابزارهایی که کنگره در اختیار ما گذاشته است که همان عشق، عقل و ایمان است با آنها میتوانم بهخوبی در این مسیر حرکت کنم. همسفر نجمه همیشه میگفتند زمانی که بتوانیم آن ابزارها را در کنگره و در راستای اهداف کنگره عملیاتی کنیم، میتوانیم بهخوبی در این مسیر حرکت کنیم و من میتوانم با اجرای قوانین و حرمتهای کنگره و همچنین اجرای فرامین آقای مهندس و عملکردم بهعنوان یک رهجوی کنگره، حرکت درست داشته باشم و کنگره را در پیشبرد اهدافش یاری کنم. هیچیک از این قوانین در کنگره تغییر نخواهد کرد و نباید اینطور باشد، چراکه این تغییرات باعث خلل در روند اهداف کنگره میشود؛ پس باید تابع قوانین کنگره و حافظ اصول و قوانين کنگره باشم تا بتوانم به بهترین شکل، خدمتم را انجام دهم و همیشه در جهت پویا نگهداشتن یک نمایندگی مثمر ثمر باشم.
از اینکه بعد از پایان خدمت مرزبانی در جایگاه راهنمایی تازه واردین قرار میگیرید و خدمتی جدید را آغاز میکنید، چه حسی دارید؟
حسی که دارم شاید توصیف آن سخت باشد و در عقل نگنجد؛ ولی حسهایی که بعد از خدمت مرزبانی دریافتشان کردم خیلی قشنگ بودند و امیدوارم هر عزیزی که خواسته خدمت و کسب تجربه در این جایگاه را دارد، انشاءالله بتواند به آن دست پیدا کند و در این جایگاه ارزشمند قرار بگیرد. من به هر دلیلی که خدمتگزار میشوم و شروع به خدمت کردن میکنم، حالا در خدمت کردن بهواسطه آدمها که در آن مسیر هستند آموزش میگیرم و این باعث میشود شکل خدمت من تغییر کند. با هر خدمت ممکن است جایگاه من تغییر کند و دوباره در جایگاههای مختلف و خدمتهای جدیدی قرار بگیرم و میتوانم آموزشهای مختلفی را در خدمت جدید دریافت کنم و این دایرهوار میچرخد و شعاع اضافه میکند و قطعاً به فرموده یک عزیزی "هیچ نعمتی همیشگی نیست" من تا وقتی آن نعمت رادارم؛ باید قدر آن را بدانم و از آن استفاده کنم.
راهنما همسفر خندان طی مصاحبهای که مدتی پیش با سایت سهروردی داشتند؛ خیلی زیبا فرمودند و کلامشان خیلی به دلم نشست و بارها این مصاحبه زیبا و دلنشین را مطالعه کردم که فرمودند با قرار گرفتن در هر جایگاه خدمتی یک انرژیهای عجیب و خاصی را دریافت میکنیم و میتوانیم حسهای خوبی را تجربه کنیم و اینکه کنگره بهگونهای است که وقتی من جلوتر میروم یا یکقدمی برمیدارم، احساس میکنم بهتر از این نمیشود و تفاوت جایگاههای خدمتی و کسب تجربه در جایگاههای خدمتی متفاوت، نهتنها همراه با یک آموزش جدید است، بلکه حال خوش بیشتری را با خود به همراه دارد و حتی میتوانیم بفهمیم بهتر از قبلی است و قابلمقایسه با حالات قبلی نیست.
