دوازدهمین جلسه از دور پنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ به نمایندگی شعبه سنقر با استادی مسافر پهلوان احمد ، نگهبانی مسافر محمدحسین دبیری مسافر فرشید با دستور جلسه « کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن » در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان احمد هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم که به من فرصت داد تا در این جایگاه بنشینم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان ممنونم که به من و امثال من فرصت دادند که به کنگره بیاییم و درمان شویم. دستور جلسه درباره کتاب ۶۰ درجه و تصاویر آن است. در این کتاب هیچ تحریفی اتفاق نیفتاده و به زبان ساده بیانشده که هرکسی واقعاً میتواند آن را بخواند و به زبان ساده یک تعریف درست از صورتمسئله اعتیاد ارائه میدهد. در این کتاب ۱۴ تصویر وجود دارد. آقای مهندس ۲۵ سال پیش این تعریف و تصاویر را بیان کردند تا من مصرفکننده بهتر متوجه شوم. این کتاب ازنظر نگارش بسیار ساده است بهنحویکه هر کس فکر میکند از زبان او حرف میزند. همه سفر اولیها وقتی این کتاب را میخوانند با آن همزادپنداری میکنند و انگار دست ما را گرفته و در کوچهپسکوچههای این کتاب به همراه خود میبرد. البته اینها در صور آشکار است و در صور پنهان اتفاقات دیگری میافتد. یکی از صور پنهان این است که چه اتفاقی برای آقای مهندس افتاده که به اینجا رسیده و قطعاً زاویه نگاه و مرتبه نفس ایشان تغییر کرده است.
آقای مهندس وقتی درمان شدند این کتاب را نوشت یعنی از عمر و آبروی خودشان و خانوادهشان مایه گذاشتند تا به دیگر انسانها کمک کنند. این یک نوع بخشش است که وقتی حال خوش را تجربه میکنی دوست داری دیگران هم به آن حال خوش برسند و برای آن زحمت میکشی. من میتوانم صفت بخشنده بودن را از همین کتاب یاد بگیرم زیرا همه موفقیتهای آقای مهندس در بخشنده بودنشان است. اگر ایشان جایگاهی را تجربه کرده من هم میتوانم تجربه کنم پس باید در هر حال و هوایی بهترین خودم باشم و میتوانم در کنگره آموزش بگیرم به بیداری برسم و آدم خوبی باشم.
دروازه ورود به سفر دوم این است که من از صفت بخشنده بودن عبور کنم. به طبیعت نگاه کنید یک درخت در عوض مقداری آب ، کود و خاک چه میوههای زیبا و خوشمزهای به ما ارزانی میکند. من همیشه فکر میکردم حقالناس یعنی اینکه به کسی آزار و اذیت نرسانم ولی معنی درست آن را در کنگره یاد گرفتم و البته زمانی به من اجازه داده شد اینها را درک کنم که یکچیزی در عوض آن پرداخت کنم. من عضو لژیون سردار شدم و یاد گرفتم حقالناس یعنی قسمتی از مال مردم در مال من نهفته است و باید آن را پرداخت کنم نه اینکه فقط مردمآزار نباشم. قسمتی از روزی من حق جامعه و دیگر انسانهاست و زمانی که آن را پرداخت کنی میبینی که چقدر حالت خوب میشود. وقتی من در استحکام پایههای مالی خودم تلاش کنم حتماً میتوانم به استحکام پایههای مالی کنگره کمک کنم. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.
تدوین و بارگزاری: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
441