جایگاه مرزبانی برای من خیلی باارزش و مقدس است و حسهای بسیار عالی در شروع خدمتم، در دوره خدمتم و بعد از پایان خدمتم تجربه کردم. وقتی خدمت را تحویل دادم شاید یکلحظه ناراحت شدم که چرا خدمت مرزبانیام تمام شد، اما بعدازآن به خودم آمدم که فاطمه تو آمدی که این خدمت را انجام بدهی و آموزش بگیری و نباید دلبسته یک خدمت باشی، چراکه ما آمدهایم و در کنگره هستیم که ماندگار باشیم و جایگاههای متفاوتی را در کنگره تجربه کنیم و آن حس و تجربههایی که در کنگره و خدمت کردن در جایگاههای متفاوت است، قطعاً با همدیگر فرق میکند. چرا میگوییم متفاوت است؟ زیرا یک همسفر و یک خدمتگزار برای رسیدن به آموزشهای بیشتر و موفقیتهای بیشتر، قطعاً تلاشش بر این است که داناییاش هم به همان میزان افزایش پیدا کند، یعنی هر جایگاه خدمتی را که به دست میآورد و هر خدمتی را که تجربه میکند، قطعاً به همان میزان هم باید داناییاش افزایش پیدا کند و به همان میزان هم انسان میتواند از آن آموزشهایی که دریافت میکند نگاهش نسبت به جایگاهها متفاوتتر باشد. خدا را شکر میکنم بابت اینکه توفیق خدمت در کنگره به من داده شد و بعد از به پایان رساندن خدمت مرزبانی خدا را شکر در جایگاه راهنمای تازه واردین قرار گرفتم. این واقعاً برای من جای شکر دارد و حتماً حکمتی در آن بوده است. انشاءالله بیشتر از همیشه از علوم بیبدیل کنگره ۶۰ بهرهمند بشوم و در مسیری قرار بگیرم که بتوانم به نوری که خواسته من است و حقیقتی که به دنبال آن هستم، برسم و خودم را بیشتر از همیشه بشناسم.
کلام پایانی:
دوست دارم کلامم را با جملهای از استاد سردار عزیز به پایان برسانم و فراموش نکنم که در هر قسمت یا در هر سطحی از زندگی که قرار دارم و هر خواستهای در زندگی دارم قطعاً بارها ساختن آن میتوانم به آن برسم و اینکه فراموش نکنم که "انجامها، انجام میگیرد". این جمله ناب و زیبای استاد سردار را در گوشه ذهنم سپردهام و هرگز فراموش نمیکنم که فرمودند: «سپاس خداوندی را که خود تله درست میکند و خوب که به تله افتادی، آنوقت با ترفندهایی که خود ندانی تو را خارج میسازد.» من بهعنوان بنده کنگره با تمام وجودم سپاسگزار خداوندی هستم که تله اعتیاد را در زندگیام ساخت تا در مسیری قرار بگیرم که بتوانم خودم را دریابم و بدانم که چگونه بودم و چگونه باید باشم تا مفهوم زندگی و زیبا زیستن را درک کنم و اینکه مراقب تلههایی باشم که در زندگی مدام با آنها مواجه هستم.
ایجنت عزیز همسفر زهرا خیلی زیبا فرمودند که این تلهها برای رسیدن به شناخت خودم هست و رسیدن به معرفت و آگاهی که من را میتواند به دانایی نزدیکتر کند تا بتوانم از آن ویرانیهایی که در زندگی سر راهم قرار میگیرد بهآسانی عبور کنم. آقای مهندس در سیدی «گردش حس» فرمودند: «مراقب همیشگی حسهایم باشم و آنها را بیشتر از همیشه درک کنم و بفهمم در هر نقطه و در هر سطحی از زندگی، مراقب کلامم باشم؛ چون در هر قسمت و هر صحبتی ابتدا گوش میشنود و مغز مفهوم کلام را تحلیل و بررسی میکند.» هرگز فراموش نکنم که باید احساسم را تبدیل به کلام کنم و به قول آقای زرکش دیدهبان محترم لژیون سردار «سعی کنیم امروز را در هرلحظه از کلاممان، صوتمان و نورمان یا همان دیدنمان درست استفاده کنیم.»
در ادامه سپاسگزارم از راهنمای عزیزم همسفر پریسا که هر آنچه آموزشدیدهام و تجربه کسب کردهام و هر خدمتی که انجام دادهام بهواسطهی آموزشهای ناب و ارزشمند ایشان بوده است. سپاسگزار آقای مهندس و خانواده بزرگوارشان هستم و بابت حضورم در کنگره و توفیق بندگی در این مکان مقدس و ارزشمند خداوند را شاکرم و امیدوارم بتوانم قدردان این نعمت ارزشمند باشم. تشکر میکنم از خدمات خالصانه همکار عزیزم همسفر فریبا که به هر نحوی در کنارشان آموختم. امیدوارم برکت خدمات خالصانه و ارزنده ایشان در زندگیشان جاری و ساری باشد. سپاسگزارم از ایجنت قبلی همسفر نجمه که درسهای بسیاری از ایشان آموختم و ایجنت فعلی همسفر زهرا که همواره الگوی عشق و محبت هستند و برای مرزبانان جدید در این دوره از خدمت آرزوی موفقیت میکنم، انشاءالله با موفقیت این خدمت ارزشمند و لذتبخش را به پایان برسانند. از شما همسفر مهسا بابت فرصت این مصاحبه سپاسگزار هستم.
همسفر فریبا و مسافرشان با تخریب بیش از ۳۰ سال آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند. با متد DST و داروی OT به مدت 12 ماه و ۲۰ روز باراهنمایی مسافر سعید و همسفر نگار سفر کردند. به لطف خداوند در حال حاضر ۱ سال و ۳ ماه هست که با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش مسافر ایشان در کنگره والیبال و ورزش همسفر فریبا دارت هست.
طبق حرمت کنگره 60 رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ۶۰ ممنوع هست؛ این موضوع برای همه اعضاء کنگره صدق میکند یا تنها برای تازه واردین و سفر اولیهایی هست که هنوز آموزشهای لازم را دریافت نکردهاند؟ اگر برای همه اعضاء ممنوع است چرا؟
کنگره مکان مقدس و امنی هست که هر شخصی با ورود در این مکان باید حرمت آن را حفظ نماید. همانگونه که در نوشتارها آمده است، کلیه قوانین و حرمتها برای تمامی افراد کنگره صدق میکند و باید به قوانین و حرمتها احترام بگذاریم. بر تمام اعضاء کنگره فرض است حریم فوق ذکرشده را محترم شمارند و بر مسئولین نیز واجب است که از وقوع این اعمال جلوگیری نمایند. یکی از مسائل مهم در حرمت کنگره ممنوعیت ارتباطات مالی هست و همه اعضاء کنگره بهخوبی میدانند که حسابوکتاب مالی با اعضاء کنگره داشتن؛ یعنی از دست دادن آرامش و حال خوش، زیرا اگر تعهد مالی در زمان مقرر پرداخت نگردد، روابط بین دو طرف خدشهدار میگردد و درنهایت باعث میشود افراد نتوانند بهراحتی در کنگره حضورداشته باشند و از کنگره جدا میشوند و دلیل اینکه این روابط برای همه اعضاء ممنوع شده است همین است و اینکه در امنیت کامل به هدف خود که درمان اعتیاد و گرفتن آموزش است، برسند.
طی مدت مرزبانی با مواردی مواجه شدید که حرمت کنگره را رعایت نکرده باشند و باعث ایجاد مشکل شده باشند؟ در صورت مشاهده چنین مواردی، برخورد شما چگونه بود؟
خدا را شکر بیشتر افراد در کنگره آموزشدیدهاند و قوانین را رعایت میکنند، اما زمانی در مرزبانی گزارش میدادند که حاشیههایی درستشده است و ما با مشورت کردن در لژیون مرزبانی مشکل را برطرف میکردیم و سعی میکردیم با حس خوب و با عشق و محبت رفتار کنیم. آقای امین در مصاحبهای بیان کردند: «سختترین زمان در مرزبانی زمانی است که حق با شما باشد، اما چشمپوشی کنید»، حرکت در مرزبانی گاهی مانند همان گداختههای آتش است و خدا را شکر با آموزشهایی که در کنگره دریافت کردیم نقطه تحملمان بالا رفته و با صبر و بردباری توانستیم در جهت پیشبرد اهداف کنگره ۶۰ گامهای محکم و استوار برداریم.
آیا هیچگاه حجم زیاد کار در قسمت مرزبانی، باعث ایجاد تأثیرات منفی در زندگی شخصی شما شد یا اینکه در دریافت آموزشهای کنگره یا سیدی نوشتن برایتان اختلال ایجاد کند؟
خدا را شکر چنین مشکلی برای بنده پیش نیامد. یکی از خصوصیات افراد شاغل، نظم و دیسیپلین است که در کارهای روزمره خوددارند و باعث میشود همه کارها به نحو احسن انجام گیرد و بنده از این قضیه مستثنی نبودم. جا دارد از مسافر عزیزم سپاسگزار باشم که در همه موارد یار و یاور من بودند و بنده را در تماممسیر زندگی یاری رساندند. در مورد سیدی نوشتن، خدمت مرزبانی هیچ خللی در سیدی نوشتن من ایجاد نکرد و اگر از تجربهام بخواهم بگویم، بهترین موقع برای من جهت سیدی نوشتن بعد از نماز صبح است که در سکوت و آرامش بعد از یک خواب خوب و استراحت کافی بافکر باز آماده سیدی نوشتن میشوم.
اگر بخواهید بهعنوان فردی که یک دوره مرزبانی را پشت سر گذاشته است، پیامی برای همسفران داشته باشید چه پیامی به آنها میدهید؟
کلیدیترین پیام مرزبانی برای اعضاء کنگره، اجرای مثلث و آرم کنگره ۶۰ هست؛ معرفت، عدالت و عمل سالم که تکتک عزیزان باید سعی کنند در انجام این سه پارامتر و حرکت در صراط مستقیم بیشتر کوشا باشند و در این صورت است که به آرامش مدنظر میرسند و از حال خوش بهرهمند میگردند. اگر از جایگاه خدمت مرزبانی بخواهم بگویم، لحظهبهلحظه خدمت در این جایگاه پر از آموزش است. در این جایگاه فرد پختهتر، صبورتر و عاشقتر میشود، نقطه تحمل فرد بالا میرود و تجربههای زیادی کسب میکند. بنده بهعنوان یک مرزبان حسهای خوب و نابی را در کنار تکتک شما عزیزان تجربه کردم. با شادی شما شاد شدم و با دیدن اشک و غم و اندوه اعضاء غمگین و نگران میشدم و در خلوت خودم برای آرامش و داشتن حس و حال خوب، برای تکتک دوستان محبت دعا کردم و این حس همدردی شیرینترین حس برای من بود. روز اول در جایگاه با خودم پیمان بستم و عهد کردم که به این خدمت به چشم یک قدرت نگاه نکنم و لوگو کنگره که عدالت، معرفت و عمل سالم است را در پیش بگیریم؛ زیرا خداوند ناظر اعمال و رفتارمان است. تمام سعی من بر این مبنا بود که در راستای اهداف کنگره قدم بردارم تا ابتدا آقای مهندس و در ادامه همه اعضاء راضی باشند. تمام تلاشم را به کار بستم تا منیت نداشته باشم؛ زیرا میدانستم هیچ خدمتی ماندگار نیست و باید مواظب پلهای پشت سرم باشم. امیدوارم هر عزیزی خواسته این خدمت را دارد به خواستهاش برسد.
کلام پایانی:
ابتدا سپاسگزار خداوند هستم و سپس از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم، چراکه این بزرگواران باعث شدند من از زندهبودن به زندگی کردن هدایت شوم. از راهنمای لژیون پنجم، همسفر مریم و راهنمای تازه واردین همسفر فرحناز که مشوقهای بنده در هر جایگاه خدمتی بودند تشکر میکنم. از ایجنت سابق همسفر نجمه و ایجنت فعلی همسفر زهرا و همچنین همکار عزیز و دوستداشتنیام همسفر فاطمه تشکر میکنم که به بنده اجازه دادند در کنارشان آموزش و انرژی دریافت کنم و این روزهای قشنگ و بهیادماندنی را تجربه کنم. از همسفر اعظم، همسفر محبوبه و همسفر نگار راهنمایان عزیزم بابت تمامی آموزشهایی که به من دادند تشکر میکنم، امیدوارم برکات خدمات خالصانه همه این بزرگواران در زندگیشان جاری و ساری باشد. از شما همسفر مهسا برای انجام این مصاحبه کمال تشکر رادارم و سپاسگزارم از تکتک راهنمایان عزیز و همچنین همسفران نمایندگی سهروردی که همکاری خوب و صمیمانهای با گروه مرزبانی داشتند. برای تکتک دوستان محبت صحت و سلامتی و برکات روزافزون را از خداوند متعال خواستارم.
از همسفر فریبا و همسفر فاطمه که وقت باارزش خود را در اختیار سایت همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان قراردادند سپاسگزاریم و برای این عزیزان در امر آموزش و خدمت بهترینهای هستی را از قادر متعال خواستاریم.
تهیه مصاحبه و تایپ: همسفر مهسا رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دهم)
عکاس خبری: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1375